📜خوشه در ۱۴۰۲
زمستان نفس زنان به خط پایان میرسد،
انگار شاخهها بیتابی میکنند تا بالباس سبز کوچه و خیابان را نو نوار کنند.
بهار آغوش باز کرده و ثانیه ها را یک به یک میخواند و ساعت ها کم سو میشوند تا نوروز بیاید و خورشید دوباره بدرخشد.
اما میان این همه هیاهو و سرما باغ ما
خوشه خوشه شعر آویخته بر دیوارهای شهر،
شاعران بر طبل شادانه میکوبند و شاهدان نقل خنده پخش میکنند، و چراغ ها مست پیروزی ریسه میبندند بر قامت انتظار ...
جارچیان، خبر پشت خبر جار میزنند.
یک روز با شادمانی این میگویند و یک روز خبر از آن میدهند:
_خوشه
خوشه ( ۲ ) رسید!
_هنرجوها به گوش باشند و مشتاقان به هوش
_اینجا واژه میکارند و
خوشه خوشه شعر درو میکنند!
_اینجا ادب میدانند و به آداب در محضر استاد مینشینند!
_اینجا به شعر بها می دهند و
به بهای شعر بر قامت شعور زر میبافند!
وجارچیان هنوز جار می زنند ...
از رنگ های نشسته بر گونه ی کاغذ ها میگویند
و از بانویی که چراغ شعر را بر آسمان ادب سنجاق کرده است.
شاید در کوچه وپس کوچه ها هنوز زمستان است اما
در
خوشه _خوشه جشن بهاری برپا است.
و ما هر لحظه دستهای آغشته به نورمان را با پاکی قلبمان آذین میبندیم و دعا میکنیم تا هر روزتان نوروز باشد و مهربانی چون گل همیشه بهار نقش ببندد برصفحهی روزگارتان.
✍️#شیدا_شهبازی🎙#سحر_حیدری 📚#انجمن_ادبی_خوشه_خوشه📝#با_مدیریت_بانو_مهری_چراغی_موژان@shahrekabod