سه‌نقطه

#مکتوب_طنز_سه_نقطه
Канал
Логотип телеграм канала سه‌نقطه
@SenoghteMagПродвигать
1,29 тыс.
подписчиков
335
фото
118
видео
240
ссылок
مکتوب طنز سه‌نقطه [مجله‌ای برای خندندگان و خندانندگان] آخرین ماهنامه طنز فارسی ادمین محترم: @Senoghteadmin روابط عمومی: @Senoghte_pr
Forwarded from سه‌نقطه
🔸
تعظیم در برابر پاسدارانِ اصالتِ هنر
یوسفعلی میرشکاک
قسمت دوم

📌پایداری شجریان در ساحت اصالت و پرهیز از بدعت‌های خودبنیاد و همکاری و همراهی لطفی و علیزاده و تشکیل دو گروه عارف و شیدا، موجب شیوع موسیقی اصیل در درجه اول و تحول این موسیقی در مرتبت دوم شد و به موسیقی مقامی نیز مدد رساند و باعث بسط و نشر آن در داخل و خارج گشت. از این‌همه که بگذریم، میراث ماندگار و پایدار شجریان که خوشبختانه مضبوط و موجود و غالباً در دسترس علاقمندان است، معیاری است که همواره مایه تمییز سره از ناسره خواهد بود و در کنار این میراث ارجمند،‌ شاگردانی که استاد پرورده است راه او را دنبال خواهند کرد، به شرط آن‌که اخلاص خاص استاد را سرمشق قرار دهند و از آن عدول نکنند و حنجره خود را به بهای نام و نان به ابتذال نیالایند. بسیار اندکند سرآمدانی که بی‌اعتنا به رد و قبول عامه راه خود را پی می‌گیرند. استاد یگانه روزگار، محمدرضا شجریان، در میان اندک سرآمدان نیز سرآمد بود و سرآمد است زنده به عشق و اصالت در هنر، و موجب تمایز و تفاخر قوم ایرانی در میان دیگر ملل عالم. دریغا که در یکی دو دهه اخیر، برای جذب و جلب توده‌ها بار دیگر به ابتذال روی آورده‌اند و یاوه‌هایی را به‌عنوان موسیقی مردمی رواج می‌دهند که از موسیقی لس‌آنجلسی به چندین مرتبت دل‌آزارتر و جانخراش‌تر است. آنان که گمان می‌برند بجای تربیت هوش و گوش اولئک کالانعام باید به آنان باج داد، بهتر است بدانند که ظرفیت انسان عامی برای ابتذال حد و مرزی ندارد و در حدود موسیقی متوقف نخواهد ماند و این هل من مزید به دیگر عرصه‌ها نیز تسری خواهد یافت و نشانه‌های این تسری سال‌هاست که در اجتماع آشکار شده است.

📌اما در باب شجریان و سیاست. چه می‌توان گفت؟ نه‌تنها شجریان، که هر هنرمند دیگری ممکن است گاهی سخنانی بگوید که به برخی مذاق‌ها خوش نیاید یا در دایره سیاست و سیاست‌زدگی نگنجد. اما آیا سیاست اصول ثابت و لایتغیری دارد که هنرمندان همواره موظف به رعایت آنها باشند؟ و آیا هنرمند حق شکوه و شکایت و اعراض و اعتراض ندارد؟ گیریم مواضع سیاسی شجریان از بیخ‌و‌بن نادرست بوده باشد. این به هنر شجریان چه ربط دارد؟ آیا اساساً موسیقی هنری است که با سیاست نسبتی داشته باشد. آنچه از شجریان می‌ماند آثار جاودانه اوست، نه مواضعی که در مخالفت یا موافقت با اوضاع جاری کشور داشته است. آری. شجریان نیز همچون بسیاری دیگر از اهل هنر نمی‌توانست مصادیق را در سیاست از مفاهیم جدا ببیند، و از همان ابتدا، موضع‌گیریِ خصمانه برخی هوادارانِ بسیار متعصب انقلاب باعث رنجش و فاصله گرفتنِ وی شد. از همان‌روزهایی که دعای افطار (ربنا) و برخی مناجات‌های ماه رمضان را در رادیو تهران (میدان ارک) ضبط می‌کرد و او و مرحوم لطفی مورد پرخاش مرحوم حمید سبزواری واقع شدند و نتواستند ناسزاها و اتهاماتِ چندش‌آورِ وی را تاب بیاورند و شورای شعر و موسیقی را ترک گفتند و رفتند، حال آن‌که استاد معلم با خواهش‌ها و بحث‌ها و استدلال‌های بسیار آنها را به شورا آورده بود. روحیه لطفی و شجریان لطیف‌تر از آن بود که زمختیِ اتهاماتی همچون جاسوس و کافر و نوکر اجنبی و... الخ را تاب بیاورند. و این ماجرا ادامه داشت. هنرمند، آن‌گاه که رنجیده‌خاطر شود، نخواهد توانست در باب اوضاع سیاسی موضعی بقاعده بگیرد یا آن‌گونه رفتار کند که مایه خشنودی ارباب قدرت باشد. اما شجریان این اواخر در گفتگویی مکتوب آنچه را در رسانه‌های بیگانه گفته بود، انکار یا تعدیل کرد. چرا آنان‌که هنر و هنرمند را جز با ترازوی پوسیده سیاست‌زدگی نمی‌سنجد، این تعدیل و انکار را نادیده می‌گیرند؟ و اساساً آیا بهتر نیست از این مقوله نامعقول بگذریم و از منظر آینده به شجریان و هنرش بنگریم؟ آینده می‌گوید هنر فراتر از آن است که در بندِ ایجاب و انکارِ سیاست و سیاست‌زدگان باشد. فراموش نکنیم که سیاست تقویمی است و مدام دگرگون می‌شود، اما هنرِ اصیل همواره تاریخی و بلکه فراتاریخی است و پایدار، چندان‌که هنرمند را نیز از یادها و خاطرها می‌زداید و خود بجای هنرمند می‌نشیند. اگر کسانی خوش دارند هنر شجریان را در پرتوِ برخی اعراض‌ها و اعتراض‌های وی نادیده بگیرند، بگذاریم چنان کنند، اما آن‌که هنر را به چنین یا چنان بودنِ هنرمند مشروط و محدود می‌کند، تنها به خود زیان می‌رساند.

📌بگذریم و در خلوت و جلوت برخیزیم و سراپا دربرابر پاسدارانِ اصالت در هنر سر تعظیم فرود بیاوریم و بر جان تابناک استاد یگانه محمدرضا شجریان درود فرستیم.



📖📖پیش‌درآمد
تعظیم در برابر پاسدارانِ اصالتِ هنر
یوسفعلی میرشکاک



یازدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#موزیک_فارسی #محمدرضا_شجریان


👁‍🗨
@SeNoghteMag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥
آخوند چیست و چرا؟!
🔸🔸🔸
‏ماهنامه ‎#سه_نقطه در مجال بیست و ششم، در مقام بیان این مهم است که «آخوند چیست و چرا؟».
فی‌الواقع غرض این است که شخص عمامه‌به‌سرِ عبابه‌دوش در عالم اثبات چیست، و در عالم ثبوت کیست.
و از آنجا که فاقد شیء نمی‌تواند معطی آن باشد، سهنقطه بسراغ طلاب فاضل و قلم‌به‌دست رفته است که خودشان از خودشان بگویند و شرحی از زندگی و تجربه‌های آخوندی‌شان با مخاطبان به اشتراک بگذارند. بعبارةُ اُخری، خودشان را در پوستین خودشان انداخته است!
🔸🔸🔸
این ویژه‌نامه سهنقطه ـ که عنقریب منتشر خواهد شد ـ با احترام تقدیم شده است به یکایک آخوندهای صاحبدل و باصفا.

#سه_نقطه
#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه

👁‍🗨
@SeNoghteMag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸🔸🔸
سهنقطه ـ۲۵
«خاطرات **شمال‌مُمال** محال است یادمان برود»

#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه


👁‍🗨
@SeNoghteMag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸🔸🔸
سهنقطه ـ۲۱
ویژه چهارده دو صفر

#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه


👁‍🗨
@SeNoghteMag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥
گریه بر هر درد بی‌درمان دواست...
🔸
سهنقطه ـ۲۰ـ
ویژه سینمای ایران
#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه

👁‍🗨
@SeNoghteMag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥
بخند تا دنیا به ریشت بخنده!
🔸
سهنقطه ـ۲۰ـ
ویژه سینمای ایران
#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه

👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸

پرستو صاحبی در این مطلب از انسان، این موجود شوآف‌کار نوشته و اصول و مراتب شوآف و شوآف خوب و بد و ساده و پیشرفته و نامحسوس و البته انگیزه‌های شوآف را تبیین کرده.

🔻

📌آدم وقتی اولین‌بار پایش را توی برهوت اینترنت گذاشت هم داشت به این فکر می‌کرد که چطور همه چیزهای زندگی زمینی‌اش را، از خوراک و پوشاک و نیازهای کف هرم مازلو گرفته تا بلندترین مضامین و ایده‌هایی که توانسته تولید کند، بیاورد در ساحت فجازی مستقر کند. و البته شاید باور نکنید اما توانست این ایده را به عجیب‌ترین شکل ممکن به منصه ظهور برساند، تا حدی که دیگر به‌سختی قابل‌تشخیص است که تمدن واقعی کدام است؛ اینی که توی اینترنت است یا آنی که در بیرون. درست مثل این‌که اگر ایده انتقال تاریخ تمدن بشری از کره زمین به ماه اتفاق می‌افتاد، بعد از مدتی همه فراموش می‌کردند که اصل کاری کدام است، زمین یا ماه.

***

📌شوآف کردن اصول و مراتبی دارد که رعایت کردن یا نکردن آن اصول می‌تواند میان شوآف خوب و شوآف بد تمایز ایجادکند. همه می‌دانند اگر شما عکسی در صفحه اینستاگرام‌تان منتشر کنید، چه عکس کوه و دشت، چه عکس زن و بچه‌تان، چه عکس ناهار امروزتان، بالاخره قصدتان نشان دادن چیزی است و برای رضای خدا منتشرش نکرده‌اید. شما مثلاً می‌خواهید به مخاطب‌تان بگویید من ورزشکار و کوهنوردم، درحالی‌که همزمان آرزو می‌کنید مخاطب‌تان تنبل و لوزر و یک‌وری گوشه خانه افتاده باشد و شما را لایک کند. یا می‌خواهید به‌سادگی اعلام کنید من زن و بچه دارم، درحالی‌که ته ذهن‌تان امیدوارید فالوئرهای‌تان مجرد و تنها و افسرده و دماغو باشند و با حسرت به پست شما خیره شوند. یا اگر عکس دیس باقالی‌پلو با دستِ همایونیِ گوسفند را پست می‌کنید، دوست دارید لایک‌کننده‌ها مُشتی گرسنه باشند و اگر بدانید که آنها هم همزمان با شما در حال خوردن یک پرس استیک با سس قارچ و خامه هستند، عیش‌تان کور می‌شود. این تصویر، محسوس‌ترین و صریح‌ترین تصویرِ تحلیلیِ شوآف است.





📖📖عکس دیس باقالی‌پلو با دستِ همایونیِ گوسفند
درنگی در ماهیت شوآف، در بستر فجازی و بستر واقعی و به‌طور کلی
پرستو صاحبی


شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف


👁‍🗨
@SeNoghteMag
سه‌نقطه
🔸🔸🔸 در ستایش شجریان بقلم یوسفعلی میرشکاک قسمت اول 📌آنان که هستی خود را وقف هنری خاص می‌کنند و در راه استعلای آن هنر سال‌ها به جان می‌کوشند، چندان‌که یک‌تنه کار صدها هنرمند را از پیش می‌برند، هرچند از مزایای سعی خود بهره‌مند می‌شوند، فراتر از آنند که ستایش…
🔸
تعظیم در برابر پاسدارانِ اصالتِ هنر
یوسفعلی میرشکاک
قسمت دوم

📌پایداری شجریان در ساحت اصالت و پرهیز از بدعت‌های خودبنیاد و همکاری و همراهی لطفی و علیزاده و تشکیل دو گروه عارف و شیدا، موجب شیوع موسیقی اصیل در درجه اول و تحول این موسیقی در مرتبت دوم شد و به موسیقی مقامی نیز مدد رساند و باعث بسط و نشر آن در داخل و خارج گشت. از این‌همه که بگذریم، میراث ماندگار و پایدار شجریان که خوشبختانه مضبوط و موجود و غالباً در دسترس علاقمندان است، معیاری است که همواره مایه تمییز سره از ناسره خواهد بود و در کنار این میراث ارجمند،‌ شاگردانی که استاد پرورده است راه او را دنبال خواهند کرد، به شرط آن‌که اخلاص خاص استاد را سرمشق قرار دهند و از آن عدول نکنند و حنجره خود را به بهای نام و نان به ابتذال نیالایند. بسیار اندکند سرآمدانی که بی‌اعتنا به رد و قبول عامه راه خود را پی می‌گیرند. استاد یگانه روزگار، محمدرضا شجریان، در میان اندک سرآمدان نیز سرآمد بود و سرآمد است زنده به عشق و اصالت در هنر، و موجب تمایز و تفاخر قوم ایرانی در میان دیگر ملل عالم. دریغا که در یکی دو دهه اخیر، برای جذب و جلب توده‌ها بار دیگر به ابتذال روی آورده‌اند و یاوه‌هایی را به‌عنوان موسیقی مردمی رواج می‌دهند که از موسیقی لس‌آنجلسی به چندین مرتبت دل‌آزارتر و جانخراش‌تر است. آنان که گمان می‌برند بجای تربیت هوش و گوش اولئک کالانعام باید به آنان باج داد، بهتر است بدانند که ظرفیت انسان عامی برای ابتذال حد و مرزی ندارد و در حدود موسیقی متوقف نخواهد ماند و این هل من مزید به دیگر عرصه‌ها نیز تسری خواهد یافت و نشانه‌های این تسری سال‌هاست که در اجتماع آشکار شده است.

📌اما در باب شجریان و سیاست. چه می‌توان گفت؟ نه‌تنها شجریان، که هر هنرمند دیگری ممکن است گاهی سخنانی بگوید که به برخی مذاق‌ها خوش نیاید یا در دایره سیاست و سیاست‌زدگی نگنجد. اما آیا سیاست اصول ثابت و لایتغیری دارد که هنرمندان همواره موظف به رعایت آنها باشند؟ و آیا هنرمند حق شکوه و شکایت و اعراض و اعتراض ندارد؟ گیریم مواضع سیاسی شجریان از بیخ‌و‌بن نادرست بوده باشد. این به هنر شجریان چه ربط دارد؟ آیا اساساً موسیقی هنری است که با سیاست نسبتی داشته باشد. آنچه از شجریان می‌ماند آثار جاودانه اوست، نه مواضعی که در مخالفت یا موافقت با اوضاع جاری کشور داشته است. آری. شجریان نیز همچون بسیاری دیگر از اهل هنر نمی‌توانست مصادیق را در سیاست از مفاهیم جدا ببیند، و از همان ابتدا، موضع‌گیریِ خصمانه برخی هوادارانِ بسیار متعصب انقلاب باعث رنجش و فاصله گرفتنِ وی شد. از همان‌روزهایی که دعای افطار (ربنا) و برخی مناجات‌های ماه رمضان را در رادیو تهران (میدان ارک) ضبط می‌کرد و او و مرحوم لطفی مورد پرخاش مرحوم حمید سبزواری واقع شدند و نتواستند ناسزاها و اتهاماتِ چندش‌آورِ وی را تاب بیاورند و شورای شعر و موسیقی را ترک گفتند و رفتند، حال آن‌که استاد معلم با خواهش‌ها و بحث‌ها و استدلال‌های بسیار آنها را به شورا آورده بود. روحیه لطفی و شجریان لطیف‌تر از آن بود که زمختیِ اتهاماتی همچون جاسوس و کافر و نوکر اجنبی و... الخ را تاب بیاورند. و این ماجرا ادامه داشت. هنرمند، آن‌گاه که رنجیده‌خاطر شود، نخواهد توانست در باب اوضاع سیاسی موضعی بقاعده بگیرد یا آن‌گونه رفتار کند که مایه خشنودی ارباب قدرت باشد. اما شجریان این اواخر در گفتگویی مکتوب آنچه را در رسانه‌های بیگانه گفته بود، انکار یا تعدیل کرد. چرا آنان‌که هنر و هنرمند را جز با ترازوی پوسیده سیاست‌زدگی نمی‌سنجد، این تعدیل و انکار را نادیده می‌گیرند؟ و اساساً آیا بهتر نیست از این مقوله نامعقول بگذریم و از منظر آینده به شجریان و هنرش بنگریم؟ آینده می‌گوید هنر فراتر از آن است که در بندِ ایجاب و انکارِ سیاست و سیاست‌زدگان باشد. فراموش نکنیم که سیاست تقویمی است و مدام دگرگون می‌شود، اما هنرِ اصیل همواره تاریخی و بلکه فراتاریخی است و پایدار، چندان‌که هنرمند را نیز از یادها و خاطرها می‌زداید و خود بجای هنرمند می‌نشیند. اگر کسانی خوش دارند هنر شجریان را در پرتوِ برخی اعراض‌ها و اعتراض‌های وی نادیده بگیرند، بگذاریم چنان کنند، اما آن‌که هنر را به چنین یا چنان بودنِ هنرمند مشروط و محدود می‌کند، تنها به خود زیان می‌رساند.

📌بگذریم و در خلوت و جلوت برخیزیم و سراپا دربرابر پاسدارانِ اصالت در هنر سر تعظیم فرود بیاوریم و بر جان تابناک استاد یگانه محمدرضا شجریان درود فرستیم.



📖📖پیش‌درآمد
تعظیم در برابر پاسدارانِ اصالتِ هنر
یوسفعلی میرشکاک



یازدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#موزیک_فارسی #محمدرضا_شجریان


👁‍🗨
@SeNoghteMag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درپرونده شماره ۱۷ چه کسانی و از چه نوشته‌اند؟


شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف


👁‍🗨
@SeNoghteMag
😎ضدنوری عزیزم، جات رو عوض کن

🔸زهرا درمان در آخرین شماره از نشریه «سه نقطه» مطلبی نوشته که به حال و هوای این روزهای معلمان و دانش آموزان هم مربوط است:

🖋ماه دوم قرنطینه؛ مدرسه‌ها پیچیده‌اند به خودشان. گروه‌های درسی یکی‌یکی تشکیل می‌شوند. فیلم‌هایی از معلم‌ها که یک تخته کوچک زدند به دیوار خانه‌شان و سعی می‌کنند توی نیم‌وجب جا، محور اعداد را درس بدهند. با فایل صوتی دیکته می‌نویسیم. دفترهای مشق را می‌گذاریم روی ملافه‌های گل‌گلی ازشان عکس می‌گیریم. عکس‌ها را کراپ می‌کنیم که معلم چروکی ملافه را نبیند. خانوادگی سر کلاس فارسی می‌نشینیم. حروف الفبا دیگر مثل قدیم سی‌و‌دوتا نیست. سیصدتاست. «ی» چهارتا شکل دارد. وقتی چهارتا شکلش را می‌خوانند می‌توانند بنویسند «ایران» ولی نمی‌توانند بنویسند «خیابان». بچه را از رختخواب می‌کشیم سر کلاس آنلاین ریاضی. دعوا می‌کنیم که چرا دوربین را جوری گرفته که لوله جاروبرقی و بند رخت‌مان پیدا باشد. اینترنت صدبار وسط کلاس قطع می‌شود. پشتیبانی شرکت می‌گوید جای مودم را عوض کنید. مودم را می‌کشیم تا دم پنجره، پریز تلفن از جایش درمی‌آید. معلم غر می‌زند «ضدنوری عزیزم، جات رو عوض کن.» بچه اشاره می‌کند «کجا برم؟» دستم را می‌گیرم جلوی دوربین لپتاپ، دور خانه می‌گردم تا یک بک‌گراند تمیز پیدا کنم. یک دیوار بی‌ترک. سر کلاس علوم، هرکار می‌کنم بچه از جلوی تلویزیون تکان نمی‌خورد. می‌گوید آبرویش را سر ریاضی بردم. خودم می‌نشینیم پای لپتاپ. معلم می‌پرسد گیاهان راست‌ریشه برگ‌شان چه‌شکلی است؟ توی گوگل سرچ می‌کنم و جواب را می‌نویسم. مامان زنگ می‌زند: این‌طرف‌ها نمیاین؟ سبزی گرفتم برای آش. نه مادرم، درس داریم.
🌱🌱🌱
ما توی این آپارتمان گیر افتادیم. باید زنده بمانیم. به درک که بچه‌ام ساعت را یاد نمی‌گیرد. به درک که وسط دیکته می‌پرسد خاطره با کدام «خ» است. نباید دچار شوک عصبی شوم وقتی می‌پرسد «۲» کدام‌طرفی است. باید آب سرد بخورم. مهم این است که زنده بمانیم. مامان زنگ می‌زند: اگر نمیاین آش رو بیارم دم خونه‌تون؟ می‌آییم.

زرد عمیق
خاطره با کدام خ است؟
#زهرا_درمان
#طنز #کرونا
#مکتوب_طنز_سه‌_نقطه

@SeNoghteMag

🔻🔻🔻
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
🔸🔸🔸

زهرا درمان در این مطلب در مورد خانه نوشته، هم خانه پدری و خاطره‌های ادامه‌دارش، هم حال و روز خانه در دوران قرنطینه:



ماه دوم قرنطینه؛ مدرسه‌ها پیچیده‌اند به خودشان. گروه‌های درسی یکی‌یکی تشکیل می‌شوند. فیلم‌هایی از معلم‌ها که یک تخته کوچک زدند به دیوار خانه‌شان و سعی می‌کنند توی نیم‌وجب جا، محور اعداد را درس بدهند. با فایل صوتی دیکته می‌نویسیم. دفترهای مشق را می‌گذاریم روی ملافه‌های گل‌گلی ازشان عکس می‌گیریم. عکس‌ها را کراپ می‌کنیم که معلم چروکی ملافه را نبیند. خانوادگی سر کلاس فارسی می‌نشینیم. حروف الفبا دیگر مثل قدیم سی‌و‌دوتا نیست. سیصدتاست. «ی» چهارتا شکل دارد. وقتی چهارتا شکلش را می‌خوانند می‌توانند بنویسند «ایران» ولی نمی‌توانند بنویسند «خیابان». بچه را از رختخواب می‌کشیم سر کلاس آنلاین ریاضی. دعوا می‌کنیم که چرا دوربین را جوری گرفته که لوله جاروبرقی و بند رخت‌مان پیدا باشد. اینترنت صدبار وسط کلاس قطع می‌شود. پشتیبانی شرکت می‌گوید جای مودم را عوض کنید. مودم را می‌کشیم تا دم پنجره، پریز تلفن از جایش درمی‌آید. معلم غر می‌زند «ضدنوری عزیزم، جات رو عوض کن.» بچه اشاره می‌کند «کجا برم؟» دستم را می‌گیرم جلوی دوربین لپتاپ، دور خانه می‌گردم تا یک بک‌گراند تمیز پیدا کنم. یک دیوار بی‌ترک. سر کلاس علوم، هرکار می‌کنم بچه از جلوی تلویزیون تکان نمی‌خورد. می‌گوید آبرویش را سر ریاضی بردم. خودم می‌نشینیم پای لپتاپ. معلم می‌پرسد گیاهان راست‌ریشه برگ‌شان چه‌شکلی است؟ توی گوگل سرچ می‌کنم و جواب را می‌نویسم. مامان زنگ می‌زند: این‌طرف‌ها نمیاین؟ سبزی گرفتم برای آش. نه مادرم، درس داریم.
‌‌

🔸🔸🔸



ما توی این آپارتمان گیر افتادیم. باید زنده بمانیم. به درک که بچه‌ام ساعت را یاد نمی‌گیرد. به درک که وسط دیکته می‌پرسد خاطره با کدام «خ» است. نباید دچار شوک عصبی شوم وقتی می‌پرسد «۲» کدام‌طرفی است. باید آب سرد بخورم. مهم این است که زنده بمانیم. مامان زنگ می‌زند: اگر نمیاین آش رو بیارم دم خونه‌تون؟ می‌آییم.



📖📖زرد عمیق
خاطره با کدام خ است؟
زهرا درمان
 


شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف


👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸

شوآف در طول تاریخ
همین یه‌ذره رو بگم؟... تشکر.
پدیده شوآف قطعاً از دیرباز وجود داشته است. این‌همه آثار هنری و مفرغ‌جات و جواهرات و مومیایی کردن فراعنه همراه سگ و گربه‌های‌شان، کار کشیدن از برده‌ها در ساخت قصر و هرم، و قبای زربفت و جامه حریر و تاج مرصع برای دل‌خوش‌کنک که نبوده، محض شوآف بوده. هرکسی که به‌نوعی برخوردارتر بوده و از مال و منال آکنده، خواهی‌نخواهی دست به شوآف می‌زده. بینوایان هم که برای شوآف بر اساس وجوهات ظاهری چیزی نداشتند، دنبال چیزهای دیگر گشتند، چون چنان که افتد و دانی آدمیزاد اگر خودنمایی نکند اصلاً زندگی برایش بی‌معنا می‌شود و بمیرد سنگین‌تر است. ما یک معلمی داشتیم می‌گفت شما حتی اگر یک شعر بخوانید، یک جایی را بروید ببینید، نمایشگاهی را ببینید، کتابی بخوانید، بروید خانقاه، برگردید، بروید بام تهران، چکمه بپوشید (و و و) برای این است که بیایید برای دوستان‌تان تعریف کنید. در غیر این‌صورت چه لزومی داشت؟ درود به شرف این معلم صادق و زیادی صریح.



📖📖سفت بستنِ درِ مرسدس بنز
واقعاً همه‌چیز درباره شوآف، شوآف‌کاران و دیندارنمایان
مریم حسن‌نژاد


شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف

👁‍🗨
@SeNoghteMag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ورق بزنیم،‌
نگاهی به شماره شانزدهم و پرونده‌ی آن.


📖📖شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف

👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸شوآف در سهنقطه شانزدهم

📌شانزدهمین شماره ماهنامه سهنقطه (مکتوب طنز [+ جد] فارسی) منتشر شد. این شماره از سهنقطه با پرونده‌ای با موضوع «شوآف – تقبل الله» منتشر شده است.

📌شماره شانزدهم با پیش‌درآمدی از یاسین کیانی در مورد «گوشه‌نشینانِ» مجالس آغاز می‌شود و در قسمت پرونده پرستو صاحبی، افشار مقدم، رضا سعیدی ورنوسفادرانی، مجید خسروانجم، مریم حسن‌نژاد، مریم نظام‌دوست و فاطمه خسروانی، کوثر محبی و سید مصطفی موسوی به موضوع شوآف پرداخته‌اند. پرستو صاحبی با «عکس دیس باقالی‌پلو با دستِ همایونیِ گوسفند» ماهیت شوآف، در بستر فجازی و بستر واقعی را تشریح کرده، میلاد عبدالوهاب نیز مثل همیشه از منظر جامعه شناسی به موضوع وارد شده و در «پدیدارشناسی اجتماعی پرسش حالا چی بپوشم؟» از جامعه شناسی سیاسی شوآف در کنش طبقاتی در ایران نوشته است. افشار مقدم با بهره‌گیری از صنعت تشخیص در «از طرف من شوآف را ببوس» شوآف و پدرش را در سه پرده روایت کرده.
رضا سعیدی ورنوسفادرانی در «یک هیچ تناولی بر دیوار» با بیان آنچه که دوست ندارید در مورد شوآف بدانید، مجید خسروانجم با «قبول باشه بانو» و گفتن از شوآف‌های اینستاگرامی، مریم حسن‌نژاد با «سفت بستن در مرسدس بنز» و تشریح شوآف، شوآف کاران و دیندارنمایان از ابتدا تا کنون، مریم نظام‌دوست با «آدم نباید بیشعور باشد» و حال و هوای مجالس و محافل مذهبی، فاطمه خسروانی با «منو صدا کردی خانم فلانی جان؟» و رفتارها و گفتارهای شوآف‌کاران مذهبی، کوثر محبی با «سبیل، دوتا تیرتخته و یک چراغ سه‌فتیله» ظاهرسازی و چگونه ظاهرساز خوبی باشیم و سید مصطفی موسوی با «چای و عقیق روی فرش خوشرنگ» که دستورالعمل کامل شوآف مذهبی ست، شوآف را به طور کامل و از زوایای مختلف بررسی کردند.

📌در بخش کرسی آزادنویسی سهنقطه شانزدهم، یوسفعلی میرشکاک با «چندین کشته و مجروح و پرکنده و بی‌کارتن» نظیره‌اش بر کلیله و دمنه را ادامه داده، سید محمد صاحبی در صفحه خارگلستان «پسر آقای گودرزی» و امرالله احمدجو در قصه‌های دهکده قسمت دوم «حکایت دزدیده شدن بزغاله درویش» را روایت کرده، زهرا درمان با «خاطره با کدام خ است» و محمدحسین جعفریان با «مهندسان مادرزاد هوانوردی»، مهدی شریفی با «این ما نبودیم که تعطیلات را می‌گذراندیم»، رضا دباغی و شکوه علفزارش با «سرخ‌پوست‌هایی که شوآف می‌کردند» و مهدی مذهبی با «میان عشق و مرگ» و شرح عکس‌های تاریخی‌اش در این قسمت حضور دارند. این بخش باشگاه نویسندگان همیشگی سهنقطه است که هریک در فرم و با بیان مخصوص به خود می‌نویسند.

📌تهرانشهر شماره شانزدهم سهنقطه با یادداشت مریم حسن‌نژاد آغاز می‌شود، «های کپی با مارک اصل، زپرتی با دوخت محکم» یادداشتی‌ست در مورد خرید، فروش و سه بزنگاه در خرید روزانه در مرکز شهر. در ادامه سعید مروتی در شهرقصه به‌سراغ «نرگس» رفته است. «دیدن دختر صددرصد دلخواه در عصر زیبای ماه آبان در خیابان جردن» به قلم محمدحسین افخمی داستانی‌ست از خیابان‌های تهران و کالج آمریکایی‌ها. تهرانشهر با آلبومی از تصاویر تابستانی تهران به کوشش طیبه دالایی به پایان می‌رسد.

📌در درباره طنز شانزدهم محمود فرجامی با ششمین قسمت مطلب خود «آماده سازی چیست و چگونه بر خود استعمال نماییم» به یکی از مهم‌ترین مراحل تولید استندآپ کمدی پرداخته و اسماعیل امینی در «نمک اضافی ممنوع، شوخی خرکی قدغن» توضیح می‌دهد که از چه چیز و چگونه طنز بنویسیم.

📌شانزدهمین شماره ماهنامه سهنقطه، که به مدیرمسئولی امید مهدی‌نژاد، سردبیری مرتضی کاردر و مدیریت هنری محمد صمدی منتشر می‌شود در 216 صفحه و با قیمت ۳۴‌هزار تومان در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه‌های آنلاین عرضه شده است.


⭕️ خرید نسخه کاغذی:
https://dakkkeh.com/shop/7884/%d9%85%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%b3%d9%87-%d9%86%d9%82%d8%b7%d9%87%d8%8c-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87%e2%80%8c%db%8c-16


⭕️ نسخه دیجیتال در فیدیبو، طاقچه و جار



📖📖شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف

👁‍🗨
@SeNoghteMag
شانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#شوآف

👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸
من زیاد می‌خوابم. زیاد که می‌گویم یعنی واقعاً زیاد. یعنی شب‌ها زودتر از بقیه می‌خوابم و صبح‌ها دیرتر از بقیه بیدار می‌شوم و در فاصله صبح و شب، بعد از کار، بعد از ناهار، قبل و بعد از هر نوع فعالیت جسمی و در میانه هرگونه فعالیت ذهنی می‌خوابم. لحظه‌های غم و افسردگی که از دنیا و مافیها سیرم می‌خوابم. وقت‌های خوشی و آرامش که از وضع کاینات راضی‌ام می‌خوابم. روزهای پرمشغله که استرس کارهای عقب‌افتاده دیوانه‌ام کرده می‌خوابم. ایام فراغت بعد از اتمام کارهای عقب‌افتاده می‌خوابم. روزهای کاری را تا جایی که استحقاقی‌هایم جا دارند می‌خوابم و تعطیلی‌ها را تا جایی که طاقت اهل و عیال طاق نشده.

🔸احتمالات پزشکی ماجرا همگی طی معاینات و آزمایشات تخصصی رد شده‌اند: نارکولپسی، آپنه خواب، افسردگی، اختلال تیروئید، نقص سیستم عصبی اتونومیک و غیره. غیر از سندرم روده تحریک‌پذیر و اندکی انحراف ستون فقرات مرض شناخته‌شده دیگری ندارم. این یعنی زیاد خوابیدن برای من نه ضرورتی فیزیولوژیک، که مکانیسمی سایکولوژیک است. به عبارت دیگر، بدنم خوابش نمی‌آید، من می‌خوابانمش. این سقوط خودآگاهانه به عمق ناخودآگاه، برای من چیزی‌ است شبیه یک نخ سیگار برای آدم سیگاری، یا یک بست تریاک برای آدم تریاکی یا دور زدن با صدویازده نوک‌مدادی برای جوان بیکار یا غیبت کردن با دوست صمیمی برای دختر دم‌بخت یا مثلاً ورق بازی کردن وسط مهمانی خانوادگی برای باجناق‌های میانسال. نوعی کنار کشیدنِ اختیاری است از جریان زندگی روزمره و پناه بردن به لذت‌های کوچک از شرّ ملال بزرگ.

🔸این روزهای قرنطینه کرونا بهترین روزهای عمرم بود. برای اولین و احتمالاً آخرین بار در زندگی، بدون جابجایی و ترک سنگر لحاف، بی هیچ عذاب‌وجدانی از تن‌پروری همین‌طور درسته و باجا افتاده بودم صدر مجلس مسئول‌ترین فعالان اجتماعی و مفیدترین اعضای جامعه. موضع مسئولیت و مفید بودن در جامعه عوض شده بود و حالا جهان داشت قرضش را به قبیله لمندگان، این تبعیدشدگان از تاریخ، ادا می‌کرد و هرچه تا‌به‌حال به برون‌گراهای محبوب مهمانی‌ها و خستگی‌ناپذیرهای تراول‌شمار و کوله‌به‌پشت‌های عشق شمال داده بود، از دماغ‌شان درمی‌آورد. آدم‌هایی را میَ‌شناسم که زنده ماندنِ این روزهای‌شان را بیشتر از کادر درمانی و سیاست‌گذاران سلامت، به روح پرفتوحِ استیو جابز و فیضِ فائزِ زاکربرگ مدیونند، وگرنه از فشار چهاردیواری خانه پیش از مرض لاعلاج جان می‌دادند. جای همه‌چیز عوض شده و حالا گروه دیگری از آدم‌ها برای برنده شدن در رقابت بقا، مجبور به کاری می‌شوند که برایش ساخته نشده‌اند و تازه معلوم می‌شود که چند مرده حلاجند. وضع رعایت قرنطینه و آمار مسافرت‌های شمال که خبرهای خوبی ندارند.


📖📖تتبعات گنگ خواب‌دیده
پا کردنِ شلوار و برابری آدم‌ها
یاسین کیانی

پانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#هنر_خانه_نشینی

👁‍🗨
@SeNoghteMag
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📖📖ناشنیده
دانشجویان دانشگاه آمریکایی در قبرستان
دکتر هادی خانیکی

پانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#هنر_خانه_نشینی

👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸

«شاه، سر دانشگاه». این آدرس خانه ما بود. شاه آدم قانعی بود. یک خیابان به اسم خودش. یک خیابان شاه‌آباد. یک خیابان پهلوی. چندتا میدان هم به اسم کس و کارش یا زادروزهای خانوادگی و این چیزهایش. ما آدرس‌مان همان بود که گفتم. حالا شاه و شاه‌آباد و نادری را کرده‌اند سر هم و شده «جمهوری»، اما دانشگاه همان دانشگاه است. بهارستان هم همان بهارستان است. اما میدان محمدرضا شاه هم شده میدان جمهوری و بالا دستش هم میدان کندی شده توحید.

🔸مدرسه من (پیش از انقلاب ابتدایی بودم، اول و دوم) توی بختیار بود که از فرعی‌های آیزنهاور بود. حالا شده والعصر، از فرعی‌های آزادی. ببین درستش را بخواهی بدانی، خیابان آزادی را که سمت میدان آزادی می‌روی، بالادست خیابان بعد از جمال‌زاده والعصر است. من می‌اندختم همین خیابان جمهوری را که آن‌موقع خط ویژه و این‌چیزها نداشت صاف می‌رفتم تا گلشن و بعد از گلشن و باستان و این‌ها که اسم‌شان عوض نشده می‌رفتم بالا تا کاوه و جمالزاده جنوبی و بعد هم والعصر و بعد هم مدرسه.

🔸انقلاب که شد، گفتند باید به مستضعف‌ها رسید. بعد گفتند مستضعف‌ها یا موتور سوار می‌شوند یا اتوبوس. پس وسط خیابان جمهوری دوتا خط (یا به‌قول شیک آن‌موقع لاین) سوا کردند برای مستضعفان. توی این لاین‌ها موتور و اتوبوس و آمبولانس و پلیس و کمیته می‌توانست برود و بیاید. بعد دیدند موتور و اتوبوس خیلی ستم است. اتوبوس مستضعف‌ها نمی‌تواند حواسش به موتوری‌های مستضعف باشد و می‌زند لهشان می‌کند. شمردند دیدند یک موتور حداکثر پنج‌نفر مستضعف را می‌برد، اما اتوبوس دوطبقه راحت صدتا را می‌برد. فلذا ورود موتور به خط ویژه ممنوع شد.



📖📖 تهرانشهر
مبدا
: تهران
شاه رفت، جمهوری شد
کورش علیانی



پانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#هنر_خانه_نشینی

👁‍🗨
@SeNoghteMag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طرز تهیه جلد «هنر خانه‌نشینی»


📖📖پانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#هنر_خانه_نشینی

👁‍🗨
@SeNoghteMag
🔸🔸🔸

امر الله احمدجو، خالق روزی روزگاری و تفنگ سرپر و پدیدآورنده مرادبیک و حسام‌بیک و خاله‌لیلا و عمومیرزاآقا و کدخدای کولیباد، با همان کلمات شیرین و روایت دوست‌داشتنی، قصه‌ای دیگر از قصه‌های دهکده را روایت کرده است. ماجرای دزدیده شدن برغاله درویش توسط کولیوایی‌ها، و خرده‌ماجراهای پس و پیشش، با این تفاوت که در این شماره دو نسخه از روایت وجود دارد، یکی موجز و مختصر و دیگری به همان سیاق گذشته، چرا و چطورش را هم به تفصیل در ابتدای مطلب توضیح دادیم.

🔻

🔸امروز خاله‌سلطان قیامت کرد. کولیوایی‌ها بزغاله درویش را دزدیده بودند حاشا می‌کردند، کاری سرشان درآورد تعریفی. کدخدای دنده‌پهن‌شان دوسه‌نفر از ریش سفیدهاشان را برداشته بود با پرروگی انگار نه انگار که (اگرچه شاهد و مدرکی نداشتیم) خاطرجمعِ خاطرجمع می‌دانیم بزغاله‌دزدیِ پریشبی کار آنها است، آمده بودند هرگاه کدخدامان قبول کند برش دارند بروند دختر شادقلی کوچگر را برای جوانک هوف‌هوفیِ بی‌قابلی که همراه‌شان آورده بودند خواستگاری کنند. (پسر باجناق کدخدای بیعارشان که خاله‌سلطان تا دیدش اسم «خیک‌ باد» را روی او گذاشت).

🔸کدخدا میانه‌اش با درویش خوب نبود و شاید هم بدش نمی‌آمد بزغاله‌اش را برده‌اند و با این‌که می‌دانستیم گفتنش بی‌فایده است و یحتمل در این‌باره حرفی نخواهد زد، عمومیرزاقا را به هر زور و زحمت راضی کردیم فرستادیم رفت با او صحبت کرد. گفته بود: «خوب» اما ولی مطلقاً حرفش را به زبان نیاورده و فقط موقع بیرون کردنِ کولیوایی‌ها آن‌طور که عمومیرزاقا می‌گفت معلوم نبود بی‌منظور یا بامنظور به کدخداشان گفته بود: «رفتی بیرون در را پشت سرت ببند بزغاله‌ها نروند تو کوچه یکی برشان دارد ببرد حاشا کند.» آن بی‌رگِ بی‌شرم و حیا هم یا اصل اشاره و مقصودش را نمی‌فهمد یا می‌فهمد و به روی خودش نمی‌آورد، مطابق رسم و عادتش می‌گوید: «هَی وَی، بر روی چشم از اطاعت عموزاده کدخدا.» و همین.


📖📖قصه‌های دهکده
حکایت دزدیده شدن بزغاله درویش (قسمت اول)
امرالله احمدجو


پانزدهمین شماره #مکتوب_طنز_سه‌_نقطه
#هنر_خانه_نشینی

👁‍🗨
@SeNoghteMag
Ещё