فلسفه

#فلسفه_چیست
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
▪️فلسفه آفرینشِ مفاهیم، و همزمان، تأسیسِ صفحه است. مفهومْ آغازِ فلسفه، و صفحهْ فرآیندِ تأسیسش می‌باشد. آشکار است که صفحه یک دستور، طرح، هدف یا ابزار نیست: صفحه همواره یک صفحه‌ی درونماندگاری است، امری که شالوده‌ی مطلقِ فلسفه را بر می‌سازد: زمین‌اش، قلمروزدایی‌اش، بنیانی که بر اساسِ آن مفاهیمش را می‌آفریند. همچون دو بال یا دو باله، هم به آفرینشِ مفاهیم نیاز است هم به تأسیسِ صفحه.

تفکر اغلب به بی‌تفاوتیِ عمومی دامن می‌زند. با این حال پُر بیراه نیست اگر بگوییم تفکر کردن کاری است خطرناک. بی‌تردید تنها زمانی بی‌تفاوتی باز می‌ایستد که خطراتِ تفکر آشکار شده باشد، گرچه این خطرات اغلب پنهان‌ و به ندرت قابل درک‌اند، و به صورتِ امری درونی در کاروبارِ تفکر می‌مانند. درست به دلیل اینکه صفحه‌ی درونماندگاری امری پیشافلسفی است و همراه با مفاهیم فوراً به عمل در نمی‌آید، متضمنِ نوعی بیانِ لکنت‌آمیز است، و به همین جهت طرح‌بندی‌اش به مقیاس‌هایی متوسل می‌شود که چندان قابلِ اعتنا، عقلانی و مدلل نیستند. این مقیاس‌ها به نظمِ رؤیاها تعلق دارد: به فرآیند‌های پاتولوژیک، تجربه‌های رازآمیز، نشئه‌گی، و افراط. ما در مسیرِ افق، بر روی صفحه‌ی درونماندگاری به راه می‌افتیم، و با چشمانی سرخ باز می‌گردیم: با چشم‌های خون‌آلودِ ذهن. حتی دکارت رؤیاهای خود را داشت. تفکر کردن همواره پی گرفتنِ خطوطِ پروازِ جادوگر است.

👤 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📚 #فلسفه_چیست

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3


▪️«ما در‌ جهان نیستیم، ما با جهان می‌شویم.» [دلوز/گتاری]

ادراکْ چشم‌اندازی است پیش از بشر و در غیابِ بشر. اما چرا چنین می‌گوییم وقتی در همه‌ی موارد، چشم‌انداز از ادراکی پیشاپیش موجود مستقل نیست، ادراکی متعلق به شخصیتی خاص، و بواسطه‌ی این شخصیت، متعلق به ادراکات و خاطراتِ مولف؟ شهر چگونه پیش از بشر، و بدونِ بشر وجود داشته باشد، یا اگر بخواهی، آینه چطور بدونِ پیرزنی که وی را بازمی‌تاباند (حتی اگر در این میانه او به آینه نگاه نکند) وجود داشته باشد؟

این معمایِ سِزان است، معمایی که همیشه در برابرش افکنده می‌شود: «انسانی غایب از چشم‌انداز، اما تماماً درونِ آن.»

شخصیت‌ها فقط قادرند که باشند، و مولف تنها قادر است که آنان را بیافریند، چراکه آنها خود چشم‌انداز را ادراک نمی‌کنند بلکه گذارشان بدان افتاده و خود یکی از اجزای ترکیبِ حسیات‌اند. اهب واقعاً ادراکاتی از دریا دارد، اما فقط به دلیلِ آنکه واردِ رابطه‌ای با موبی دیک گردیده که از وی یک نهنگ‌-شدن می‌سازد، و ترکیبی از حسیاتی را فُرم می‌بخشد که دیگر به کسی نیاز ندارد: اقیانوس. خانم دالووی است که شهر را ادراک می‌کند، اما تنها از آن رو که گذار-اش به شهر افتاده، همچون گذارِ «کارد از خلالِ همه‌چیز»، و اینگونه است که خودش درک‌ناپذیر می‌گردد. تأثیرها دقیقاً همین شدن‌هایِ نا-انسانی‌ِ انسان‌اند، درست مثلِ ادراکات که (همچون خودِ شهر) چشم‌اندازهایِ نا-انسانیِ طبیعت‌اند. سزان می‌پرسد آیا خواهیم توانست حتی «یک دقیقه از جهانِ گذرا» را به چنگ آریم، اگر نتوانیم «آن دقیقه شویم»؟ ما در جهان نیستیم، ما با جهان می‌شویم، با غور‌ کردن در آن. همه چیز منظر است، شدن است. ما جهان‌ها می‌شویم: حیوان شدن، گیاه و مولکول شدن؛ صفر شدن.

👤 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📘 #فلسفه_چیست

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️فیلسوفان چندان تمایلی به بحث‌کردن ندارند. تمامیِ فلاسفه با شنیدنِ جمله‌ی "بیا کمی با هم بحث کنیم" پا به فرار می‌گذارند! بحث به دردِ میزِ گِردها می‌خورَد، ولی فلسفه تاسِ خود را رویِ میز دیگری می‌ریزد. کمترین چیزی که در موردِ بحث‌ها می‌توان گفت این است که هرگز منجر به پیشبردِ کار نمی‌شوند، چراکه دو طرفِ بحث هرگز در موردِ چیزی واحد سخن نمی‌گویند. اینکه فلانی، فلان نظر و عقیده را دارد و این را بر آن ترجیح می‌دهد، مادام که از مسائلِ مطرح سخنی رانده نشده است، چه ربطی به فلسفه دارد؟ و زمانی که درباره‌ی این مسائل سخن رانده شود، دیگر داستان از مقوله‌ی بحث کردن نیست، بلکه از جنسِ آفریدنِ مفاهیمی بحث‌ناپذیر برایِ مسائلی خواهد بود که به فرد واگذار شده است. در نسبت با آفریدن، مکالمه همواره یا زیادی زود حادث می‌شود یا زیادی دیر. گفت‌وگو همیشه زیادی است. گاهی با فلسفه به مثابهِ ایده‌ی یک بحثِ همیشگی با عنوانِ «عقلانیتِ ارتباطی» یا عنوانِ «گفت‌وگویِ دموکراتیکِ جهانی» مواجه می‌شویم. نمی‌توان چیزی را پیدا کرد که دقتی کمتر از این عناوین داشته باشند؛ و هنگامی که فیلسوفی به نقادیِ فیلسوفی دیگر می‌پردازد، این کار را بر مبنایِ مسائلی و بر رویِ صفحه‌ای از مفاهیم انجام می‌دهد که مسائل و صفحه‌ی آن فیلسوفِ دیگر نیستند، و این صفحه، مفاهیمِ قدیمی را ذوب و از نو قالب‌ریزی می‌کند، درست مثلِ اینکه توپِ جنگیِ قدیمی‌ای را ذوب کنیم تا از آن جنگ‌افزارهایِ جدیدی بسازیم. هیچ‌گاه رویِ صفحه‌ی واحدی نیستیم. نقادی صرفاً عبارت است از تصدیقِ این موضوع که وقتی مفهومی به داخلِ محیطِ جدیدی پرتاب می‌شود، معدوم می‌گردد؛ برخی اجزایش را از دست می‌دهد یا اجزایی را به دست می‌آورد که موجبِ تحولِ آن می‌شوند. ولی کسانی که بدونِ آفریدن، نقادی می‌کنند -کسانی که از مفهومِ معدوم‌شده دفاع می‌کنند بی‌ آن‌ که بلد باشند نیروهایِ لازم برایِ بازگشت به حیات را به آن مفهوم بدهند- آفتِ فلسفه‌اند. آن‌چه به تمامِ این بحث‌گران و اطلاع‌رسانان حیات می‌بخشد "کین‌توزی" است. ایشان با روبه‌رو کردنِ یکدیگر با کلیت‌هایِ توخالی، تنها از خودشان حرف می‌زنند. فلسفه از بحث می‌هراسد. فلسفه همواره کارِ دیگری برای انجام دادن دارد. بحث و جدل برایِ فلسفه قابلِ تحمل نیست؛ نه به این دلیل که فلسفه زیادی از خودش مطمئن است، بلکه برعکس: عدمِ قطعیت‌هایِ فلسفه‌اند که آن را به تک‌افتاده‌ترین راه‌ها می‌کشانند. مع‌الوصف، مگر جز این است که سقراط فلسفه را تبدیل به بحثِ آزاد بینِ دوستان می‌سازد؟ آیا فلسفه، به مثابهِ محاوره‌ی بینِ مردانِ آزاد، قله‌ی معاشرتِ یونانی نیست؟ در واقع، سقراط بی‌وقفه به ناممکن‌سازیِ هرگونه بحثی پرداخته است، چه در قالبِ مُجملِ تقابل‌هایِ پرسش‌وپاسخی، چه در قالبِ مُفصلِ رقابتِ گفتمان‌ها. سقراط دوست را به دوستِ یک مفهومِ واحد تبدیل کرده است و مفهوم را به تک‌گوییِ بی‌رحمانه‌ای که رقیبان را یک‌به‌یک از پا می‌اندازد.

👤 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📚 #فلسفه_چیست - بخش اول
🔃 ترجمه‌ی #محمدرضا_آخوندزاده

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#فلسفه_چیست؟ - (به زبان ساده)
🔹 بخش چهارم
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#فلسفه_چیست؟ - (به زبان ساده)
🔹 بخش سوم
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#فلسفه_چیست؟ - (به زبان ساده)
🔹 بخش دوم
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️#فلسفه_چیست؟ - (به زبان ساده)
🔹 بخش اول
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️آفرینشِ مفاهیمی همواره نو، این است موضوعِ اصلیِ فلسفه. آفریدنِ مفهوم، به فیلسوفی ارجاع می‌یابد که به آن تواناست، یا به کسی که این قدرت یا قابلیت را دارد. در واقع علم‌ها، هنرها و فلسفه‌ها همگی به یک اندازه آفرینش‌گرند، هرچند فقط فلسفه مفاهیم را در معنایِ اکیدِ کلمه می‌آفریند. مفاهیم به صورتِ حاضر و آماده همچون اجرامِ آسمانی در انتظارِ ما نیستند. اصولاً هیچ آسمانی برایِ مفاهیم وجود ندارد. آن‌ها باید ابداع، ساخته یا آفریده شوند و بدونِ امضایِ آفریننده‌شان هیچ خواهند بود. نیچه نیز رسالتِ فلسفه را معین کرد وقتی نوشت: «فیلسوفان دیگر نباید به پذیرشِ مفاهیمی که به آن‌ها داده می‌شود اکتفا کنند و به این‌که تنها آن مفاهیمِ داده‌شده را تمیز کنند و برق بیندازند خرسند باشند، بلکه باید شروع کنند به ساختن، آفریدن، طرح‌کردنِ مفاهیم و ترغیب و اقناعِ انسان‌ها به استفاده از آن‌ها. روی‌ِهم‌رفته تابه‌حال هریک از فلاسفه به مفاهیمِ خودش اعتماد می‌کرده، آن‌چنان که گویی ودیعه‌ای شگفت‌انگیز است که از عالمی به همان اندازه شگفت‌انگیز به دستش رسیده است»؛ ولی باید به جایِ این اعتماد، بی‌اعتمادی را نشاند، و همانا همین مفاهیم‌اند که باید بیش از هر چیزِ دیگر موردِ بی‌اعتمادیِ فیلسوفان قرار گیرند، چراکه خودِ فیلسوف، آفریننده‌ی آن‌ها نبوده است‌ (افلاطون به خوبی این را می‌دانست، هرچند خلافش را آموزش می‌داد). افلاطون می‌گفت که باید ایده‌ها را در نظر داشت، اما پیش از همه او می‌بایست مفهومِ «ایده» را بیافریند. چیست ارزشِ فیلسوفی که در موردش بشود گفت «او هیچ مفهومی نیافریده: او مفاهیمِ خودش را نیافریده است»؟

👤 #ژیل_دلوز و #فلیکس_گتاری
📚 #فلسفه_چیست

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️#فلسفه_چیست؟

در حقیقت، هیچ گاه نمی توان گفت فلسفه چیست؛ یعنی هیچ گاه نمی توان گفت: فلسفه این است و جز این نیست؛ زیرا فلسفه، آزاد ترین نوع فعالیت آدمی است و نمی توان آن را محدود به امری خاص کرد.

عمر فلسفه به اندازه عمر انسان بر روی زمین است و در طول تاریخ تغییرات فراوانی کرده و هر زمان به گونه ای متفاوت با دیگر دوره ها بوده است.
برای این مطلب کافی است به تعاریف مختلفی که از آن شده نگاهی بیندازید.

واژه فلسفه(philosophy) یا فیلوسوفیا که کلمه ای یونانی است، از دو بخش تشکیل شده است:
"فیلو" به معنی دوستداری و "سوفیا" به
معنی دانایی.اولین کسی که این کلمه را به کار برد، فیثاغورس بود. وقتی از او سئوال کردند که: آیا تو فرد دانایی هستی؟ جواب داد:
نه، اما دوستدار دانایی(فیلوسوفر) هستم.
بنابراین فلسفه از اولین روز پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است.
فلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آن ها روبه رو هستیم. فلسفه وقتی پدیدار می شود که سوالهایی بنیادین درباره خود و جهان می پرسیم. سوالاتی مانند:

زیبائی چیست؟ قبل از تولد کجا بوده ایم؟ حقیقت زمان چیست؟
آیا عالم هدفی دارد؟ اگر زندگی معنایی دارد، چگونه آن را بفهمیم؟
آیا ممکن است که چیزی باشد و علتی نداشته باشد؟ ما جهان را واقعیت می دانیم، اما واقعیت به چه معناست؟
سرنوشت انسان به دست خود اوست و یا از بیرون تعیین می شود؟ از کجا معلوم که همه درخواب نیستیم؟ خدا چیست؟" و سئوالات دیگری نظیر این سئوالات.
چنانچه در این سئوالات می بینیم، پرسش ها و مسائل فلسفی از سنخ امور خاصی هستند و در هیچ علمی به این چنین موضوعات، پرداخته نمی شود.
مثلا هیچ علمی نمی تواند به این سئوال که واقعیت یا حقیقت چیست؟ و یا این که عدالت چیست؟ پاسخ گوید. این امر به دلیل ویژگی خاص این مسائل است.
یک ویژگی عمده موضوعات فلسفی، ابدی و همیشگی بودنشان است.
همیشه وجود داشته و همیشه وجود خواهند داشت و در هر دوره ای، بر حسب شرایط آن عصر و پیشرفت علوم مختلف، پاسخ های جدیدی به این مسائل ارائه می گردد.
فلسفه مطالعه واقعیت است، اما نه آن جنبه ای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداخته اند.
به عنوان نمونه، علم فیزیک درباره اجسام مادی از آن جنبه که حرکت و سکون دارند و علم زیست شناسی درباره موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی می پردازد.
ولی در فلسفه کلی ترین امری که بتوان با آن سر و کار داشت، یعنی وجود موضوع تفکر قرار می گیرد؛ به عبارت دیگر، در فلسفه، اصل وجود به طور مطلق و فارغ از هر گونه قید و شرطی مطرح می گردد.
به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه می گوید:
''فلسفه علم به احوال موجودات است ، از آن حیث که وجود دارند.
یکی از معانی فلسفه، اطلاق آن به استعداد های عقلی و فکریی است که انسان را قادر می سازد تا اشیا، حوادث و امور مختلف را از دیدگاهی بالا و گسترده مورد مطالعه قرار دهد و به این ترتیب، حوادث روزگار را با اعتماد و اطمینان و آرامش بپذیرد.
فلسفه در این معنا مترادف حکمت است.

فلسفه در پی دستیابی به بنیادی ترین حقایق عالم است. چنانکه ابن سینا آن را این گونه تعریف می کند:
فلسفه، آگاهی بر حقایق تمام اشیا است به قدری که برای انسان ممکن است.

فلسفه همواره از روزهای آغازین حیات خود، علمی مقدس و فرا بشری تلقی می شد و آن را علمی الهی می دانستند. این طرز نظر، حتی در میان فلاسفه مسیحی و اسلامی رواج داشت؛ چنانکه جرجانی می گوید:
یکی از ویژگی‌های فلسفه عبارت است استفاده از توان انسان برای تحصیل سعادت و خوشبختی در زندگی، با توجه به اینکه خوشبختی امری درونی‌است،و مربوط به نگاه و برداشت ما از جهان و هستی است بنابراین زمانی میتوانیم خوشبختی را ادرک و احساس کنیم که فلسفیدن را آموخته باشیم.
اساسا فلسفه از اولین روز پیدایش، به معنی عشق به دانایی و خرد و فرزانگی بوده و به علمی اطلاق می شد که در جستجوی دستیابی به حقایق جهان و عمل کردن به آنچه بهتر است، (یعنی زندگانی درست) بوده است.

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه چیست.TS
55.7 MB
#فلسفه چیست؟
👤 #برایان_مگی در گفتگو با #آیزایا_برلین

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
▪️بعضی از تاریخ‌های فلسفه مطالب را دقیقاً روشن نمی‌کنند، زیرا تا نویسنده خودش فلسفه نخوانده و به مسائل فلسفی نیاندیشیده باشد، هیچ سر در نمی‌آورد که چه عواملی ممکن است دیگری را به اندیشیدن درباره‌ی آن افکار واداشته باشد. نمی‌تواند بیاندیشد که فیلسوفان کوشیده ‌اند به چه پرسش‌هایی پاسخ گویند یا آن‌ها را تحلیل کنند یا مورد بحث قرار دهند. این قبیل نویسندگانِ #تاریخ_فلسفه فقط به رونویسیِ مطالب اکتفا می‌کنند. مثلا می‌گویند: دکارت چنین گفت و اسپینوزا چنان، اما هیوم فکر نمی‌کرد که هیچ کدام درست گفته اند. این کاری است بی‌روح. اگر شب‌ها بی‌خوابی نکشیده باشید و با مسائل فلسفی کلنجار نرفته باشید، ممکن نیست بتوانید درباره‌ی این موضوع حرفی بزنید. اینکه #فلسفه چیست، خود پرسشی فلسفی است که مردم عادی پاسخ‌های روشنی برای آن ندارند. برای نوشتنِ تاریخِ فلسفه‌ای که روشن‌کننده باشد، باید کوشید مسائل را تا حد امکان از درون نگریست. باید کوشید با تخیل خود به عوالم روحی فیلسوفان مورد بحث وارد شد. باید کوشید به معنای مفاهیمی که ذهن آن‌ها بدان‌ها اشتغال داشته پی برد، تا بتوان درک کرد که در کانون اندیشه‌ی آنان چه بوده است. وگرنه بدونِ این‌ها واقعاً تاریخ اندیشه‌ها نخواهد بود. من علاوه بر توجه به اندیشه‌های فلسفی، به اندیشه‌های اجتماعی، سیاسی و هنری نیز تمایل داشتم. در این قلمرو نیز اگر خود با این موضوع‌ها درگیر نباشید، اگر گرفتار چنین مسائلی نباشید، هرگز نخواهید توانست درباره‌ی اشتغال فکری دیگران تاریخ معتبری بنویسید.

👤 #آیزایا_برلین
📚 #در_جست‌و‌جوی_آزادی
■ مصاحبه‌های #رامین_جهانبگلو با آیزایا برلین

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فلسفه چیست و چگونه شکل گرفت؟

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
#فلسفه_چیست؟
قسمت اول

■ بهترین راه نزدیک شدن به فلسفه پرسش در خصوص چند سوال فلسفی ست:
«اینکه جهان چگونه به وجود آمد؟
آیا در پس هرچه روی می دهد اراده یا مقصودی نهان است؟
آیا پس از مرگ حیاتی هست؟»
و پرسش هایی از این دست....
در این بین تنها چیزی که به آن نیاز داریم تا فیلسوف خوبی شویم #قوه_شگفتی است.
#فلسفه،شیوه اندیشیدن کاملا جدیدی ست که از ششصد سال پیش از میلاد مسیح در #یونان آغاز شد.
در یونان باستان تمام رویدادها و سوالات آدمی براساس #افسانه پاسخ گفته می شد.
عامل همه چیز را خدایان می دانستند و هرکدام از خدایان را مسئول رویدادی در جهان پیرامون.
بعدها شهروندان اوقات بیشتری را صرف تفکر در باب رویدادها کردند و #شیوه_فکر_اساطیری به #شیوه_فکر_تجربی_و_عقلی تغییر نمود. فیلسوفان اولیه یونان برای فرایندهای طبیعی توضیح طبیعی به جای توضیح فوق طبیعی یافتند.از این رو آنان را #فیلسوفان_طبیعی می خوانند.
تمام آن ها عقیده داشتند که اصل کلیه تغییرها باید نوعی #جوهر_خاص_اولیه باشد.
در واقع باید “چیزی” باشد که چیزها همه از آن می آیند و همه بدان باز می گردند.
فیلسوفان طبیعی پیشتاز آنچه بعدها #علم نامیده شد بودند.

#فیلسوفان_طبیعی

● سه فیلسوف میلتوسی؛
#تالس؛ او منشأ همه چیز را #آب می دانست و معتقد بود که همه چیز پر از
خداست.
#آناکسیماندروس؛ او معتقد بود چون همه چیزها متناهی هستند پس باید منشأ آن ها چیزی #لامتناهی باشد.
#آناکسیمنس؛ منشأ همه چیز را #بخار یا #هوا می دانست.

#الئائیها:فلاسفه ای از مستعمره یونان به نام الئا؛
#پارمنیدس؛ عقیده داشت هرچه وجود دارد پیوسته وجود داشته است.هیچ چیز نمی
تواند از هیچ به وجود آید و آنچه هست نمی تواند نابود گردد.تغییر به مفهوم واقعی امکان پذیر نیست.او می دانست که طبیعت مدام در حال تغییر است و آن را با حواس خود درک می کرد ولی وقتی ناچار شد بین عقل و محسوسات یکی را برگزیند،جانب #عقل را گرفت.
او و فیلسوفانی که عقل را قوه تشخیص برتر و منشأ شناخت ما از جهان می دانند
#خردگرا خوانده می شوند.

#هراکلیتوس؛
تغییر مدام یا #سیلان را اساسی ترین سرشت طبیعت می دانست.
همان گفته معروف او که« در یک رود دوبار نمی توان پا نهاد» زیرا بار دوم که پا در رود نهم،نه رود همان است نه من.
او #اضداد را ویژگی جهان می دانست،اینکه در برابر هر رویداد و هرخصلت ضد آن هم وجود دارد.« خدا همانا روز و شب،زمستان و تابستان،جنگ و صلح،سیری و گرسنگی است.»
به اعتقاد او حتما نوعی #عقل_کل وجود دارد که آنچه را در طبیعت روی می دهد هدایت می کند. هراکلیتوس در میان اضداد و تغییر مدام طبیعت گونه ای هستی یا #وحدت می دید که مبنای همه چیز است و آن را #خدا یا #لوگوس نامید.

#امپدوکلس؛ چنانچه پیشتر ذکر شد،عقل پارمنیدس حکم می کرد که هیچ چیز نمی تواند تغییر یابد ولی ادراک حسی هراکلیتوس طبیعت را مدام در حال تغییر می داند.
امپدوکلس،سخنی در میانه گفت.در مواردی نظریه اول و در مواردی دیگر نظریه دوم را تأیید می کرد. در واقع او منشأ همه چیز را #چهار_عنصر_اصلی «خاک،هوا،آتش،آب» می دانست.به باور او هیچ چیز اساساً تغییر نمی کند بلکه فرآیندهای طبیعی را ناشی از آمیختن و یا مجزا شدن این چهار عنصر با یکدیگر[در واقع تغییر در نسبت های آن ها] می دانست.
او معتقد بود دو نیروی جداگانه در طبیعت در کار است،#مهر که چیزها را به هم جوش می دهد و #کین که آن ها را از هم جدا می کند.

#آناکساگوراس؛ بر آن بود که طبیعت از ذرات بسیار ریزی تشکیل شده که با چشم دیده نمی شوند.او عامل نظم و نیروی به وجود آورنده حیات را #ذهن یا #شعور خواند.

#دموکریتوس؛ باور داشت که اشیا از قطعات ریز نامرئی جاودانه و تغییرناپذیری به نام #اتم تشکیل یافته اند و طبیعت ترکیبی ست از شمار نامحدودی اتم های مختلف.
او به روح یا نیرویی که بتواند در رویدادهای طبیعت مداخله کند معتقد نبود بلکه به نظر او همه چیز مکانیکی بود .فکر می کرد تنها چیزی که وجود دارد اتم و فضاست و چون به چیزهای مادی باور داشت او را #ماده_گرا نامیدند.
نظریه اتم دموکریتوس فلسفه طبیعی یونان را موقتا پایان داد.

📚 #دنیای_سوفی
👤 #یوستین_گردر
■ گردآوری: #الهام_اولیائی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
فلسفه چیست.TS
55.7 MB
#فلسفه چیست؟

👤 #برایان_مگی در گفتگو با #آیزایا_برلین

■ با دوبله فارسی

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3

بعضی از تاریخ‌های فلسفه مطالب را دقیقاً روشن نمی‌کنند، زیرا تا نویسنده خودش فلسفه نخوانده و به مسائل فلسفی نیاندیشیده باشد، هیچ سر در نمی‌آورد که چه عواملی ممکن است دیگری را به اندیشیدن درباره‌ی آن افکار واداشته باشد. نمی‌تواند بیاندیشد که فیلسوفان کوشیده ‌اند به چه پرسش‌هایی پاسخ گویند یا آن‌ها را تحلیل کنند یا مورد بحث قرار دهند. این قبیل نویسندگانِ #تاریخ_فلسفه فقط به رونویسیِ مطالب اکتفا می‌کنند. مثلا می‌گویند: دکارت چنین گفت و اسپینوزا چنان، اما هیوم فکر نمی‌کرد که هیچ کدام درست گفته اند. این کاری است بی‌روح. اگر شب‌ها بی‌خوابی نکشیده باشید و با مسائل فلسفی کلنجار نرفته باشید، ممکن نیست بتوانید درباره‌ی این موضوع حرفی بزنید. اینکه #فلسفه چیست، خود پرسشی فلسفی است که مردم عادی پاسخ‌های روشنی برای آن ندارند. برای نوشتنِ تاریخِ فلسفه‌ای که روشن‌کننده باشد، باید کوشید مسائل را تا حد امکان از درون نگریست. باید کوشید با تخیل خود به عوالم روحی فیلسوفان مورد بحث وارد شد. باید کوشید به معنای مفاهیمی که ذهن آن‌ها بدان‌ها اشتغال داشته پی برد، تا بتوان درک کرد که در کانون اندیشه‌ی آنان چه بوده است. وگرنه بدونِ این‌ها واقعاً تاریخ اندیشه‌ها نخواهد بود. من علاوه بر توجه به اندیشه‌های فلسفی، به اندیشه‌های اجتماعی، سیاسی و هنری نیز تمایل داشتم. در این قلمرو نیز اگر خود با این موضوع‌ها درگیر نباشید، اگر گرفتار چنین مسائلی نباشید، هرگز نخواهید توانست درباره‌ی اشتغال فکری دیگران تاریخ معتبری بنویسید.


#آیزایا_برلین | در جست‌و‌جوی آزادی(مصاحبه‌های #رامین_جهانبگلو با آیزایا برلین) | ترجمه‌ی خجسته کیا


join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3