📌جز
#خط_استوا، یک خط فرضی مهم دیگر هم داریم که عدل از وسط دریای مانش رد میشود که این طرفش
#انگلیس هست و
#لندن که همیشه خدا در هالهای از مِه و دود قرار دارد و برای همین ملت یا کافه نمیروند، یا اگر هم رفتند زودی میزنند بیرون. اما آنطرف دریای مانش
#فرانسه است که ملت توی
#پاریس، همینطوری از این کافه به آن کافه میروند و بعد از بُنژو گفتن و چاقسلامتی، مینشینند با هم به گپ و گفت و ذکر خاطره و یاد درگذشتگان و بعد به این قسمتش که میرسند چندتایی آه میکشند و دوسهتایی تف آبدار به ذات دنیای غدار نثار میکنند که ذرهای وفا ندارد. خب، خودتان انصاف بدهید:
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟
📌این است که کلاً ادبیات فرانسه یکمقدار ناامیدی و روشنفکربازی قاطی خودش دارد و در سبک ادبی «رومانتیسیسم» که با حجم چانه و طول روده نسبت مستقیم دارد، عشاق به هم نمیرسند و مثلاً در «جستوجوی زمان از دست رفته» راوی از جلد اول شروع میکند به نِک و نال و در جلد دوم میفهمد که برای سوز و گدازِ بهتر باید عاشق بشود.
📌این است که در یک مسافرت،
#آلبرتین را که رنگوارنگتر از بقیه دخترها پوشیده هدف میگیرد و چند جلد حرفهای پرسوز و گداز در وصف او مینویسد، اما در جلد ششم سرکار خانم آلبرتین از اسب میافتد و فِرت میمیرد. راوی هم میگوید «سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری» و یک جلد هم به نظربازی با
#ژیلبرت_سوان که در همان جلد اول ظرفش را شکسته بود میپردازد. این است که به سراغ ادبیات فرانسه اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید. حتی آندره مالرو هم که اسم کتابش را گذاشت «امید»، در آن از جنگ داخلی اسپانیا گفت و غمگینترین تصاویر ممکن را ساخت. گول نخورید.
🖌منشور دوّار امیدواری
درباره امیدواران و ناامیدان فرهنگ و ادبیات
#احسان_رضاییخرید از:
https://bit.ly/2zKOOmq 📖📖#پرونده_امیددوازدهمین شماره
#مکتوب_طنز_سه_نقطه👁🗨@SeNoghteMag