‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری

#درد
Канал
Логотип телеграм канала ‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
@ShahidEngineerhosseinhaririПродвигать
100
подписчиков
45,5 тыс.
фото
3,52 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
کانال رسمی مهندس شهید حسین حریری(تحت نظارت خانواده شهید) 🔰فرازے از وصیتنامه 🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم... ولے #حجاب ناموس اسلام #حفظ بشه ... #شهیـدمدافع‌حرم‌حسیـن‌حریرے
هان بـرادرم خواهرم ...
آرزوی #شـهـادتت رابا #نامحرم قسمت نکن...

آری...
#درد_و_دل_کردن تو را امیدوار میکند.
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند...

رفته رفته آرزوی شهادتت به #رابطه ی پنهانی تبدیل میشود...😔
اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود

طرز فکرت عوض میشود🥺
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ، اگر دفاعی درکار  باشد... 

بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی ؟

فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد
جلو جلو عواقب #چت 📱 کردنت را به تو یادآوری کـردم ؛روز #مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم 

من آن روز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد #شیرینی_شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود. 

راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری
اولین پی ام ات #سـلام_خـواهـر بود... 
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔 

فقط یک سوال
هنوز هم نامحـرم را #خواهر صدا میزنی؟

🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم
هی خواب می بینم پیاده در طریقش
در جاده دارم تیرها را می شمارم
دلتنگ مشهد می شوم هرگاه در راه
سربندهای یا رضا را می شمارم
اما خدارا شکر با انگشتهایم
جامانده های کربلا را می شمارم
پس سعی خودرا می‌کنم موکب به موکب
این مروه های با صفا را می شمارم
باعقل نه، من با جنون بی شمارم
این لشکر بی انتها را می شمارم
تسبیح من این است در طیِّ طریقش
هر صبح تاولـهای پا را می شمارم
آنقدر نزدیکم به او که دانه دانه
دارم نفسهای خدا را می شمارم
هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق
دارم فقط سود دعـا را می شمارم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسیـن_جـان💔
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو
همدم دردم و این #درد، کشیدن دارد
#صلي‌الله‌عليڪ‌ياسيدناالمظلوم‌ياابا‌عبدالله‌الحسين
سلام‌عليكم‌ورحمة‌الله‌صبحتون‌بخير
چهارشنبه‌تون‌امام‌رضایی صبحتون معطر بنام #منتقم‌خون‌اباعبدالله
#به‌یادشهیدمدافع‌حرم‌‌‌حسین‌حریری
#اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وآل‌محمدوعجل‌فرجهم

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
Forwarded from اتچ بات
گاهی بعضی انسان ها را یک یا دو بار ، یا یک روز ، یا حتی یک ساعت ، یا دمی بیشتر نمی بینی اما عمق تأثیری که از دیدار آن ها در تو ایجاد می شود آن قدر زیاد است که با هیچ تأثیر دیگری نمی توانی مقایسه اش کنی ، مثل تأثیری است که زمین خشک و تشنه ی کویر از باران می گیرد و تأثیری که جسم مرده از دم مسیح (ع)....

شهید حاج مرتضی مسیب زاده از این آدم ها بود . من سه بار بیشتر او را ندیده بودم اما در هر سه بار ، خاطره ی دیدارش آن قدر در من ماندگار شد که حرارت یادآوری آن را همیشه بعد از شهادتش در سینه ام احساس کرده ام ، چه دیداری که با او در دانشکده ی افسری ، وقتی سال ۸۳ به دیدار محمودرضا رفته بودم و چه وقتی بعد از شهادت محمودرضا به تبریز آمد .

حاج مرتضی بعد از شهادت محمودرضا مثل تنور آتش می سوخت....

آن روز وقتی آمد و بالای سر محمودرضا رسید گر گرفته بود .

نشست سرش را پایین انداخت و های های گریه کرد....

من پشت سرش ایستاده بودم ‌ شانه های مرتضی جوری تکان می خورد که من احساس می کردم الان تعادلش به هم می خورد و نقش زمین می شود....

هر چه کردم آن جا حرفی بزند ، مطلبی بگوید ، نکته ای یا خاطره ای از محمودرضا یا دیگر شهدا بگوید چیزی نگفت و سکوت کرد....

اما سکوتش طولی نکشید که شکست . مرتضی یکهو منفجر شد...

سرش را رو به آسمان گرفت و فریاد زید :

خداااااا ، سر مزارش آمدم آرام نشدم ، کوثر را بغل کردم آرام نشدم....

حالا #درد_جا_ماندن را تحمل کنم یا #درد_فراق را؟

مرتضی آن جا مثل آدم های مجنون و بی قرار دور خودش می چرخید و گریه می کرد....

هیچ کس را بعد از شهادت محمودرضا مثل حاج مرتضی ندیدم . اشک و آه حاج مرتضی ، اشک و آه غم و اشک روضه نبود ، #تمنای_شهادت بود و چقدر هم زود به آن رسید....

یادم نمی رود که وقتی در دانشکده ی افسری خواستیم با جمع بچه ها عکس یادگاری بگیریم ، مرتضی یکهو از جمع جدا شد و مثل این که چیزی یادش افتاده باشد گفت : #شش_گوشه.... شش گوشه .....

و رفت و پوستر بزرگی از ضریح امام حسین (ع) را آورد و گرفت جلوی سینه اش و به عکاس گفت : حالا بگیر !

حاج مرتضی در ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ مظلومانه در سوریه به شهادت رسید و به یارانش پیوست .

یکی از لباس های ورزشی محمودرضا را از من خواسته بود ، قول داده بودم آن را از کوثر محمودرضا بگیرم و به دستش برسانم اما مرتضی سبکبال بود و خیلی زود رفت پیش محمودرضا . ما ماندیم و عهد وفا نشده مان....

#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#شهدای_جبهه_مقاومت
#جبهه_مقاومت
#مقاومت
#سوریه
#مدافعان_حرم
#شهدای_مدافع_حرم

به روایت از برادر شهید محمودرضا بیضائی

#سالروزشهادت‌شهیدمرتضی‌مسیب‌زاده

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
هان بـرادرم خواهرم ...
آرزوی #شـهـادتت رابا #نامحرم قسمت نکن...

آری...
#درد_و_دل_کردن تو را امیدوار میکند.
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند...

رفته رفته آرزوی شهادتت به #رابطه ی پنهانی تبدیل میشود...😔
اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود

طرز فکرت عوض میشود🥺
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ، اگر دفاعی درکار  باشد... 

بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی ؟

فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد
جلو جلو عواقب #چت 📱 کردنت را به تو یادآوری کـردم ؛روز #مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم 

من آن روز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد #شیرینی_شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود. 

راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری
اولین پی ام ات #سـلام_خـواهـر بود... 
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔 

فقط یک سوال
هنوز هم نامحـرم را #خواهر صدا میزنی؟

🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
هان بـرادرم  خواهرم  ...
آرزوی #شـهـادتت رابا #نامحرم قسمت نکن...

آری...
#درد_و_دل_کردن تو را امیدوار میکند.
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند...

رفته رفته آرزوی شهادتت به #رابطه ی پنهانی تبدیل میشود...😔
اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود

طرز فکرت عوض میشود🥺
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ، اگر دفاعی درکار  باشد... 

بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی ؟

فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد
جلو جلو عواقب #چت 📱 کردنت را به تو یادآوری کـردم ؛روز #مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم 

من آن روز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد #شیرینی_شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود. 

راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری
اولین پی ام ات #سـلام_خـواهـر بود... 
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔 

فقط یک سوال
هنوز هم نامحـرم را #خواهر صدا میزنی؟


🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم
هی خواب می بینم پیاده در طریقش
در جاده دارم تیرها را می شمارم
دلتنگ مشهد می شوم هرگاه در راه
سربندهای یا رضا را می شمارم
اما خدارا شکر با انگشتهایم
جامانده های کربلا را می شمارم
پس سعی خودرا می‌کنم موکب به موکب
این مروه های با صفا را می شمارم
باعقل نه، من با جنون بی شمارم
این لشکر بی انتها را می شمارم
تسبیح من این است در طیِّ طریقش
هر صبح تاولـهای پا را می شمارم
آنقدر نزدیکم به او که دانه دانه
دارم نفسهای خدا را می شمارم
هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق
دارم فقط سود دعـا را می شمارم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسیـن_جـان💔
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو
همدم دردم و این #درد، کشیدن دارد
#صلي‌الله‌عليڪ‌ياسيدناالمظلوم‌ياابا‌عبدالله‌الحسين
سلام‌عليكم‌ورحمة‌الله‌صبحتون‌بخير، اول هفته‌تون معطر بنام #منتقم‌خون‌اباعبدالله
#به‌یادشهیدمدافع‌حرم‌‌‌حسین‌هریری
#اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وآل‌محمدوعجل‌فرجهم
‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
Photo
گاهی بعضی انسان ها را یک یا دو بار ، یا یک روز ، یا حتی یک ساعت ، یا دمی بیشتر نمی بینی اما عمق تأثیری که از دیدار آن ها در تو ایجاد می شود آن قدر زیاد است که با هیچ تأثیر دیگری نمی توانی مقایسه اش کنی ، مثل تأثیری است که زمین خشک و تشنه ی کویر از باران می گیرد و تأثیری که جسم مرده از دم مسیح (ع)....

شهید حاج مرتضی مسیب زاده از این آدم ها بود . من سه بار بیشتر او را ندیده بودم اما در هر سه بار ، خاطره ی دیدارش آن قدر در من ماندگار شد که حرارت یادآوری آن را همیشه بعد از شهادتش در سینه ام احساس کرده ام ، چه دیداری که با او در دانشکده ی افسری ، وقتی سال ۸۳ به دیدار محمودرضا رفته بودم و چه وقتی بعد از شهادت محمودرضا به تبریز آمد .

حاج مرتضی بعد از شهادت محمودرضا مثل تنور آتش می سوخت....

آن روز وقتی آمد و بالای سر محمودرضا رسید گر گرفته بود .

نشست سرش را پایین انداخت و های های گریه کرد....

من پشت سرش ایستاده بودم ‌ شانه های مرتضی جوری تکان می خورد که من احساس می کردم الان تعادلش به هم می خورد و نقش زمین می شود....

هر چه کردم آن جا حرفی بزند ، مطلبی بگوید ، نکته ای یا خاطره ای از محمودرضا یا دیگر شهدا بگوید چیزی نگفت و سکوت کرد....

اما سکوتش طولی نکشید که شکست . مرتضی یکهو منفجر شد...

سرش را رو به آسمان گرفت و فریاد زید :

خداااااا ، سر مزارش آمدم آرام نشدم ، کوثر را بغل کردم آرام نشدم....

حالا #درد_جا_ماندن را تحمل کنم یا #درد_فراق را؟

مرتضی آن جا مثل آدم های مجنون و بی قرار دور خودش می چرخید و گریه می کرد....

هیچ کس را بعد از شهادت محمودرضا مثل حاج مرتضی ندیدم . اشک و آه حاج مرتضی ، اشک و آه غم و اشک روضه نبود ، #تمنای_شهادت بود و چقدر هم زود به آن رسید....

یادم نمی رود که وقتی در دانشکده ی افسری خواستیم با جمع بچه ها عکس یادگاری بگیریم ، مرتضی یکهو از جمع جدا شد و مثل این که چیزی یادش افتاده باشد گفت : #شش_گوشه.... شش گوشه .....

و رفت و پوستر بزرگی از ضریح امام حسین (ع) را آورد و گرفت جلوی سینه اش و به عکاس گفت : حالا بگیر !

حاج مرتضی در ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ مظلومانه در سوریه به شهادت رسید و به یارانش پیوست .

یکی از لباس های ورزشی محمودرضا را از من خواسته بود ، قول داده بودم آن را از کوثر محمودرضا بگیرم و به دستش برسانم اما مرتضی سبکبال بود و خیلی زود رفت پیش محمودرضا . ما ماندیم و عهد وفا نشده مان....

#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#شهدای_جبهه_مقاومت
#جبهه_مقاومت
#مقاومت
#سوریه
#مدافعان_حرم
#شهدای_مدافع_حرم

به روایت از برادر شهید محمودرضا بیضائی

#سالروزشهادت‌شهیدمرتضی‌مسیب‌زاده
هان بـرادرم خواهرم ...
آرزوی #شـهـادتت رابا #نامحرم قسمت نکن...

آری...
#درد_و_دل_کردن تو را امیدوار میکند.
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند...

رفته رفته آرزوی شهادتت به #رابطه ی پنهانی تبدیل میشود...😔
اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود

طرز فکرت عوض میشود🥺
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ، اگر دفاعی درکار  باشد... 

بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی ؟

فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد
جلو جلو عواقب #چت 📱 کردنت را به تو یادآوری کـردم ؛روز #مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم 

من آن روز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد #شیرینی_شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود. 

راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری
اولین پی ام ات #سـلام_خـواهـر بود... 
از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔 

فقط یک سوال
هنوز هم نامحـرم را #خواهر صدا میزنی؟


🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم
هی خواب می بینم پیاده در طریقش
در جاده دارم تیرها را می شمارم
دلتنگ مشهد می شوم هرگاه در راه
سربندهای یا رضا را می شمارم
اما خدارا شکر با انگشتهایم
جامانده های کربلا را می شمارم
پس سعی خودرا می‌کنم موکب به موکب
این مروه های با صفا را می شمارم
باعقل نه، من با جنون بی شمارم
این لشکر بی انتها را می شمارم
تسبیح من این است در طیِّ طریقش
هر صبح تاولـهای پا را می شمارم
آنقدر نزدیکم به او که دانه دانه
دارم نفسهای خدا را می شمارم
هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق
دارم فقط سود دعـا را می شمارم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسیـن_جـان💔
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو
همدم دردم و این #درد، کشیدن دارد
#صلي‌الله‌عليڪ‌ياسيدناالمظلوم‌ياابا‌عبدالله‌الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#به‌یادشهیدمدافع‌حرم‌‌حسین‌حریری
#اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وآل‌محمدوعجل‌فرجهم
#دلت که بگیرد...
دوای دردت #شهید-گمنام هست!
کنار سردار بی پلاک...فقط تو باشی و او... تو باشی و هزار #درد فاش نشده!
تو #او را نمی شناسی!!
ولی او خوب #تو را می شناسد
دردت را می داند... دلم یک درد و دل حسابی #کنار بارگاهت میخواهد...
درد و دلی از جنس چادر
#خاکی-مادر...


#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
دلیل اینکه قلب های مردم در #فراق شهید حاج قاسم سلیمانی میسوزد چیست؟

یکی از علما فرمودند: دلیل اینکه مردم برای #سردار_سلیمانی اشک ریختندو قلبشان سوخت و هنوز هم آرام نشدند این است که ↯↯

قلب قطب عالم امکان "حضرت بقیه الله عج" به #درد آمده و اشک آن حضرت جاری شده و این مطلب برکل عالم #تاثیر میگذارد. ماهنوز سردار سلیمانی را نشناختیم

#شهید_قاسم_سلیمانی
#سرباز
چه کرده ای؟ نه تنها آدم ها بلکه #دنیا را به هم ریخته ای....

چند روز است نیت می کنم چند خطی از تو بنویسم، دفتر #روسیاه می شود و قلم لام تا کام حرفی برای نوشتن ندارد.حتی پای عقربه های #ساعت هم برای رسیدن به چنین لحظه ای می لنگد.تو با رفتنت همه را #شرمنده خودشان کردی.

در #گوگل نامت را جست و جو کردم ، آن تصویر معروف دلم را به بازی گرفت.در کودکی #مقاتل خواندی و در روزهای جوانی #سرباز ارباب شدی.

چشم های شجاعت در لحظه اسارت، فروغ #چشم هایم را گرفت.آن بیابان و آن #خیمه ها برایم عصر #عاشورا را تداعی می کند.نمی دانم #خار_مغیلان در آن بیابان بوده است یا نه اما خداراشکر که خانواده ات طعم اسارت را نچشیدند .

از هر چه بگذرم لب های خشکیده ات #روضه ای است پر از درد، #اشک ، داغ

نمی دانم چه گذشت بر تو از #اسارت تا #شهادت اما پیکر جراحت دیده و #سر جداشده ات برایم #گودال و زینب مضطر را زنده کرد

چه شد این چنین شبیه ارباب شدی.چه شد که دل ها را زیر و رو کردی.چه کرده ای که هرگاه به تو می اندیشم #بغض مهمانم می شود و زانوهایم می لرزند

به قول خودت جامعه روز به روز سخت تر شود و #گناه روز به روز پیشرفت می کند و پاک بودن سخت است.تو برای رسیدن به چیزهای خوب تر از خوب هایت گذشتی.برای ما که بین بد و بدتر دست و پا می زنیم دعا کن.

حافظ آیه های نور، تو را قسم به آن #مصحف_شریف ، برای شفای دل های مرده ما اندکی یا من اسمه دوا بخوان. #درد داریم و درمان گم کرده ایم.

راستی شهادتت مبارک #خادم_المهدی.دعای فرج بخوان تا برسد #فرشته نجات این روزهای #ظلمت

🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_مدافع_حرم #محسن_حججی

📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰
📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق

🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان
توچه ميداني #درد چيست؟
درد يعني:
رفيق شفيقت جلوي چشمانت له بشودزير شني هاي تانك,
وتو تنها #يا_زهرا گفتنش را
بشنوي و نتواني كاري كني...

#دلنوشته
#جانباز_مدافع_حرم
🕊🌷🌷🕊
📣واقعه کربلا تمام نشده است....

علی اکبرها و ابوالفضل ها گرداگرد حرم می گردند 😊 تا کسی نگاه چپ به حرم عقیله بنی هاشم نکند..
.
.
چیزی عوض نشده است ‌..
عده ای هم چون مردم کوفه 😔، شمشیرهای طعنه را با زرق و برق دنیا تیز می کنند ...

رزق ِ هرروزش زیارت عاشورا🌹 با صد لعن و صد سلام بود😍...
پاسدار علی شاه سنایی را میگویم...
آنقدر خواند تا اذن میدان از ارباب گرفت.
در نماز شب هایش ، شهادت 😍خواسته بود ..‌.
رفت و شهید شد😔🥀...
.

وقتی پیکرش برگشت 😞، مانند اهالی شام ، خانواده اش ، به جای تسلی خاطر ، فقط طعنه شنیدند.😞 ؛ طعنه ای از جنس پول...😭
چند میلیون پول می دهند‌..
خنجری شد🗡؛ که بر قلب ِ داغدارشان ، زده شد و خون ِ جگرها خوردند...


آهای آقای روشن فکر ❗️، چند میلیون میگیری تا یک بند ِانگشت ِ فرزندت را فدا کنی؟
.

یا شما خانم ِ آسوده خاطر ، با چندمیلیون پول 💳 ، عوض می کنی؛ لحظه ای را که فرزندت ، بهانه پدرش را بگیرد😞 و تو نتوانی آرامش کنی😔😔😔....
.

یا شما، جوان به ظاهر دانشجو👨‍🎓...
چند میگیری تا درس و دانشگاه و به قول خودتان این روزهایی که باید جوانی کنی🤵 و خوشگذرانی را رها کنی ؛ تفنگ به دست ، خودت را به یک گروه محاصره شده 😓برسانی.....
.

حتی تصورش هم رعشه😨😰 به جانتان می اندازد.‌...
.

طعنه زنان ِ در ظاهر انسان ، که ثمره حرف هایتان سکته ی پدر شهید😥 شد، چگونه شب ها راحت😴 سر بر بالین می گذارید در حالی که با حرف هایتان یک خانواده ی شهید شب تا صبح می سوزنند 😔😞و دم نمی زنند...
.

آهای خبرنگاران افتخاری کوچه و محله ، مواظب تاوان اشک های😭 مادر شهید باشید که دلش را شکستید 💔؛
وقتی، بهای جان رفته ِ پسرش را با پول تعیین کردید.😒..
.

اگر مرهم زخم نیستید حداقل نمک زخم هم نباشید...😡
.

دلم پُر است ؛آنقدر پُر که اضافه اش از چشمانم می ریزد.😭😭😭😭😭😭😭
.
به قلم #طاهره_بنایی (منتظر)
.

#شهید #علی_شاه_سنایی #شهادت #مدافع_حرم #شهدا_گاهی_نگاهی #شهید_نشوی_میمیری #اربعین #طراحی #شادی_روح_شهدا_صلوات #فتوشاپ #جامانده #عقیله_بنی_هاشم #حرم #شهدا_گاهی_نگاهی #مشهد #کربلا #زیارت_عاشورا #نماز_شب #خانواده_شهید #پول #عمار_عبدی #پاسدار #علمدار #در_آرزوی_شهادت #طعنه #درد #سنایی #مادر_شهید #اصفهان #بهشت_زهرا
#دلت که بگیرد...
دوای دردت #شهید-گمنام هست!
کنار سردار بی پلاک...فقط تو باشی و او... تو باشی و هزار #درد فاش نشده!
تو #او را نمی شناسی!!
ولی او خوب #تو را می شناسد
دردت را می داند... دلم یک درد و دل حسابی #کنار بارگاهت میخواهد...
#درد_جدایی

می گویند:
خوش به حالت!
از وقتی که رفتــــه
حتی خم به ابرو نیاوردی ..!
نمی دانند
بعضی دردها
کمر خم می کنند،
نه ابرو…

🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
نمی‌شناسیم
اهالی خانه را اما
حرف زیاد دارند
و درد همـ

از صبرِ جانباز
#مهرِ_مادر
#اشکِ_خواهر
شاید هم همراهی
#عاشقانهٔ_همسر

هر چه هست
#درد است و عشق
دردی که #عاشقانه میخرند...

#جانبازان_را_فراموش_نکنیم