از دیدگاه #لیوتار،همچنان که دانش مدرن با #فرروایت_ها همسانی دارد، دانش #پس_مدرن مستلزم طرد چنین #ابرروایت_هایی است. به گفته #لیوتار، به بیانی بسیار ساده، من _پس_مدرن را با ناباوری به #فرروایت_ها تعریف می کنم (1984). او با بیانی تندتر می گوید به جنگ تمامیت برویم... بیایید تفاوت ها را فعال سازیم(1984). در واقع نظریه ی اجتماعی #پس_مدرن به تجلیل انواع دیدگاه های نظری متفاوت می پردازد: دانش پس مدرن صرفا ابزاری برای مرجعیت ها نیست؛ این دانش حساسیت ما را نسبت به تفاوت ها می زداید و تحمل ما را نسبت به مقایسه ناپذیری بالا می برد(لیوتار،1984).از این جهات، جامعه شناسی به فراسوی دوره ی مدرن،یعنی به دوره ی #پس_مدرن انتقال یافته و در جستجوی انواع ترکیب های خاص تر است. از نظر فریزر و نیکولسون، #لیوتار#روایت[های] نسبتا کوچک و موضعی شده را بر #فراروایت ها یا #ابرروایت_های مدرنیته ترجیح می دهد(1988).