#دیده_بان_زنان #روانشناسی_جنسیت (۱۲)
شواهد نقض درباره دیدگاه هایی که
#مادر را بصورت
#غریزی، مناسب تر از پدر برای
#مراقبت از فرزندان معرفی می کنند.
پس از اینکه روانکاوی فرویدی به بررسی و تلاش برای اثبات رابطه ناخودآگاه کودک با مادر و بعد جدا شدن پسربچه و همانندسازیش با پدر و دلبسته و وابسته ماندن دختربچه وهمانندسازی اش با مادر پرداخت، هورنای بعد از مدتها درتقابل با این دیدگاه حسرت رحم را مطرح کرد واین موضوع که مردان بدلیل عدم توان باروری جسمانی ، حسرت را نسبت به زنان تجربه میکنند.
به هر روی این ادعا هم با توجه به رویکرد تقابل جویانه، به اهداف برابری گرا ختم نمیشد!
ازسوی دیگر تئوری مراقبت فمینیستی، مراقبت مادرانه را، آگاهانه، نه احساسی توصیف کرد. اما چون بازهم به نوعی مراقبت از فرزند را مسئولیت اجتماعی خاص زنان قلمداد کرد، مورد اقبال برابری خواهان جنسیتی قرار نگرفت!
به باور چودور که دیدگاه فرویدی را نقد کرد، همانند سازی دختربچه ها با مادر از اوایل زندگی و جدانشدن کامل دختر از مادر منجر به وابسته شدن هویت او دربزرگسالی به دیگری میشود.
درنقد این دیدگاه آزمایش هایی روی شامپانزه ها صورت گرفتند که این نظریه را که جنس ماده چون درمادری و باروری نقش دارد، به مراقبت مادری هم گرایش ذاتی دارد، نفی میکردند.
چرا که طبیعت شامپانزه ها خلاف ادعایی را اثبات کرد که همواره زیست گرایان برای اثبات نظرات خود از حیوانات اینگونه ، یعنی شبیه و نزدیک به انسان استفاده کرده بودند.
در آزمایشات انجام شده توسط لورنس که گروهی جوجه اردک را پس از تولد نگهداری کرد، این نتیجه حاصل شد که براساس مراقبت های اولیه، این اردک ها اورا دنبال میکردند و انتظار رفع نیازهای خود را از او داشتند!
درحقیقت با تعمیم این آزمون به نوزاد انسان، این نتیجه حاصل شد که اولین عامل پیوند وایمن سازی اولیه، مراقب اولیه بدون اهمیت جنس و جنسیت او است و به نقش پذیری ابتدایی منجر میشود.
از طرفی این موضوع همیشه مطرح بوده که از ابتدای تاریخ در مواردی اندک شواهد مراقبت وفرزندپروری پدران بوده است، پس این سوال پاسخ دقیقی ندارد که آیا با نقش مراقبت از فرزند توسط پدر، آسیب جدی به کودک وارد شده یا خانواده آسیب میبیند؟
از طرفی درمقابل نسبت دادن مادری به معنای فرزند پروری ذاتی،
#یونگ روانشناس هم بحث آنیما و آنیموس را مطرح میکند.
به باور او درمیان جنس های مختلف هردو گرایش زنانگی و مردانگی وجود دارد، درحقیقت قالب انسان شامل خصیصه های زن و مرد باهم است که بتدریج میتواند گرایش به سویی بیابد.
آزمایش های دیگری هم در پنگوئن ها برای تطابق با رفتار فرزند پروری انسان انجام شده است. مطابق این آزمون مراقب اولیه جنس نر است، چراکه مادر بعد از زایمان آشیانه را ترک میکند و نگهداری و غذادادن و..با جنس نر خواهد بود.
اینها همه مواردی است که با پیش فرضهای غیر مردمحور و خنثی در موجوداتی که همواره ادعا شده نزدیک به انسان هستند و یافته های آنها توسط زیست گرایان به انسان نسبت و تعمیم داده شده صورت گرفته اند.
درباره احساسی بودن زن و تناسب با نقش مراقبت عاطفی و فرزندپروی، چهارنظریه قابل ارجاع است:
۱- جبرگرایی زیست شناسی:
غریزی نسبت دادن خصلت عاطفی زن و مادری ذاتی
۲- محیط گرایی: آموزش نقش مراقبت کننده درتاثیر فرهنگ و جامعه
۳- عاطفی: عواطف زادگاه قدرت و بصورت تغلیظ شده در اختیار مادران هستند و منجر به مراقبت بهتر آنها از فرزندان میشود
۴- دیالکتیک محیط و زیست: هم تاثیر عوامل زیستی و هم محیطی را مرتبط میداند و البته توسط منتقدین فمینیست هنوز مورد تایید و قبول قرار نگرفته است.
ادامه دارد...
https://telegram.me/zananwatcher