افکـار زنـده

#وحیدشاه‌رضا
Канал
Логотип телеграм канала افکـار زنـده
@afkarezendehПродвигать
4,92 тыс.
подписчиков
3,99 тыс.
фото
1,04 тыс.
видео
409
ссылок
🌾ا﷽ا 🎉📚 گزیده های ناب برترین کتب روانشناسی با همراهی دکتر میرسعید جعفری "درمانگر و مربی بین المللی راه حل محور مورد تایید مرکز درمان های کوتاه هلسینکی" @SFBTherapist www.sfbt.ir وبسایت اینستاگرام: sfbt_ir@ @Shjafari17 🍀
🍂🍃

#تمام_پردیس‌ها_شکست_‌میخورند_‌‌و_فرو_‌می‌پاشند

بهشت‌ها فرو می‌ریزند تا به‌سوی آگاهی و شناخت بیشتر روان گشته و از خود و توانایی‌های بالقوه‌ای که در وجود خویش داریم بهره برداریم. لیکن در این مسیر ابتدا باید دردِ سقوط را تجربه کرده و از سوگش گذر کنیم، سپس راه پیش گرفته و با مراحل آشنا گردیم. بدون #پذیرش، گذر کردن از این راه غیرممکن است؛ #یتیم شدن بخش جدانشدنی و آغاز سفر پرماجرای کشف و خلق #خویشتن است لیکن اگر فریب «چرا من؟!» را بخوریم به جای حرکت، در وضعیتِ #قربانی باقی‌مانده و شروع به سرزنش زمین و زمان خواهیم کرد، همان نیرویی که برای پیش رفتن به آن نیازمندیم را با بدبینی به هدر داده و فرصت‌های خویش را ضایع می‌کنیم.


#وحیدشاه‌رضا
#خودشکوفایی
#روانشناسی
#تغییر_نگرش

🍂🌹 @Afkarezendeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از ما برخی تسلیم میشوند و میروند، برخی میجنگند اما بازهم میروند، برخی میجنگند و میمانند و برخی میمانند بی‌آنکه پای در هیچ میدان و کشاکشی بگذارند. این حقیقت است، همان است که هست؛ و اما زاویه‌ نگرش ما به این حقیقت چند درجه است؟!

گروه اول را ضعیف بنامیم؟ گروه دوم را بدشانس، گروه سوم را دلیر و آخری را خوش‌شانس، موافقید؟! من اما پیشنهاد دیگری دارم: بیایید بجای اینکه بر سرمای اندوه رفتگان بدمیم و در آتشِ خشمِ به بی‌توجهان هیزم بیافکنیم، بر آنانکه می‌ایستند و میجنگند درود بفرستیم؛ بایستیم با ایشان و کف بزنیم. نه‌مگر #شیوا بر فراز پشته‌ای از کشته‌ها پای میکوبد و با رقصِ هزاران‌هزار دست خویش به آفرینش جهان مشغول است. نگاه کنید به میدان نبردِ این روزها، بنگرید که قهرمانهای ما پای میکوبند بر مزارها و دست می‌افشانند بر مدارها. چه جان‌ها که همچنان باقی‌ند تا دور دیگری از چرخ گردون را بگردند و زندگی را با همه‌ پستی-بلندیهایش بارهای دیگر تجربه کنند، و آنهم تنها به لطف رقصِ شیواگونِ همین قهرمانها.

پس بگذار هر کسی صدای خودش باشد، من میخواهم برقصم، جنون‌آسا برقصم، که چه شگفت است این هستی و چه شگفت است این آدمی.

#وحیدشاهرضا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#سازمان_بهداشت_جهانی بیماری کرونا را #پاندمیک (همه‌گیردرتمام‌جهان) اعلام کرده است. آلمان و فرانسه رسما اعلام کرده‌اند که بالغ بر هفتاددرصد شهروندان‌شان به این ویروس مبتلا خواهند شد.

مسئله بودن یا نبودن نیست! مسئله این نیست که کرونا بگیریم یا نگیریم چراکه تقریبا همه خواهند گرفت! مسئله بر سر این است که چه زمانی کرونا بگیریم، و این مسئلهٔ بودن یا نبودن خواهد بود!

امروز مرگ و زندگی خیلی‌ها به انتخاب ما بسته است، هرچند که هر روز همین‌گونه است و کرونا فقط آن‌را برای‌مان شفاف کرده است. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که همه‌چیز در آن #دست_به_دست می‌شود. وقت آن است که #مایندفولنس را #سبک_زندگی خود کنیم: چه از دست می‌گیریم و چه به‌دست می‌دهیم؟ و با #مسئولیت_فردی خود در ساختن دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم مواجه شویم.

برای من کرونا از روز اول چیزی بیشتر از یک #ویروس بود و هر روز این را بهتر درک می‌کنم که کرونا #سفیر_آگاهی است، ما همه به‌واسطه‌ این نیم‌وجبی به #سفر_قهرمانی فراخوانده شدیم؛ تا چند تن‌مان این ندا را اجابت کنند؟ ولی یک چیز مسلم است و آن اینکه فراتر از اعداد، دنیای ما از این پس جور دگر خواهد بود...

#وحیدشاهرضا
👆

هر فردی در کنش‌های رشدیافته‌‌تر شخصیتش، از اقتدار و آرامش برخوردار است و میلی هم ندارد تا‌ با کنش‌های فرودینش روبرو شود. راحت‌تر این است که فردی با کنش #فکری رشدیافته حوزه‌ی احساسات را سخیف و خُرد بنامد و از آن دوری کند تا اینکه خود را در شرایطی قرار دهد که احساساتِ نابالغ و ناپخته‌اش را به چالش بگیرد. به وارونه فردی که کنش برترش #احساسی است نیر ترجیح می‌دهد از موقعیت‌هایی که نیازمند تعقل و ارزیابی منطقی‌ست دوری کند و افراد «فکری» را سرد و خشک و بی‌روح برچسب بزند. #درونگرا از قرارگیری در موقعیت‌های اجتماعی دوری می‌کند و برونگراها را سطحی خطاب می‌کند و #برونگرا نیز از تنها شدن با خود فرار کرده و درونگراها را منزوی و مرموز برچسب می‌زند.

هر بخشی از وجودمان را که #انکار کنیم در نهایت به انکار ما می‌انجامد. فرقی نمی‌کند که تا چه اندازه در سرکوبِ کنش‌های فرودین خود موفق باشیم، آن‌‌ها درست در بدترین زمان ممکن بیرون می‌جهند و کنترل اوضاع را به دست می‌گیرند: اخلاق‌گرای خشک و افراطی ناگهان در یک درگیری به بدوی‌ترین شکل ممکن با احساس خشم خود روبرو شده و کسی را به قتل می‌رساند، استادِ دانشگاه عاشق خدمتکار خود می‌شود، فرد بشاش و اجتماعی در روبرو شدن با مشکلش ناگهان احساس فلج بودن می‌کند و به گوشه‌ی خانه می‌افتد و نمی‌تواند از هیچ‌کدام از روابطش در کمک به خود سودی ببرد و درونگرا ناگهان خود را در امواج خروشان احساساتِ جمعی غرق شده می‌یابد و احساس فردیتش را از دست می‌نهد.

همه‌ی این موقعیت‌ها و هزاران موقعیت مشابه دیگر در زندگی روزمره‌ی ما حکایت از این می‌کنند که سرکوب کردن، بدترین راه‌حلی‌ست که ما می‌توانیم برای روبرو شدن با محتویات روان خود برگزینیم. یونگ معتقد است که #سرکوب باعث می‌شود تا ناخودآگاه رنگ و بویی شرور و خطرناک به خود بگیرد، در حالی که اگر آن را پذیرا باشیم چون کودک یا حیوانی خود را به ما می‌نمایاند که انرژی سرشاری برای زندگی به ما هدیه کرده و به مرور در تماس با تجربه پخته‌تر و رشدیافته‌تر می‌شود. اما برای این‌که بتوانیم «آن دیگری» را در درون خود پذیرا شویم باید هزینه‌‌اش را نیز بپردازیم. وارد شدن در سرزمینی که در آن چون کودکی بی‌دست و پا هستیم کار چندان دلچسبی نیست، #خودپنداره‌ ما در معرض تهدید قرار می‌گیرد: این‌طور به نظر می‌رسد که شخصیتِ خودآگاه‌مان در حال غرق شدن است و داریم هویت‌مان را از دست می‌دهیم. شاید این احساس چندان هم بی‌مورد نباشد، چراکه ما مشغول شکستن تصورات‌مان از خود و جهانیم و در تلاشیم که از زاویه‌ای متضاد به همه‌چیز بنگریم. بی‌شک این چالشی بزرگ برای شخصیت شکل‌گرفته‌ی ما در طول زمان است، اما نکته این‌جاست که اگر این احساس را تاب بیاوریم در نقطه‌ای به یک سنتز جدید از #منِ پیشین و حوزه‌ی شناختی جدیدمان دست می‌یابیم. این لحظه‌ی تولد دوباره است، وقتی جفت اضداد به اتحادی کیمیایی دست می‌یابند و ما در ایگوی تازه‌ای زنده می‌شویم که وسیع‌تر از نقابِ خشک و یکسویه‌ی دیروز است و می‌تواند جهان را بیشتر در خود پذیرا گردد و دامنه‌ی ادراکات و تجربیاتش وسیع‌تر و غنی‌تر می‌شود.

«هرچیز خوبی پر هزینه است، و گسترش شخصیت از پرهزینه‌ترین چیزهاست». تا زمانی که اقتدار خود را واننهیم، عجز را در وجود خود نپذیریم و داوطلبانه وارد سرزمین #سایه‌ ها نگردیم، هیچ‌چز تغییر نمی‌کند، هیچ اتفاقی‌ رخ نمی‌دهد، لااقل هیچ‌چیز درستی هم به وقوع نمی‌پیوندد. شناختِ خود، پشت میز مطالعه رخ نمی‌دهد، در میانه‌ی میدان زندگی اتفاق می‌افتد. تا زمانی که جسارت خطا کردن را نداشته باشیم و نتوانیم خود را درست در پست‌ترین حالت‌هایمان پذیرا شویم، تا آن زمان که آگاهانه به سراغ تاریکی خود نرویم، هیچ نوری نیز نخواهیم یافت.

#وحیدشاهرضا، ۲۵ تیر ۱۳۹۱

🍂🌹 @Afkarezendeh
🍃🍂

؛

یک روز دو پسر دوقلو با پدربزرگ خود به گردش رفتند. آن‌ها از میان درختان عبور کردند تا به طویله‌ای رسیدند. به‌محض آن‌که پسرها با پدربزرگ‌شان به درون طويله رفتند، یکی از آن‌ها شروع به غرولند كرد: «پدربزرگ بهتره زود از این‌جا بریم؛ چه بوی پهنی می‌یاد.» او که پهن به کفش‌های تازه‌اش چسبیده بود، خشمگین همان‌جا کنار در ایستاد. پدربزرگ هنوز پاسخی نداده بود که نوه‌ی دیگرش را دید که با شادمانی درون آخورهای متعدد سرک می‌کشد. از او پرسید: «دنبال چی می‌گردی؟ از چی این‌قدر خوشحالی؟» پسر گفت: «از این همه پهن معلومه که باید اسبی این‌جاها باشه.»

#دبی_فورد، برگرفته از کتاب نیمه‌ی تاریک وجود

همه‌ی ما هر اندازه هم که مسئولیت‌پذیر و در حال مراقبه و مداقه بر نفس خویش باشیم، باز هم لحظاتی را در زندگی تجربه می‌کنیم که ما را با وجه تاریکی از خودمان مواجه می‌کند. در آن هنگام که بوی پهن فضا را پر کرده است و دست‌ودل‌مان به برداشتن حتی قدمی هم نمی‌رود ضروری‌ست که وضعیت را یکپارچه در آغوش گیریم. فرهنگ به ما آموخته است که سریعا از آن موقعیت فاصله بگیریم، وجود چنین مکانی را انکار کنیم و یا به‌دنبال مقصری برایش بگردیم. لیکن تنها با پذیرش پهن‌هاست که می‌توان اسبی زیبا و تنومند را ملاقات کرد. ما با گریز از مواجهه با نیمه‌ی تاریک خود، نیمه‌ی روشن خود را نیز از دست می‌دهیم.

برای مثال به ما گفته شده است که خشم‌وکین عواطف ناشایستی هستند که نباید آن‌ها را داشته باشیم، اما با سرکوب آن‌ها توان واقعی خود برای تجربه‌ی صلح‌وعشق را نیز از دست می‌دهیم. با پذیرش خشم می‌توان مرزهای ارتباط را شفاف ساخت و با پذیرش کین می‌توان نیاز به فردیت و استقلال خود را بازشناخت. جالب این‌جاست که صلح، با نادیده گرفتن نیازمان به عدالت و انصاف به‌دست نمی‌آید، بلکه با مذاکره‌ای صریح درباره‌ی حقوق و وظایف حاصل می‌شود. انکار خشم تنها آن‌را زیرزمینی ساخته و به اشکال منفعلانه ابرازش می‌کند. کینه‌توزی ما نسبت به والد، همسر یا رئیس‌مان همان پهن‌ها هستند و نیاز ما به استقلال و فردیت همان اسب‌ها. و جالب‌تر این‌که قابلیت عشق‌ورزیدنی بالغانه به‌دیگری ابتدا با پذیرش تنهایی و فردیت‌مان حاصل می‌شود. گزاف نیست‌ اگر که بگوییم این خشم‌وکین مقدس‌اند. گنج در خرابه است.

#وحیدشاهرضا

🍂🌹 @Afkarezendeh
🍃🍂

در اجتماع بودن و مشغول دنیای بیرون شدن کم‌کم آدم را از احوال دلِ‌خویش بی‌خبر می‌سازد. اگر هوشیار نباشی نیازهای موقعیتی و اقتضاعات زندگی جمعیِ #معطوف_به_بقاء چنان آرام‌آرام به زیر پوست‌ات نفوذ می‌کند که وقتی به خود می‌آیی -که اگر اصلا بیایی!- دیگر هیچ‌چیز از #خویشتن خویش برایت باقی نمانده است. چاره‌ای نیست، باید هر روز نقابی بر چهره بگذاری تا در نمایش جمعی به صحنه پذیرفته شوی، اما وقتی این #نقاب و آن نمایشِ هر روز را باور می‌کنی دیگر هیچ می‌شوی، پوچ می‌شوی، همه تو را می‌شناسند و دیالوگ‌های مقابلت را روان و فصیح بیان می‌کنند اما تو خود را نمی‌شناسی، می‌شوی با دیگران آشنا و با خود غریبه، شهره به شهری و بیگانه از خود.

در میان این هم‌همه سکوت نعمتی‌ست. #تنهایی فرصتِ مغتنمی‌ست تا با خود خلوت کرد و در وجود خویش ژرفا یافت. قلب که آواز‌گر آوازِ حیات است با تکرار ضرب‌آهنگ خود به درون و برون این موتیف دل‌کَش را می‌نوازد، پس چگونه است که انسانِ‌متجدد گردش در برون را فضیلت می‌داند اما چرخش به درون را به کلی فراموش کرده است، و چه بسا بدتر آن‌را ضدارزش می‌پندارد و با انزوا برچسب می‌زند.

#نیچه می‌گوید که در ژرفاها غواصی کنید که آب‌های سطح به سادگی آلوده می‌شوند و #یونگ توصیه می‌کند که با #ناخودآگاه در ارتباط باشید -چه با جهانِ رویاهای خود و چه با خودِ طبیعت عریان: در جنگل قدم بزنید و یا در کنار دریا بنشینید و به افق خیره شوید. آن‌کس که در نزدیکی ناخودآگاهی زندگی می‌کند، شاد‌تر، به اصل خود نزدیک‌تر و پاکیزه‌تر است، چرا که ناهوشیار همان آب‌های اعماق است. وقتی برای خود وقت نمی‌گذارید، و وقتی از «تنهایی» می‌گریزید، بو می‌گیرید، بوی نکبتِ یک جانِ پوسیده، پوشیده در کسوتی آراسته، آغشته به نکهتِ کارخانه‌ساخته، بهر پنهان کردن زنندگی ابتذال روزینه‌گیِ معنا جان‌باخته.

در این #مکاره‌_بازار #سرمایه_سالاری، در هین‌و‌بین بمباران اطلاعات از همه‌سو برای گیج‌کردن مخاطب، غرق کردن‌اش در دریایی از داده‌های غیرضرور و چه‌بسا بیشتر مضر تا مگر در این پریشان‌حواسی او‌ را متقاعد به خریدی بکند! اگر برای خود وقتی در نظر نگیرید چه می‌شود؟ اگر به درون خلوتی نخیزید و مغزتان را از پریز موبایل و کامپیوتر و تبلت و روزنامه و تلوزیون نکشید چه می‌شود؟ #مسخ می‌شوید! #ازخودبیگانه می‌شوید! رنجور، مضطرب، افسرده، ناچیز و تهی می‌شوید. تیری می‌شوید در تیردانِ تیربارِ ابَرماشین، آماده‌ی آتش، آتشی به جانِ جانانِ جهان. خود را ویران کردن زندگی را، زندگی‌ها را ویران کردن است.


#وحیدشاهرضا
#روانکاوی #خودشناسی #خودشکوفایی #مشاوره #رواندرمانی #روانشناسی_تحلیلی #یونگ #تغییر #تغییر_نگرش


🍂🌹 @Afkarezendeh
کسی كه به من اعتماد می‌کند از كسی كه مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است.

#جان_ماكسول
برگرفته از کتاب هفده اصل كار تیمی

والدین می‌توانند فرزند خود را دوست بدارند اما به او اعتماد نداشته باشند. آن‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که او را از دست خودش نجات دهند، چراکه او‌ را دوست می‌دارند!

سئوال این است: آیا چنین فرزندی قادر است تا به قابلیت‌های خود اعتماد کند؟ و اگر نه، چگونه ممکن است کسی که به خود اعتماد ندارد، خود را دوست بدارد؟

پس این چگونه محبتی است که خود را نقض می‌کند؟ چگونه ممکن است دوست داشتن کسی به این منجر شود که از خودش متنفر گردد؟ نه، این‌را نمی‌توان محبت دانست. عشق راست نمی‌شود مگر از پس #پذیرش آید.

#وحیدشاهرضا
#روانشناسی_تحلیلی
#تغییر_نگرش