فلسفه

#عرفان_و_منطق
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه
@Philosophy3Продвигать
44,27 тыс.
подписчиков
2,1 тыс.
фото
512
видео
2,14 тыс.
ссылок
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید کانالهای پیشنهادی @Ingmar_Bergman_7 سینما @bookcity5 شهرکتاب @Philosophers2 ادبیات و فلسفه @audio_books4 کتاب صوتی @Philosophicalthinking فلسفه خوانی @TvOnline7 فیلم و سریال
■ یکی از فنون مفیدی که فلسفهٔ علمی به انسان می آموزد عبارت است از
تبدیل مسایل از صورت ملموس به صورت انتزاعی، مثلاً این مسئله را در نظر بگیرید: آیا مردم ایرلند حق داشتند اعتراض کنند به اینکه با بریتانیای کبیر جزو یک دولت دموکراتی قرار بگیرند؟ هر امریکایی رادیکالی خواهد گفت بله. آیا مسلمانان هم در مقابل هندوها همین حق را دارند؟ از میان ده نفر رادیکال امریکایی نه نفر در جواب این سؤال سابقاً می گفتند نه. من نمی خواهم بگویم که هیچکدام از این دو مسئله از راه تبیین انتزاعی حل خواهد شد، ولی می گویم که اگر به جای آن دو مسئلهٔ مشخص یک مسئلهٔ انتزاعی قرار دهیم که در ان حروف الف و ب جای ملل یا جوامعی را که ما نسبت به آنها تعصب داریم بگیرند، خیلی آسان تر خواهد شد که ببینیم در رسیدن به راه حلی بیطرفانه چه ملاحظاتی باید در نظر گرفته شود.

مسایل سیاسی را نه با درست اندیشیدن تنها میتوان حل کرد، و نه با درست احساسی کردن تنها. درست اندیشیدن ممکن است در بررسی واقعیات امور مؤثر باشد، اما برای آنکه دانش نیروی حرکت به دست آورد احساس درست لازم است. اگر میل به رفاه عمومی وجود نداشته باشد، هیج دانشی باعث اقدام به کاری که افزایش سعادت نوع بشر در ان باشد نخواهد شد.

هیچ دانشی باعث اقدام به کاری که افزایش سعادت نوع بشر در آن باشد نخواهد شد. ولی بسیاری از مردم ممکن است تحت تاثیر شهوات بد عمل کنند و خودشان ندانند که چه می کنند، و چون به محض تفکر و تعقل موضوع برایشان مدلل شود غالباً میتوان آنها را وادار کرد طوری عمل کنند که از آن کمتر زیان و ستیزه برخیزد. من یقین دارم که اگر مدارس در سراسر جهان به وسیلهٔ یک مرجع بین‌المللی اداره می شدند، و اگر این مرجع استعمال کلماتی را که برای ایجاد شور و هیجان به کار برده می شوند روشن می کرد، نفرتی که اکنون میان ملل و ارباب عقاید و احزاب سیاسی هست به زودی ناپدید می شد و حفظ صلح در جهان کار آسانی می بود.

فعلا کسانی که طرفدار روشن اندیشی و مخالف دشمنی های متقابل خانه بر انداز هستند باید به کار خود ادامه دهند، نه فقط بر ضد شهواتی که طبیعت انسان به آنها تمایل دارد، بلکه نیز بر ضد نیروهای متشکل تعصب و زورگویی دیوانه وار.
در این مبارزه اندیشه ی روشن منطقی، هرچند فقط یکی از عوامل است، سهم مهمی بر عهده دارد.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
فلسفه
▪️بخش‌دوم اگر آنچه گذشت پذیرفته باشد، باید گفت که دو نوع مکان وجود دارد : یکی آن نوع مکانی که از طریق تجربه بر ما معلوم می شود، خصوصا از طریق میدان دید، و دیگری آن نوع مکانی که در فیزیک واقع می‌شود و ما فقط از طریق استنباط بر آن معرفت حاصل می‌کنیم و با قوانین…
یک قطعه ماده عبارت است از یک گروه رویداد که به حکم قوانین علّی، یعنی قوانین علّی علم فیزیک، به هم پیوسته باشند.

یک ذهن عبارت است از یک گروه رویداد که به حکم قوانین علّی، یعنی قوانین علّی علم روانشناسی، به هم پیوسته باشند. هیچ رویدادی به حکم یک کیفیت ذاتی خود ذهنی یا مادی نمی شود، بلکه فقط مناسبات علّی آن تکلیف آن را از این لحاظ معین می‌سازد.

کاملاً مقدور است که یک رویداد هم مناسبات علّی خاص فیزیک و هم مناسبات علّی خاص روانشناسی را داشته باشد. در این صورت آن رویداد در عین حال هم ذهنی است و هم مادی. این نکته هیچ اشکالی ندارد، چنانکه یک مرد می تواند هم نانوا باشد و هم پدر.

چون ما از کیفیت ذاتی رویدادهای فیزیکی هیچ معرفتی نداریم مگر در مواردی که این رویدادها به صورت رویدادهای ذهنی باشد که ما بلاواسطه تجربه کنیم، پس نمی توانیم بگوییم که جهان جسمانی بیرون از کلهٔ ما با جهان ذهنی ما فرق دارد یا فرق ندارد. مسئلهٔ فرضی مناسبات ذهن و ماده از این جا ناشی می شود که ما هردوی اینها را به اشتباه به عنوان «چیز» در نظر می گیریم، و نه به عنوان گروههای رویدادها. با نظریه ای که من ارائه کردم این مسئله کلاً از میان می‌رود.

مهمترین چیزی که به نفع این نظریه می توان گفت این است که رازی را از میانه بر می دارد. راز همیشه ناراحت کننده است، و معمولا نتیجهٔ عدم تحلیل روشن است. مناسبات ذهن و ماده،، مردم را مدتهای مدید در شگفت کرده است؛ ولی اگر نظریۂ من درست باشد این قضیه لازم نیست بیش از این مردم را در شگفت کند.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
تجربه به من نشان داده است که نظریه ای که من کوشیدم در اینجا تشریح کنم طوری است که مردم خیلی آمادگی دارند که آن را بد بفهمند؛ و اگر بدفهمیده شود مهمل میشود. بنابراین من نکات اصلی آن را دوباره مرور خواهم کرد، به این امید که بیان مجدد از ابهام این نکات بکاهد.

اول: جهان از رویدادها تشکیل شده است، نه از اشیای دارای حالات متغیر، یا به عبارت بهتر آنچه ما حق داریم دربارهٔ جهان بگوییم می تواند براساس این فرض که رویدادهایی هست نه اشیایی گفته شود.
اشیا، در مقابل رویدادها، فرضیهٔ غیر لازمی هستند. این قسمت از گفتهٔ من چندان تازگی ندارد، زیرا که هراکلیتوس هم آن را گفته است. متنها عقیدهٔ او افلاطون را به خشم آورد و از آن پس خلاف نجابت خانوادگی شناخته شد. اما در این عصر دموکراتی این قبیل ملاحظات نباید ما را بترساند.

اگر ما نظر هراکلیتوس را بپذیریم دو نوع چیز مفروض از میان میرود : از یک طرف اشخاص، از طرف دیگر اشیای مادی. دستور زبان می‌گوید که من و شما چیزهای کمابیش دایمی هستیم دارای حالات متغیر؛ اما چیزهای دایمی لازم نیستند و همان حالات متغیر برای بیان همهٔ آنچه ما از قضیه می‌دانیم کفایت می کند. عین همین ملاحظات در مورد اجسام نیز صادق است. اگر شما به دکانی بروید و یک گرده نان بخرید، گمان می کنید (چیزی)ی خریده اید که می‌توانید آن را به خانهٔ خود ببرید. اما آنچه در واقع خریده اید عبارت است از یک سلسله وقایع که به حکم چند قانون علّی به هم وابسته شده‌اند.

▪️اشیای محسوس در تجربهٔ بلاواسطهٔ ما، یعنی آنچه ما هنگام دیدن صندلی و میز و خورشید و ماه و غیره می‌بینیم، جزو ذهن ما هستند؛ و نه تمام و نه جزئی از آن اجسامی که ماگمان می‌کنیم که می‌بینیم نیستند. این قسمت از گفتهٔ من هم تازه نیست اصل گفته از ( جرج بارکلی) است و هیوم هم نظر او را تایید کرده است. اما براهینی که من برای اثبات آن به کار بردم عین دلایل بارکلی نیست. این را هم باید خاطرنشان کنم که اگر چند نفر آدم از نظرگاههای گوناگون به یک شیء نگاه کنند، تأثرات بصری آنها بر حسب قوانین مناظر و مرایا و بر حسب طرز تابیدن نور فرق خواهد کرد. بنابراین هیچ کدام از تأثرات بصری آن «چیزِ» بی تفاوتی که همه گمان می‌کنند دارند می‌بینند نخواهد بود.

همچنین باز باید خاطرنشان کنم که علم فیزیک ما را رهبری می‌کند به اعتقاد به سلسلۂ علل که از اشیا شروع می‌شود و به آلات حاسۂ ما می‌رسد، و خیلی عجیب خواهد بود که آخرین حلقۂ این سلسلۂ علل عیناً نخستین حلقۂ آن باشد.


▪️باید اعتراف کنم که شاید یک جهان جسمانی متمایز از تجارب من وجود نداشته باشد، ولی باید بگویم که اگر استنباط هایی که ما را به ماده راهبری می‌کنند مردود باشند، من بای استنباط هایی را نیز که مرا به گذشتهٔ ذهنی خودم راهبری می‌کنند مردود بدانم.
همچنین باید بگویم که هیچکس معتقداتی را که فقط به وسیلهٔ این قبیل استنباط یا قابل توجیه هستند از روی صداقت رد نمی‌کند.

پس من به این نتیجه می رسم که رویدادهایی هست که من آنها را تجربه نمی کنم، هرچند بعضی چیزها دربارهٔ بعضی از این رویدادها از آنچه من تجربه می کنم قابل استنباط است. جز در مورد پدیده های ذهنی، استنباط هایی که من می‌توانم دربارهٔ علل خارجی تجارب خود بکنم فقط به صورت و سازمان آن علل راجع اند و به کیفیت انها راجع نیستند.

استنباط‌های مجاز آنهایی هستند که در فیزیک نظری یافت می شوند؛ این استنباطها انتزاعی و ریاضی هستند و هیچ اشاره ای را نسبت به ماهیت اشیای مادی دربر ندارند.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
(( صحنهٔ عجیبی را توصیف می کنی، و زندانیهای عجیبی را. گفتم زندانیها مثل خود ما هستند.)) حالا حساب کن چه میشد که اگر دست بر قضا این زندانیان از بند و زنجیر خود ازاد می شدند و بلاهتشان هم علاج می شد؛ به ترتیب زیر: فرض کنیم که یکی از زندانیان ازاد شده است و ناچار شده که از جا بلند شود و سرش را به عقب برگرداند و با چشمهای باز به طرف نور حرکت کند. و فرض کنیم که همهٔ این کارها را با درد و رنج انجام بدهد، و شدت نور نگذارد که آن چیزهایی را که سابقاً سایه هاشان را میدید تشخیص دهد. حالا اگر کسی به او بگوید که در آن روزها او فقط سایه های ابلهانه ای را می دیده است و حالا به واقعیت نزدیکتر است و به طرف واقعیت آمده است و درست تر می بیند، او چه جوابی خواهد داد؟
بالاتر از همه، اگر آن چند چیزی را که می گذرند به او نشان بدهیم و از او سؤال کنیم و بخواهیم که جواب بدهد، چه خواهد گفت؟ آیا انتظار نداری که این آدم حیران بشود و چیزهایی را که قبلاً دیده است حقیقی تر از چیزهایی بداند که ما . . به او تحمیل کردهایم؟

چرا، خیلی هم حقیقی تر

« بنابراین تصور می کنم که برای آنکه این آدم بتواند اشیا را در ان دنیای بالاتر ادراک کند، عادت لازم خواهد بود. اول سایه ها را بهتر تشخیص خواهد داد، بعد انعکاس آدمها و اشیا را در آب خواهد دید، و بعد واقعیت را، و بعد از آن به بالا نگاه خواهد کرد تا ماه و ستارگان را ببیند و برایش مطالعهٔ اجرام آسمانی و خود آسمان در شب آسان تر از تماشای خورشید در نور خورشید در روز خواهد بود.»
بدون شک.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
اخلاق هم مانند علم باید کلی باشد، و باید تا آن جا که در حد قدرت بشر است از سیطره ی این مکان و این زمان آزاد شود.
یک قاعده ساده هست که دستور های اخلاقی را با آن می توان آزمود، و ان این است : (هیچ دستور اخلاقی نباید حاوی اسم خاص باشد.) مقصودم از اسم خاص هر اشاره ای است به هر جزیی از زمان و مکان؛ نه تنها اسم اشخاص بلکه اسم نواحی و کشورها و دوره های تاریخی نیز هم. و وقتی که می گویم دستورها اخلاقی باید این کیفیت را داشته باشند، منظورم محض یک توافق فکری و عقلی نیست؛ زیرا تا وقتی که محض این توافق منظور باشد دستور اخلاقی در رفتار انسان چندان تاثیری نخواهد داشت. منظورم چیز فعال تری است؛ منظورم چیزی است از قبیل میل و خواهش واقعی، که از تخیل همدلانه سر چشمه گرفته باشد. از این قبیل عواطف تعمیم یافته است که پیشرفت اجتماعی پدید آمده و باید پدید آید.

📚 #عرفان_و_منطق
#برتراند_راسل
🔃 برگردان #نجف_دریابندری

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
‍ ■ مابعدالطبیعه، یا کوشش برای شناختن کل عالم از راه تفکر، از آغاز کار به واسطهٔ اتحاد و تعارضں دو تمایل متفاوت انسان پرورش یافته است: یکی انسان را به سوی عرفان رانده است، دیگری به سوی علم. بعضی از مردم به واسطهٔ یکی از این دو تمایل به مقام بلند رسیده اند: مثلاً نزد هیوم تمایل علمی غالب است، حال آنکه نزد ویلیام بلیک دشمنی شدیدی با علم همراه با یک بینش عرفانی ژرف وجود دارد. اما بزرگترین مردانی که به فلسفه پرداخته اند هم نیاز به علم را احساس کرده اند و هم نیاز به عرفان را؛ و بزرگی زندگی آنها حاصل کوشش در راه هماهنگ ساختن این دو نیاز بوده است؛ و نیز همین کوشش است که فلسفه را، به رغم تردیدهای دشوارش در نظر بعضی هم از علم و هم از دین بزرگتر میسازد. من پیش از آنکه بکوشم مشخصات تمایل علمی و تمایل بیان کنم قضیه را به کمک مثالی دربارهٔ دو فیلسوف روشن خواهم کرد که عظمتشان از ترکیب این دو جمله حاصل شده است.
منظور از این دو فیلسوف #هراکلیتوس و #افلاطون است.

هراکلیتوس چنان که همه می دانند به جریان کلی اعتقاد داشت.
می گفت که زمان همه چیز را می سازد و از میان می برد. از روی قطعاتی که جسته گریخته از سخنان او برجا مانده است مشکل بتوان معلوم کرد که چگونه به اعتقادات خود رسیده است؛ اما بعضی گفته ها این تصور را به قوت مطرح می کنند که مبنای عقاید هراکلیتوس مشاهده علمی بوده است.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
■ یکی از فنون مفیدی که فلسفهٔ علمی به انسان می آموزد عبارت است از
تبدیل مسایل از صورت ملموس به صورت انتزاعی، مثلاً این مسئله را در نظر بگیرید: آیا مردم ایرلند حق داشتند اعتراض کنند به اینکه با بریتانیای کبیر جزو یک دولت دموکراتی قرار بگیرند؟ هر امریکایی رادیکالی خواهد گفت بله. آیا مسلمانان هم در مقابل هندوها همین حق را دارند؟ از میان ده نفر رادیکال امریکایی نه نفر در جواب این سؤال سابقاً می گفتند نه. من نمی خواهم بگویم که هیچکدام از این دو مسئله از راه تبیین انتزاعی حل خواهد شد، ولی می گویم که اگر به جای آن دو مسئلهٔ مشخص یک مسئلهٔ انتزاعی قرار دهیم که در ان حروف الف و ب جای ملل یا جوامعی را که ما نسبت به آنها تعصب داریم بگیرند، خیلی آسان تر خواهد شد که ببینیم در رسیدن به راه حلی بیطرفانه چه ملاحظاتی باید در نظر گرفته شود.

مسایل سیاسی را نه با درست اندیشیدن تنها میتوان حل کرد، و نه با درست احساسی کردن تنها. درست اندیشیدن ممکن است در بررسی واقعیات امور مؤثر باشد، اما برای آنکه دانش نیروی حرکت به دست آورد احساس درست لازم است. اگر میل به رفاه عمومی وجود نداشته باشد، هیج دانشی باعث اقدام به کاری که افزایش سعادت نوع بشر در ان باشد نخواهد شد.

هیچ دانشی باعث اقدام به کاری که افزایش سعادت نوع بشر در آن باشد نخواهد شد. ولی بسیاری از مردم ممکن است تحت تاثیر شهوات بد عمل کنند و خودشان ندانند که چه می کنند، و چون به محض تفکر و تعقل موضوع برایشان مدلل شود غالباً میتوان آنها را وادار کرد طوری عمل کنند که از آن کمتر زیان و ستیزه برخیزد. من یقین دارم که اگر مدارس در سراسر جهان به وسیلهٔ یک مرجع بین‌المللی اداره می شدند، و اگر این مرجع استعمال کلماتی را که برای ایجاد شور و هیجان به کار برده می شوند روشن می کرد، نفرتی که اکنون میان ملل و ارباب عقاید و احزاب سیاسی هست به زودی ناپدید می شد و حفظ صلح در جهان کار آسانی می بود.

فعلا کسانی که طرفدار روشن اندیشی و مخالف دشمنی های متقابل خانه بر انداز هستند باید به کار خود ادامه دهند، نه فقط بر ضد شهواتی که طبیعت انسان به آنها تمایل دارد، بلکه نیز بر ضد نیروهای متشکل تعصب و زورگویی دیوانه وار.
در این مبارزه اندیشه ی روشن منطقی، هرچند فقط یکی از عوامل است، سهم مهمی بر عهده دارد.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
■ کلمات دو کار دارند : از یکی طرف مطالب را بیان می کنند، و از طرف دیگر عواطف برمی انگیزند، کار اخیر قدیم تر است، و همان کاری است که جانوران موقع غرش کردن انجام می دهند، و پیش از زبان پدید آمده است. در انتقال از توحش به تمدن، یکی از مهم ترین عناصر افزایش کاربرد کلمات است برای بیان مطلب نسبت به تحریک و تهییج، اما در زمینه ی سیاست کمتر کاری در این حیث انجام گرفته است. اگر من بگویم که مساحت مجارستان فلان تعداد کیلومتر مربع است، فقط مطلبی را بیان کرده ام؛
اما وقتی که می گویم مساحت اتحاد جماهیر شوروی یک ششم ربع مسکون است، بیان من بیشتر جنبهٔ عاطفی دارد.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق
■ صفحه 199

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
‍ ■ مابعدالطبیعه، یا کوشش برای شناختن کل عالم از راه تفکر، از آغاز کار به واسطهٔ اتحاد و تعارضں دو تمایل متفاوت انسان پرورش یافته است: یکی انسان را به سوی عرفان رانده است، دیگری به سوی علم. بعضی از مردم به واسطهٔ یکی از این دو تمایل به مقام بلند رسیده اند: مثلاً نزد هیوم تمایل علمی غالب است، حال آنکه نزد ویلیام بلیک دشمنی شدیدی با علم همراه با یک بینش عرفانی ژرف وجود دارد. اما بزرگترین مردانی که به فلسفه پرداخته اند هم نیاز به علم را احساس کرده اند و هم نیاز به عرفان را؛ و بزرگی زندگی آنها حاصل کوشش در راه هماهنگ ساختن این دو نیاز بوده است؛ و نیز همین کوشش است که فلسفه را، به رغم تردیدهای دشوارش در نظر بعضی هم از علم و هم از دین بزرگتر میسازد. من پیش از آنکه بکوشم مشخصات تمایل علمی و تمایل بیان کنم قضیه را به کمک مثالی دربارهٔ دو فیلسوف روشن خواهم کرد که عظمتشان از ترکیب این دو جمله حاصل شده است.
منظور از این دو فیلسوف #هراکلیتوس و #افلاطون است.

هراکلیتوس چنان که همه می دانند به جریان کلی اعتقاد داشت.
می گفت که زمان همه چیز را می سازد و از میان می برد. از روی قطعاتی که جسته گریخته از سخنان او برجا مانده است مشکل بتوان معلوم کرد که چگونه به اعتقادات خود رسیده است؛ اما بعضی گفته ها این تصور را به قوت مطرح می کنند که مبنای عقاید هراکلیتوس مشاهده علمی بوده است.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3.
(( صحنهٔ عجیبی را توصیف می کنی، و زندانیهای عجیبی را. گفتم زندانیها مثل خود ما هستند.)) حالا حساب کن چه میشد که اگر دست بر قضا این زندانیان از کند و زنجیر خود ازاد می شدند و بلاهتشان هم علاج می شد؛ به ترتیب زیر: فرض کنیم که یکی از زندانیان ازاد شده است و ناچار شده که از جا بلند شود و سرش را به عقب برگرداند و با چشمهای باز به طرف نور حرکت کند. و فرض کنیم که همهٔ این کارها را با درد و رنج انجام بدهد، و شدت نور نگذارد که آن چیزهایی را که سابقاً سایه هاشان را میدید تشخیص دهد. حالا اگر کسی به او بگوید که در آن روزها او فقط سایه های ابلهانه ای را می دیده است و حالا به واقعیت نزدیکتر است و به طرف واقعیت آمده است و درست تر می بیند، او چه جوابی خواهد داد؟
بالاتر از همه، اگر آن چند چیزی را که می گذرند به او نشان بدهیم و از او سؤال کنیم و بخواهیم که جواب بدهد، چه خواهد گفت؟ آیا انتظار نداری که این آدم حیران بشود و چیزهایی را که قبلاً دیده است حقیقی تر از چیزهایی بداند که ما . . به او تحمیل کردهایم؟

چرا، خیلی هم حقیقی تر

« بنابراین تصور می کنم که برای آنکه این آدم بتواند اشیا را در ان دنیای بالاتر ادراک کند، عادت لازم خواهد بود. اول سایه ها را بهتر تشخیص خواهد داد، بعد انعکاس آدمها و اشیا را در آب خواهد دید، و بعد واقعیت را، و بعد از آن به بالا نگاه خواهد کرد تا ماه و ستارگان را ببیند و برایش مطالعهٔ اجرام آسمانی و خود آسمان در شب آسان تر از تماشای خورشید در نور خورشید در روز خواهد بود.»
بدون شک.

👤 #برتراند_راسل
📚 #عرفان_و_منطق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3