سه‌نقطه

#علی_آینه‌ور
Канал
Логотип телеграм канала سه‌نقطه
@SenoghteMagПродвигать
1,29 тыс.
подписчиков
335
фото
118
видео
240
ссылок
مکتوب طنز سه‌نقطه [مجله‌ای برای خندندگان و خندانندگان] آخرین ماهنامه طنز فارسی ادمین محترم: @Senoghteadmin روابط عمومی: @Senoghte_pr
🔸🔸🔸


«بالاخره همه دانشجو شدیم؛ بعضی برای اینکه تنها هنری که داشتیم درس‌خواندن بود بعضی به وعده عموعمه که فلانجا خرش یورتمه می‌رود و اگر فلان مدرک را بگیری، صندلی‌ات آماده است؛ بعضی محض کسب رضایت زوری والدین و تبعید از خانه پدری یا ولایت مادری؛ و خلاصه هرکس به بهانه‌ای به این قمارخانه عمر پا گذاشت الا «دانش» که به درد سگ نمی‌خورد و بگذریم از اینکه چقدر پشت کنکور ماندند و با ده‌بیس‌سی‌چل و تفأل‌زدن به دفتر انتخاب رشته به رشته‌های هشل‌هفت که نامشان را گوگل هم گردن نمی‌گرفت سرازیر شدند. چقدر کاکل‌به‌سر و نازدختر و پسرحاجی که به مدد مشق‌خانه‌های گران و غیرانتفاعی و خصوصی و سمپادی و فرزانگانی و دبیر و دفترِ ازمابهترانی و کلاس‌های آنچنانی بارشان را به مقصد خارجه بستند و مثل نقش اصلی فیلم‌های جیمیزباندی پشت به انفجار ما و روبه‌دوربین «اونا» ژست گرفتند و رفتند.
ما که شامبوسگامبولِ بابا نبودیم؛ خیلی فرصت نداشتیم که دیده و گُزیده دکور خود را بچینیم؛ کرایه‌خانه گران بود و نان گران بود (و هست) تنها هنری که داشتیم درس‌خواندن بود.»

🔸🔸🔸

از یادداشت «کجاست کننده‌ای؟»
به قلم #علی_آینه‌ور


#سه‌نقطه_۴۸
#دانشجو

@SeNoghteMag
این فوتبال آن فوتبال نمی‌شود.

«بنا به حدس کشکی‌تخیلی اینجانب (یعنی غلط بود گردن نمی‌گیرم)، پس از دوران انقلاب و جنگ و تعطیلی نسبی بازار فیلم و سینما و پیش از دوران اینترنت و عشق و صفای مجازی، یعنی از اوایل دهه هفتاد تا اواسط دهه نود، خواه‌ناخواه فوتبال در مقام تنها و البته کم‌خرج‎‌ترین لذت حلال ممکن، به تفریح غالب و درجه‌اول و ناموسیِ جوانان این مرزوبوم بدل شده بود و درست و غلط تعیین می‌کرد و تعصب و غیرت وسط می‎‌کشید و واسه خودش یه صورتِ آیینی و ارزشیِ خاصی پیدا کرده بود. طوری‌که از پیرمرد هفتادساله تا بچه ده‌ساله استقلالی یا پرسپولیسی‌بودن رو جزء حساس و تعیین‌کننده و این‎‌همانیِ هویتِ خودشون تلقی می‌کردند و بعضاً دوست و دشمن و خودی و ناخودی باهاش تعیین می‌شد. جوری که فسقلِ تازه‌زبون‌واکرده قبل از اینکه بفهمه ایرانیه یا مغربی، قرمز یا آبی بودنِ خاندانش بهش تفهیم می‌شد و بعضاً تفتیش عقاید داشتیم، و الان دیگه اثرِ کمتری از اون دوران مونده، ولی هنوز رد حرارت فوتبالی از دل فرهنگ و اجتماع پاک نشده و مثل یه سنتِ رام‌شده تو مردم جریان داره و تو جشن‌های صعود و قهرمانی خودشو نشون می‌ده و ایضاً انکار نمی‎‌کنم که اون هسته آتشینِ متعصبینِ فوتبالی هنوز وجود داره، ولی قبول کنیم که بازارش سرد شده.»



از یادداشت «این فوتبال آن فوتبال نمی‌شود.»
به قلم #علی_آینه‌ور


#سه‌نقطه_۳۶
#جام_۲۰۲۲

@SeNoghteMag
🔻 سوختن سیخ و کباب و کبابی

«تو زمونه پیچیده‌ای طیر و سیر می‌کنیم.
تو زمونه آخوندهای بی‌حال درباری تا آخوندهای نصیحتی و اینستاگرامی
و حاج‌آقایان صاحب‌منصب صدراسلامی
و حاج‌آقازادگان صاحب‌ویزای پست‌مدرن
و متشرعین حساس و ضربتی
و متشرعین یواش و صورتی
و چت‌انتلکت‌های کافه‌ای و موقشنگ
و مهاجران مبارزِ آزادی‌خواه ـ که خیلی اصرار دارن ما لنگش کنیم ـ
و دولتِ مسلط به اوضاع و پشت‌گرم به امت مسلمان
(با اقتصاد به سبک سرمایه‌داری و اجرا به سبک علی‌اصغری و ارشاد به سبک پارینه‌سنگی و اقناع به سبک «این سیبو می‌بینی؟ حق با منه»)
که رودرروی جامعه قرن بیست‌و‌یکمی‌ش واساده،
همچون نئاندرتالی روبه‌روی آتیش،
که نمی‌دونه باید چیکارش کنه و با چی کنترلش کنه
نه می‌تونه با دست بگیردش، نه می‌تونه با چوب بزندش، نه می‌تونه بهش مسلط بشه
و فقط زور می‌زنه خاموشش کنه،
با همین ارشاد و سانسور، که ابزارآلات پارینه‌سنگی طرف شدن با عقول جامعه است.»

🔻🔻🔻

بخشی از یادداشت «سوختن سیخ و کباب و کبابی»
به قلم #علی_آینه‌ور

#سه‌نقطه۳۵
#ویژه‌نامه
#شکاف

@SeNoghteMag
🔶 در این میانه چرایی؟

«معاش که تنگ می‌آد، مُلک معذب می‌شه و خاکش مثل آب کتری به جوش و قُلوش می‌افته و سبک‌بارها نم‌نم بخار می‌شن می‌رن ممالک صحیحه و ملیحه و جامونده‌ها همچون مولکولیان آب‌تش‌بوس، به جز و وز و هُرهُری و شَر و شرر مشغول می‌شن و وانگهی خلق‌الله خواه ناخواه به کرانه‌های سیاسی مملکت لیز می‌خورن و در اون میانه گسل به بار می‌آد و «میانه‌راه» لخت و «میانه‌رو» قحط می‌شه. زیست‌بلدها بهش می‌گن «انتخاب گسلنده» و جامعه‌بلدها می‌گن «دوقطبیدگی‌» و خیاط‌ها می‌گن «جریدگی‌» و جراح‌ها می‌گن «پارگی‌» و خلاصه جامعه به دو دسته و دو فرقه غوغا و گله و گله‌گی گرفتار می‌شه...
و اگه احیاناً کسی به هوش بیاد و از جو کرانه‌ها فاصله بگیره و بیاد وسط گود، کفش و کلوخه که از دوطرف نثارش می‌شه و فحش و فضیحته که سوارش می‌کنن که: «وسط‌باز» و «وسط‌لحاف» و «مزدور» و «نفوذی» و «رانتی» از خوب خوباشه و خلاصه وقتی کرانه شلوغ می‌شه آل وسطی انگشت‌نما می‌شن.»

🔸🔸🔸

از یادداشت «در این میانه چرایی؟»
به قلم #علی_آینه‌ور

#تابستان
#سه‌نقطه۳۳

@SeNoghteMag
@SeNoghteMag
🔸انتظاری نیست جز

«یه زمان مردی به پشم زیربغل و سبیل سگ و شیکم گاو و صدای خرس و اخم عقاب و دماغ دشنه و عرق فیل‌کش بود و همینا با یه نمه کم و زیاد میزون، مردی و مردونگی رو معلوم می‌کرد. البته از لحاظ مادی و از اون‌ور معنوی‌ش هم مرام و مسلک آقا فردین و آقا تختی و حاجی قیصر و رضا پونصد و علی فرصت و آره و اینا خیلی بودن، و الان که دیگه یه فسیلی از این نشونه‌ها تو ذهنمون مونده و یه تصوری تو خودمون داریم که همه‌ش جلدی و ظاهریه. مثلاً همه‌مون توافق داریم که مرد نباید اون استیکر میمون خجالتی رو تو چت بفرسته، یا - روم به‌دیوار - در حضور استاد شجریان جاستین بیبر گوش کنه، یا خدایی‌نکرده به سفره کلپچ دست رد بزنه و از بوی دلکش و روی دلبرش انتقادی بکنه، ولی متأسفانه به مدد پزشکی خانمان‌براندازِ نوین بقیه چیزا رو می‌شه انگلوک کرد و توش دست و دَلَک برد و با یه چاقو میوه‌خوری برید انداخت جلو گربه و خلاص. پس دیگه بازار عوض شده و کار سخته و به این آسونی‌ها نمی‌شه «مرد» رو جامع و مانع گذاشت سر سفره و تعریف کرد.»

🔸🔸🔸

از یادداشت «انتظاری نیست جز»
نوشته #علی_آینه‌ور

#سه‌نقطه۳۱
#مردهابرشته‌اند

@SeNoghteMag
🔸🔸🔸
اصلاً مکان یه درد تاریخیه، در حدی که اولین سؤالی که بشریت در حالت زوج براش ایجاد شد این بود که «کجا بریم؟»، اصلاً همه دردهای ما از همین سؤال شروع شد، وقتی حضرت ابوالبشر از حوا مخدره پرسید «کجا بریم؟» و شیطون از پشت‌سر گرا داد که پشت اون باغه و رفتن پشت اون باغه و درختو دیدن و سیبو چیدن و فوقع ما وقع، تا الان که من خدمت شمام، هنوز مکان یه دغدغه جدیه که متفکران و محققان اهل عشق و صفا رو به خودش مشغول کرده، و هر دوره‌ای یه جا پاتوق می‌شده. مثلاً دوران حافظ و سعدی که «شبا همه‌ش به میخونه می‌رفتن» و «سراغ می و پیمونه می‌رفتن» و «منم که گوشه میخانه خانقاه من است» و «ساقیا می ده که ما دردی‌کش میخانه‌ایم» و آره و اینا، تا بعد که داش‌مشتی‌های عثمانی تو شام و شامات قهوه‌خونه زدن و در کمال تعجب توش قهوه می‌خوردن نه چایی و نیمرو، و البته قلیون که همیشه گل مجلس بوده و خلاصه ناف پاتوق‌های شرقو و تا همین دوروبر خودمون از صفوی با قهوه‌خونه بستن.
🔹🔹🔹
«در این اوضاع بی‌ربطی»، نوشته #علی_آینه‌ور

#سه_نقطه ۲۸
#کاف_کافه

👁‍🗨
@SeNoghteMag