«صبر شادمانه» یا «تجویز خردمندانه»؟(نقدی بر
یادداشت «صبر شادمانه» از محسن رنانی)
✍️ سجاد فتاحی
t.center/SIAGS استاد عزیزم «
محسن رنانی» به تازگی یادداشتی را با عنوان
«صبر شادمانه» منتشر کرده است. راستش بنا نداشتم این یادداشت را نقد کنم چون تصور میکنم، زمانمان برای پرداختن به
پرسشهایی بنیادین و سترگ، که فردای ایران نیازمند پاسخ به آنهاست، اندک است و وارد شدن به چنین نقدهایی زمان را از ما خواهد گرفت؛ اما
فراخوان استاد عزیزم برای نقد این یادداشت از یکسو و این دغدغه که توان افرادی چون او باید در شرایط کنونی در خدمت پاسخ دادن به پرسشهای بنیادین پیشروی ایران فردا باشد از سوی دیگر، انگیزهای را فراهم کرد تا این یادداشت را نقد کنم؛ به امید آنکه محسن رنانی و افرادی چون او به وظیفهٔ تاریخی خود برای درانداختن طرحی نو برای فردای ایران، آگاه شده و به آن بپردازند.
انتظار از فردی چون محسن رنانی آن است که مواضع ایجابی خود را بر تبیینهایی دقیق از وضعیت کنونی مبتنی نماید. به عبارتی، فردی چون او باید همچون پزشکی آگاه، با شناخت ریشهها و علل بحرانهای کنونی ایران، دست به تجویز زند؛ در غیر این صورت، درمان و راهکاری که ارائه میدهد نه تنها کمکی به بهبود وضعیت کنونی نخواهد کرد، بلکه در بهترین حالت، سبب از دست رفتن زمان برای انجام اقداماتی مؤثر خواهد شد و در بدترین حالت سرمايهٔ اجتماعی افرادی چون او را که در فردای ایران سخت به آن نیازمندیم کاهش خواهد داد.
مسأله ما ایرانیان در سدهٔ گذشته آن بوده است که در بزنگاههای تاریخی مهم، بواسطهٔ عدم شناخت دقیق از علل وضعیت نامناسب ایران، (که مسئولیت آن بر عهدهٔ تمامی ما و افرادی چون محسن رنانی است) دست به اقداماتی زدهایم که شرایط را ناگوارتر از گذشته کرده است، انقلاب ۱۳۵۷ نمونهای روشن در این زمینه است.
رنانی همچون پزشکی شده است که به جای تجویزهای دقیق علمی، سخنانی شاعرانه میگويد و او بهتر از هر فردی میداند که ایرانِ امروز، بیش از شعر و شاعری به اندیشه نیاز دارد. افرادی چون رنانی، پیش از آنکه تجویزی کنند باید پاسخ دهند که «تبیین دقیقشان از وضعیت کنونی چیست؟» و «نسبت تجویزی که انجام میدهند با آن تبیین چگونه است؟». شوربختانه در شرایطی که جامعهٔ ایرانی نیازمند چنین تبیینهایی است، کنشگران سیاسی و اجتماعی، به ناگاه، بدون تبیینی دقیق، یا بیان روشن آن، به سمت تجویز میروند و چون تبیینها، نادقیق است، تجویزها نیز اگر وضعیت را بحرانیتر نکند کمکی نیز به بهبود وضعیت نخواهد کرد.
یادداشت رنانی، متنی پرتعارض است، که این تعارضها یا برخواسته از تبیینی نادرست از مسئلهٔ ایران است یا بیارتباطی تجویزها با تبیین. او از طرفی میگويد «ایرانِ امروز بیش از خون به اندیشه نیاز دارد» و چند خط بعد میگويد «امروز مأموریت روشنفکری، کار فکری و تولید اندیشه نیست، بلکه شادمان نگهداشتن جامعه و امیدوار نگهداشتن جوانان است». رنانی باید بداند که کار روشنفکرانی چون او دقیقا تولید اندیشه و بیان حقیقت است و نه اولویت دادن به کاهش مرارتهای جامعه؛ اگر افرادی چون او حقیقت را به درستی تقریر کنند به مرور مرارتها نیز کاهش خواهد یافت. اندیشمندانی چون او به جای طرح این سخنان کلی و تکراری، باید به این بپردازند که «پاسخشان به پرسشهای بزرگِ پیشروی ایران فردا چیست؟» و «برنامهٔ آنها برای رهانیدن ایران از بحرانهای بزرگ پیشرو در فردای پس از فروپاشی جمهوری اسلامی چگونه است؟»؛ افرادی چون رنانی، به جای سخنانی چنین شاعرانه که ارتباطش با تبیین آنها از وضعیت کنونی مشخص نیست، باید به مواردی از این دست بپردازند که «قانون اساسی ای که باید آیندهای نیکو برای مردمان این سرزمین رقم زند، چه ویژگیهایی دارد؟»؛ «چگونه باید تقسیمات کشوری ایران نوین آینده را انجام داد؟»؛ «نظام حکمرانی اقتصاد در ایران فردا چه ویژگیها و مختصاتی باید داشته باشد؟» و...
رنانی باید بداند و حتما میداند که در فردای پس از جمهوری اسلامی، ایران و ایرانیان بهجای این سخنان شاعرانه، نیازمند اندیشه و راهحلهای های افرادی چون او هستند، و اگر او امروز این زمان را از دست میدهد، در برابر فردای ایران مسئول است.
رنانی و افرادی چون او بارها جوانان را به امید میخوانند؛ اما هیچگاه نمیگویند که امید به چه؟ امید به فروپاشی جمهوری اسلامی؟ امید به ساختن فردای ايران؟ اگر مقصودشان از امید چنین مواردی است، آیا جوانان امروز از آنها امیدوارتر نیستند؟ و آیا آنها نباید به جای دعوت کردن جوانان به امید، خود، امیدوارتر باشند؟
مطالعهٔ ادامهٔ یادداشت در اینجاصفحهٔ اینستاگرام نویسنده کتاب ایران و مسئلهٔ پایداری
#ایران #محسن_رنانی #صبر_شادمانه #تجویز_خردمندانه #سجاد_فتاحی