داستان سلمان رشدی و دشواریهای حضور فقها در قدرت
✍️ سجاد فتاحی
t.center/SIAGSپیشتر در داستان حجاب گفته بودم که نظام جمهوری اسلامی به دلیل معماری خاص آن، که فقیهی را در بلندپایهترین مقام سیاسی خود نشانده است، اصولاً نمیتواند نسبت به موضوع حجاب بیتفاوت باشد و همین ساختار و معماری نظام سیاسی است که ایجاد مسئله میکند. مثالی دیگر در این زمینه موضوع سلمان رشدی است. فارغ از جزئیات داستان سلمان رشدی و حکم ارتدادی که
آیت الله خمینی برای او صادر کرد، به صورت ساده مسئله این است که فقیهی با اتکا به آموزههای فقهی که بدان باور دارد، و در صورت عدم عمل به آن آموزهها، از منظری درون دینی مرتکب گناهی بزرگ شده، حکم به ارتداد نویسندۀ کتابی داده است. مسئله از اینجا آغاز میشود که به خاطر ساختار و معماری خاص نظام سیاسی کنونی در ایران، این فقیه در عین فقیه بودن بالاترین مقام را در نظام سیاسی مستقر در کشور نیز برعهده دارد. این بدان معناست که حکم او فارغ از جنبههای فقهی و دینی، تبعات قابل توجه سیاسی برای ساکنان سرزمینی که او بر آن حکم میراند نیز در پی دارد. یکی از نقاط ضعف اساسی نظام سیاسی کنونی که با هیچ اصلاحی نیز ترمیمپذیر نیست، همین است؛ مگر آنکه منظور افرادی که از اصلاح و اصلاحپذیر بودن نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنند این باشد که با روش اصلاح میخواهند روزی مسند ولی فقیه به عنوان یکی از مهمترین و کلیدیترین نقشهای موجود در نظام سیاسی کنونی را حذف کنند که قطعاً همان انقلاب است اگرچه ممکن است با روشی نرم صورت گیرد.
در ساختار سیاسی کنونی، ولی فقیه در موقعیتی قرار گرفته است که یا باید به آموزهها و احکام فقهی مورد پذیرش خود عمل کند، حتی اگر منافع اقتصادی و سیاسی ساکنان سرزمینی که بر آن حکم میراند تامین نشود؛ یا باید در برخی موارد احکام فقهی را در پیش پای مصلحت مردمان یک سرزمین قربانی کند که در این حال، طبیعتا از منظر دینی مرتکب گناهی بزرگ شده است و اعتبار خود را در نزد فقها و باورمندان به شریعت از دست خواهد داد.
در این شرایط یا فقها باید شجاعانه تصمیم بگیرند که خود و دین را از این موقعیت چالشبرانگیز خارج کنند، یا به این بازی تا آنجا ادامه دهند که بواسطۀ بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بخش قابل توجهی از مردم به ستوه آمده و بر علیه ساختار سیاسی کنونی بشورند.
#معماری_نظام_سیاسی #قانون_اساسی #آیت_الله_خمینی #سلمان_رشدی #سجاد_فتاحی