محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی

#همسر
Канал
Логотип телеграм канала محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
@Shahid_hamidsiahkalimoradiПродвигать
88
подписчиков
3,72 тыс.
фото
631
видео
70
ссылок
بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃اوج آرزوی ما: اللهمّ ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک 🍃به امیدِ روزے که بگویند: خـادِمٌ الشٌـهدا،به شٌــهدا پیوست🍁 🍃محفل رهروان و عاشقان شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی🍃 حضورشما = نگاه شـ❤ـهیـد ارتباط با خادم👈 @S_Barkhordari
همه شب با دل دیوانه خود در حرفم..
چه کنم جز دل خود نامه بری نیست مرا..


هدیه به روح آسمانی مادران و همسران شهدا صلوات🌷
#مادر_شهید
#همسر_شهید

👇👇🍀
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خبری که تمام دلتنگی های #همسر_شهید را خراب کرد،#شهادت جوان #مازندرانی که پیکرش سوخت و چیزی برای بازماندگانش نمانده است....
#روز_هشتم_محرم از راه رسید، به فدای #حضرت_علی_اکبر سلام الله
به یاد #مدافع_حرم #اباعبدالله #شهید #هادی_جعفری
شهیدی که دو بار برایش تشییع گرفتند دفعه اول تکه تکه هایی از بدنش را آوردند مراسم و تدفین برگزار شد و یکی دو هفته بعد تکه تکه هایی دیگری از بدنش را پیدا کرده و آوردند و دوباره مراسم انجام شد... به فدای پیکر تکه تکه شده و سوخته ات...
#یا_حسین جان این جوان ها در راه تو علی اکبر شدند... خدایااااااااااا چه بر امام حسین گذشت وقتی پیکر تکه تکه شده جوانش را در آغوش گرفته بود... پیکر تکه تکه میدونی یعنی چی!
👇👇🍀
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
دنیا اگر گذاشت که پیدا کنم تو را
فرصت بده به من که تماشا کنم تو را

پیچیده‌ای شبیهِ معما شبیهِ شعر
هی فکر می‌کنم که چه معنا کنم تو را

💐 اولین دیدار #همسر_شهید #سید_جوادی_اسدی بعد از حدود سه سال
👇👇❤️
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🏳هوای بچه ها را دارد . . .

🔶یک روز مجتبی هنگام دیدن فیلم پدرش گریه می‌کرد و می‌گفت من بابامو می‌خوام
، خیلی مستاصل شدم از طرف دیگه محمد حسین پسر کوچک شروع کرد به گریه کردن، نمی‌دانستم چه کار باید کنم؟

🔶به عکس آقا حجت نگاه کردم و گفتم خودت یه کاری کن این بچه‌ها آرام شوند،
چند دقیقه بعد دیدم دوتا پسرام آرام شده و خوابیدند.

 آقا حجت سریع الاجابه بود و خیلی زود به خواسته‌هاش رسید...

🌷شهید مدافع حرم #حجت_اسدی

به روایت #همسر شهید
#قزوین
👇👇💔
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌹🍃|

🎙روایتی کوتاه از #همسر شهید مدافع حرم " #ابوذر_داوودی "

💐همسر شهید:
«همسرم در ادامه مأموریت‌های کاری‌اش به کازرون منتقل شده بود.
🏠 خانه‌ای در آنجا اجاره کردیم و ۳ ماه بعدش به مأموریت ارومیه رفت
۱۵ روز در ارومیه بود و ۱۵ روز در خانه. کمی بعد «ابوذر» از ارومیه زنگ زد که می‌خواهم به سوریه بروم.
گفتم ابوذر جان تو همیشه مأموریت هستی «محدثه» بی‌تاب تو است. ان‌شاءالله دفعه بعد می‌روی.

💠شهید گفت: نه من باید بروم.
بعد به خانه آمد و چند روزی در کنار هم بودیم.
موقعی که می‌خواست به سوریه برود گفت که این آخرین مأموریتم است مطمئنم...
بعد مرا به عمه سادات قسم داد و گفت، اگر امروز برای دفاع از اسلام نروم دشمن وارد خاک کشورمان می‌شود.
وقتی این صحبت‌ها را شنیدم متوجه شدم که هیچ چیز مانع رفتنش نمی‌شود.
از طرفی هم نمی‌خواستم شرمنده حضرت زینب(س) بشوم....

🕗هشت صبح آخرین روزهای پاییز یعنی ۲۶ آذر ماه سال ۱۳۹۴ ابوذر رفت.
قبل از رفتن با «محدثه» که غرق در خواب کودکانه بود، عکس گرفت و با من که نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را برای لحظه‌ای بگیرم، خداحافظی کرد و رفت ....

🕊«ابوذر داودی» متولد ۱۳۶۹ ، متاهل و دارای یک فرزند دختر به نام «محدثه» بود؛ او در تاریخ ۱۵ بهمن ماه سال ۹۴ و در عملیات آزادی‌سازی شهرهای شیعه‌نشین « نبل و الزهرا » به فیض عظیم شهادت نائل آمد

🌹شادی روح شهدا صلوات🌹

❤️شهــــدای مــدافــع حــــرم را بشناسیم❤️
👇👇💜
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
‍ ‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃

#گذرے_بر_سیره_شهید

بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار می‌کرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسم‌الله می‌گفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا می‌‌خواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود.

گاهی اوقات اگر من از دست بچه‌ها عصبانی می‌شدم با خنده می‌گفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچ‌وقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش می‌داد بعد اگر درست نبود توجیه می‌کرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار می‌آمد. حق‌الناس را خیلی رعایت می‌کرد حتی وقتی آب را باز می‌کرد تا وضو بگیرد. اگر سفره می‌انداختیم و چند قاشق غذا باقی می‌ماند می‌برد جایی برای مورچه‌ها و پرندگان می‌ریخت و می‌گفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است.

راوے : #همسر_شهید
#شهید_محمد_استحکامی🌷

👇👇💔😊
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷

‌‌‌بهش گفتم راضیم شهید بشے
ولے الان نہ ؛تو هنوز جوونے
تو جواب بهم گفت:

لذتِ کہ علی اکبر از شهادت برد
حبیب ابن مظاهر نبرد!

راوی : #همسر_شهید

@Shahid_hamidsiahkalimoradi
محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
زلزله زمین را تڪان داد..اما چه چیزی فکر ها را تکان میدهد؟! فکرهای بسته ای که هنوز اندر خم یک کوچه اند.. #مدافعان_حرم #عشق #زلزله 👇👇🌹😍 @Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
#متن_تکمیلی

#زلزله زمین را تڪان داد..اما چه چیزی فکر ها را تکان میدهد؟!
#فکرهای بسته ای که هنوز اندر خم یک کوچه اند..

#مدافعان_حرم گذشتند.. از تمام هستیشان..
گفتنش هم حتی آسان نیست..
دقیق و با تامل بخوان..وقتی میخوانی" پدر" به پدر #خودت فکر کن..به #مادر خودت..به #فرزند و #همسر خودت........😶😔

گذشتند از همسر و فرزند و پدرومادر
بماند شغل و مقام و جوانی..

از #تــو هم خواهند گذشت..از اندیشه های خامت..

اما تو از خودت و تمام حرفهایت نگذر..
کمی بیندیش..و #عشـــــ💔ــــــق را معنا کن😔

💟به محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی بپیوندید.
👇👇🌹😍
@Shahid_hamidsiahkalimoradi

👆محفل عاشقان و رهروان شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی اینجاست😉

🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺
محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
#ای_شهـید ازمیلہ هاے این قفس نگاهم میرسدبہ تو تویے ڪہ رهاشده اے ازهمہ #تیروترڪشهاے گناه جداشده اے ازاین تن خاڪے پرواز را یادم بده اے پرستوے عاشق #شهید_حمید_مختاربند 💟صبح آدینه تون شهدایــی
#خاطرات_شهید

حاج آقا در ازدواج بچه ها همیشه توصیه میکردند به بچه مسجدی
یعنی خواستگار که می آمد، می گفتند همین که بچه مسجدی باشد کفایت می کند. تقید و ایمانش خوب باشد.ایمان را مهمترین محک می دانستند.
ما اعتقاد داریم فرد وقتی ازدواج میکند رزقـــــش تضمین شده است. با ازدواج رزق افـــــزایش پیدا میکند. در برگزاری مراسم عروسی بچه ها هم با خانواده ای که وصلت می کردیم کاملا همراهی می کردیم. روی مسائل مادی اصلا بحثی نداشتیم.

#شهید_حمید_مختاربند
راوے : #همسر_شهید
🌹👇🏻🌹👇🏻🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
#خاطرات_شهید

ما ده سال و نیم با هم زندگی کردیم او در این مدت می‌گفت تعامل و رفتار طلبه باید به نحوی باشد که درسش برایش نور باشد.رفتاری صمیمانه‌ای با ما داشت زمانی را برای همه اختصاص می‌داد و زمانی برای بازی با فرزندان در برنامه‌اش بود دو دختر من موقع شهادت پدرشان ۲ و ۴ ساله بودند ایشان بیشتر نمازهای یومیه را به همراه بچه‌ها به مسجد می‌رفت آن‌قدر با حوصله با آنان رفتار می‌کرد برخی اوقات برای آماده شدن آن‌ها آن‌قدر صبر می‌کرد که یک نماز تمام می‌شد.

#جاویدالاثر
#شهید_محمدمهدی_مالامیری
راوے : #همسر_شهید
#همسر_شهید_مدافع_حرم_وحید_فرهنگی🌷🌷

#پست_اینستاگرام

🌹شهادتت مبارک آقاییم...روسفیدم کردی
👇👇🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌺🌺
💢به مناسبت سالگرد ازدواج #شهید_محسن_حججی

🔸ساعت ۱۱صبح، روز پنج شنبه ۱۱ آبان، سال ۱۳۹۱
عروس خانوم و آقا #داماد کنار هم نشسته بودند، روبرویشان سفره ساده و کوچکی بود.ساده اما؛ باصفا. کوچک اما؛ قشنگ و بیاد ماندنی.
آقا داماد سرش را آورد نزدیک تر. آرام گفت:« در آینه چه میبینی؟» عروس خانوم سرش را آورد بالا وتوی آینه را نگاه کرد و گفت:«خودم و خودت را». لپ های آقا داماد گل انداخت و گفت:«پس من و تو همیشه مال هم هستیم، بیا به هم کمک کنیم. کمک کنیم زندگی مون با بندگی خدا باشه، به #سعادت برسیم و بعد هم #شهادت».

🔸حرف دل من هم همین بود، اصلا من هم همین را میخاستم.پر پرواز....محسن انتخاب دلم بود و تأیید عقلم.انتخاب عاشقانه و عاقلانه ای بود. اما نه، من اشتباه کردم.محسن پر پرواز نبود، محسن خود #پرواز بود.
نگاه و لبخندمان به هم تأیید خواسته محسن شد و آرزوی دل من.
محسن قرآن را برداشت ، به من نگاهی کرد و باز لبخند من. قرآن را باز کرد.سوره نور...با صدای بلند خواند. بسم الله الرحمن الرحیم....من هم، همراهش زیر لب زمزمه کردم.

🔸میهمان ها همه آمده بودند، عاقد شروع کرد....النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی
دوشیزه محترمه، مکرمه.....
صدایش را فقط میشنیدم، خودم آنجا بودم ولی نبودم.
خوشحال بودم، روز محرم شدن مان، روز یکی شدن مان، شروع روز پرواز مان مصادف بود با ایام عید غدیر. ما هم خودمان را به کاروان عشق رساندیم.
با صدای بلند یکی از خانم‌های فامیل به خود آمدم.

🔸عروس خانوم قرآن میخوانند...برای دومین بار؛ عروس خانوم رفتن از امام‌زمان اجازه بگیرن....برای سومین بار؛ گفتم با اجازه امام زمانم و‌پدر و‌مادر و‌بقیه بزرگتر ها #بله.
زندگی مان شروع شد؛ آن هم بدون گناه. پنج سال گذشت و محسن به خواسته اش رسید.بندگی خدا٬سعادت و شهادت. گوارای وجودت #همسر_عزیزم.
👇👇🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌺🌺🌺
بعد از شهادت کمیل هم یک شب خوابی رو دیدم :
دیدم آقا کمیل اومد به خوابم و گفت آماده شو می خوام ببرمت جایی ، بهشون گفتم کجا؟ چیزی نگفتن . دیدم منو بردن سوریه ، دستم رو گذاشتن روی ضریح حضرت زینب (س) و گفت از خانم بخواه که آرومت کنن و بهت صبر بدن تا اینقدر بی قراری نکنی !
از خواب پریدم و چند روز بعد بهمون خبر دادن تمام خانواده های شهدای صابرین رو میبرن سوریه و بدین ترتیب به سفر سوریه رفتم و این خواب هم تعبیر شد!

در پایان باید عرض کنیم زندگی آقا کمیل دارای هزاران درس است البته اگر ما گوش باشیم و به این نکات ظریف دقت کنیم چنان که شاعر میگوید :
آوای خدا همیشه در گوش دل است **** کو دل که دهد گوش به آوای خدا...

#همسر شھید مدافع وطن _ کمیل صفری تبار🌷🌷
👇👇🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
🌺🌺🌺

🍃غزلی تقدیم به روح پاک شهید حمید سیاهکالی مرادی🍃

از زبان #همسر شهید..

#قسمت همین بوده که عشقت در سرم باشد!


آرام می گویی: ((حلالم می کنی بانو؟
شاید که این دفعه وداع آخرم باشد!

شاید که چشمان حمیدت بسته برگردند
شاید لباس خاکی ام بال و پرم باشد!))

با بغض می گویم: ((به شرط این که آن دنیا
قول شفاعت بر زبان همسرم باشد!))

با خنده می گویی:((عزیزم!عاشقی سخت است،
وقتی که مرد تو نگهبان حرم باشد!

بانو! بگو خوشبخت هستی در کنار من؟
تا خاطرت آرامگاه دیگرم باشد؟))

می بارم و می گویم: ((آری، تا حمید من،
از سفره ی آل علی(ع) نان آورم باشد!))

نخ های چادر لای دندانم نمی مانند
لب می گزم تا مرهم چشم ترم باشد

بو می کشم پیراهنت را تا اگر رفتی
عطر حضورت سال ها دور و برم باشد!

خوشبخت، یعنی: "من" که می دانم نمی آیی
اما "شهید زنده"ام، در باورم باشد!

جرئت ندارد سایه ای سنگین شود بر ما
تا سایه ی سردار من روی سرم باشد!

#محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی اینجاست
👇👇🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
👆👆🌹
🌺🌺🌺
#عاشق_اباعبدالله_بود

🍃به نقل از #همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی :

عاشق اباعبدالله بود وقتے جهازیه من روبه منزل ایشان میبردند حمیدآقا تربت کربلا به مقدار زیاد بین وسایل گذاشتند تازندگی مابا سیدالشهدا(ع)مأنوس باشد.

#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی

#زندگی_به_سبک_شهدا

#محفل شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی اینجاست
👇👇🌹
@Shahid_hamidsiahkalimoradi
👆👆🌹