#معرفی_کتاب در این مجموعه ۱۸داستان کوتاه با موضوعات فرهنگی و اجتماعی، سعی بر نقد عادات و تفکرات غلط و به دور از اندیشه مردم و همچنین مسئولانی که شایستگی حکومت را ندارند و بی عدالتی ها و اختلافات طبقاتی تأسف بار دارد.
ای بنده فرار نکن تو بایستی این سختی ها را متحمل شوی، این سختی ها صیقل توست مگر تو نمی خواهی آینه شوی، شفاف شوی، باید کسی تو را صیقل دهد. تو را با ابریشم صیقل نمی دهند تو را باید با سنگ سمباده صیقل داد. تو نگران نباش، نگو من چه کار کرده بودم که گرفتار این مشکل شدم...
بیشتر ما با این ندا بزرگ شدیم: دوستت دارم اگر... دوستت دارم اگر... دوستت دارم اگر نمره کارنامهات خوب باشد. دوستت دارم اگر دبیرستانت را تمام کنی. اوه، چقدر دوست دارم مردم بگویند پسرش دکتر شده. و بدین ترتیب ما عملاً به تدریج باورمان میشود که میتوانیم با رفتار خوب محبت بخریم، یا جایزه بگیریم، یا هر چیز دیگری را بهدست آوریم. بعد هم با کسی ازدواج میکنیم که میگوید: «دوستت دارم اگر فلان چیز را برایم بخری». اگر ما بتوانیم کودکان خود و نسل آینده را با محبت بدون قید و شرط و با انضباطی محکم و یکنواخت و بدون تنبیه بزرگ کنیم، این کودکان هرگز از زندگی یا مرگ نخواهند ترسید و دیگر لازم نیست بنشینیم کتابهایی درباره مرگ و مردن بنویسیم!
ای بنده فرار نکن تو بایستی این سختی ها را متحمل شوی، این سختی ها صیقل توست مگر تو نمی خواهی آینه شوی، شفاف شوی، باید کسی تو را صیقل دهد. تو را با ابریشم صیقل نمی دهند تو را باید با سنگ سمباده صیقل داد. تو نگران نباش، نگو من چه کار کرده بودم که گرفتار این مشکل شدم...
هر فرد که خوشبخت شود برای اطرافیانش خوشبختی میآورد.
– قسمت کردن آنچه دارید با دیگران آغاز افزایش مالی است. – زخمها و آزارهای گذشته و حال را ببخشایید. فقط به خاطر خودتان و گرنه روحتان میفرساید و به تباهی کشیده میشود. – اگر به دیگری نفرت بورزید، با حلقه های کیهانی به او متصل میشوید و به بند او در می آیید.
طبیعیست که هر کسی در هر جایی در کار و زندگی خود قلهها و درههایی داشته باشد. قلهها و درهها به یکدیگر متصلند. اشتباههایی که تو در لحظههای خوب امروز مرتکب میشوی لحظههای بد فردای تو را میآفرینند و کارهای خردمندانهای که در لحظههای بد امروز انجام میدهی لحظههای خوب فردایت را خلق میکنند.
زمانی که خوبیها را مییابی و آنها را بکار میگیری درهات را به قله تغییر خواهی داد. آن خوبیها در لحظههای بد پنهانند.
-برعکس عمل کن! ده روز، به جای اینکه احساسِ یک آدم ضعیف و غمگین را داشته باشی. احساسِ یک انسانِ با اقتدار و قوی را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادی را حس کن. -یعنی به خودم دروغ بگویم؟! -چه فکر کنی ضعیف هستی و چه قوی، درهر دو صورت داری به خودت دروغ میگویی، پس چه بهتر که دروغِ با ارزشی باشد. -این کار چه سودی دارد؟! -جهانت را به سمتِ آنچه که رفتار میکنی سوق میدهد.
#معرفی_کتاب روایت عشق دو جوان است جوانی کودن و بی اراده که شبها را با راهبگان صومعهها میگذراند و روزهایش را در همنشینی با درباریان چاپلوس, کشیشان گوش به فرمان, اشراف خوشامدگو, در کنار همسری گنگ و گرفتار تعصب و تنگ نظریهای مذهبی که از اتریش تحفه آوردهاند تا برای او ولیعهدی به دنیا بیاورد ...
هرگز نمیشود آنطور که باید و شاید به کلمات اعتماد کرد. ظاهری بیآزار دارند، ابداً به نظر نمیرسد که ممکن است خطرناک باشند. بیشتر به باد هوا شباهت دارند، به صداهای کوچک دهن، نه شورند و نه بینمک و بهمحض اینکه از دهن بیرون میآیند از راه گوش به وسیلهی تودهی نرم و خاکستری مخ درک میشوند، هیچکس به کلمات خودش شک ندارد و مصیبت از همینجا شروع میشود.
-برعکس عمل کن! ده روز، به جای اینکه احساسِ یک آدم ضعیف و غمگین را داشته باشی. احساسِ یک انسانِ با اقتدار و قوی را داشته باش و از تهِ دل اقتدار و شادی را حس کن. -یعنی به خودم دروغ بگویم؟! -چه فکر کنی ضعیف هستی و چه قوی، درهر دو صورت داری به خودت دروغ میگویی، پس چه بهتر که دروغِ با ارزشی باشد. -این کار چه سودی دارد؟! -جهانت را به سمتِ آنچه که رفتار میکنی سوق میدهد.
در افراد عصبی دیکتاتورهای درونی ای وجود دارد که به آنها میگوید: که تو باید فلان کار را بکنی، فلان احساس را داشته باشی، این کار را نکنی، این چیز را یاد بگیری و... و اگر از هر کدام از این دستورها سرپیچی کند همان اتفاقی برای او میافتد که در حکومتهای دیکتاتوری برای متخلف رخ میدهد، یعنی توسط دیکتاتور درونشان مجازات میشوند.
در برابر هر زن زیبا؛ مرد بدبختی هم هست که از بودن با او خسته شده است. زیبایی یکی از ملزومات عاشق شدن در ذهن تمام مردان است. اما زنی که تنها زیباست و از داشتن قدرت درک عاجز است؛ به زودی برای مردش تبدیل به یکی از وسایل گوشه و کنار منزل می شود! عادی و گاهی هم کسالت بار!
بر ماست که لذت ببریم از غذا ، از بوهای خوش ، از رنگها ، از جامههای زیبنده ، از موسیقی ، از بازیها ، از نمایشها و از همه گونه تفریح که هرکس میتواند بی آنکه آزاری به کسی برساند بدان بپردازد !
باید چیزهای زندگی را به کار برد و تا هر اندازه که بتوان از آن لذت برد. باید به دیگران پیوست و در پیوند دادنشان به هم کوشید، زیرا هر چیز که در راستای پیوند دادنشان به هم باشد خوب است !
برای سهیم کردن دیگران در شادی خود باید کوشید ، با آگاهی کامل باید با همه طبیعت یکی شد. پس بیایید یکدیگر را در آغوش بگیریم، ای میلیونها مردم !
ارتباط ما با کسی که او را دوست داریم و با او زندگی میکنیم، مثل کسی است که با ما بندبازی میکند. وقتی بادِ ترس و تردید بر ما میوزد و ما را میلغزاند، نباید به خاطر سراسیمگی به یکدیگر بیاویزیم یا سعی کنیم از یکدیگر رو برگردانیم تا دستمان را به جایی بند کنیم و سقوط نکنیم. با این کار تنشِ طناب بیشتر میشود و ارتباط بین طرفین، شکنندهتر. اگر میخواهیم روی طناب بمانیم باید با حرکاتِ یکدیگر تغییر وضعیت بدهیم و به عواطف یکدیگر پاسخگو باشیم.
من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود.
در برابر هر زن زیبا؛ مرد بدبختی هم هست که از بودن با او خسته شده است. زیبایی یکی از ملزومات عاشق شدن در ذهن تمام مردان است. اما زنی که تنها زیباست و از داشتن قدرت درک عاجز است؛ به زودی برای مردش تبدیل به یکی از وسایل گوشه و کنار منزل می شود! عادی و گاهی هم کسالت بار!