■ شناخت و درکِ صحیحِ مقوله
ی «خواست و اراده» در نظام فلسفی شوپنهاور به فهمِ «اراده
ی معطوف به قدرتِ»
نیچه یاری میرساند؛ به عبارت دیگر، درک مفهوم «اراده» نزد
نیچه، پیش از شناختِ نظریه
ی شوپنهاور دشوار خواهد بود. شوپنهاور هستی را «اثیری» تصور میکند که انسان در حیاتِ زمینیِ خویش نسبت به این جهان، تصوری دارد، یعنی از پیش آن را درک کرده است. اراده
ی آدمی در رویارویی با طبیعت از راه عقل در درون وی بازتاب مییابد. این اراده خود را در تکثر اشیاء و انسانهای گوناگون بازشناسی و یادآوری میکند. این «خواستْ» در زنجیر مکان و زمان و علیّت در حبس است. تصویر این جهان که در آیینه
ی علوم طبیعی و فکر انسان منعکس شده، بسیار تار و مبهم و در آیینه
ی شکسته تصاویر بیشماری از جهان یافت میشود. هیچ تصویری کامل و واضح نیست. این شکلها که توسط انواع علوم در آیینه
ی فکر انسان انعکاس یافته، به نظر شوپنهاور حجابی است که دیدِ انسانِ میرا را کدر و تار میکند. اما ایده
ی «اراده» در اندیشه
ی نیچه، آن بستری نیست که زاینده
ی نارضایتی است، بلکه آن ارادهای است که میبایستی به شدت متحول گردد. زیرا قدرت در نگاه او دارای فرّ و شکوه است. از نظر شوپنهاور راه خروج از غم و محنتِ این اراده
ی کور و سیریناپذیر، ذوبِ جوهرِ فردیت و نفی اراده است، اما
نیچه، بر خلاف شوپنهاور، پرهیز از دنیا را در قامتِ ابرانسان نمیپسندید و معتقد بود که «انسان کامل» انسانی است خودمختار و مستقل که قوانین اخلاقی جدید وضع میکند و از قید و بندِ رعیتی و بندگی رهیده است.
📚 #نیچه_ی_زرتشت 👤 #علی_محمد_اسکندری_جو📖 فصل نخست / بخش پنجم
▪️ بازتاب هنر و اخلاق در اندیشه
ی #شوپنهاور و
#نیچهjoin us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.