سلام و ادب خدمت آقای دکتر علایی گرامی!
نقدهای ایشان را در باب ایدهی "معضل فقدان دغدغهی
کل اجتماعی در ایران" آقای دکتر محدثی را همدلانه مطالعه کردم و برای یک به یک این نقدها به مقالهی دکتر محدثی مراجعه و نقد رو بر متن مقاله عرضه کردم تا از این رهگذر هم نقاط ضعف ایدههای دکتر رو از منظر جناب علایی بیابم و هم گفتوگو رو تمرین کنم. اما متاسفانه بعد این تلاش متوجه شدم که دکتر علایی حتی زحمت یک دور خواندن مقاله رو با دقت و باریکبینی به خود نداده و هر آنچه دلش میخواسته به مقاله نسبت میدهد و همان را هم نقد میکند. هر کسی که به نقد مبادرت میورزد باید در آغاز نقدش یک ایدهی کلی از بحث را ارائه کند، اما او بدون طرح کلیی بحث، در ابتدای فرستهاش مینویسد: "حسن محدثی
کل اجتماعی را مجموعهی مواجهات انسانها در شبکهی روابط
اجتماعی تلقی میکند". در صورتی که در متن مقاله آمده "
کل اجتماعی برساختهای است که دال بر یک با همستان (جامعه در معنای عام) است، نظیر محله، روستا، کشور، اتحادیهی جهانی، جامعهی ملل. ادراک
کل اجتماعی در درون حیات
اجتماعی به چند صورت رخ میدهد: یکی از طریق آموزش و جامعهپذیری و یکی هم از طریق مواجهه". یعنی مواجهه جزو
کل اجتماعی نیست بلکه طریقهی رویارویی با
کل است.
مورد دیگری که ایشان به عنوان ضعف پروژهی محدثی دانسته است بی اعتنایی به اتمیسم و فردگرایی برآمده در جهان مدرن است که البته اگر ایشان زحمت مطالعهی مقاله را به خود میداد میدید که به هر دوی اینها اشاره شده و در متن مقاله آورده شده "فردگرایی را با توجه به آنچه
کل اجتماعی و دغدغهی
کل اجتماعی مینامم، نه تنها هیچ منافاتی ندارد و با آن قابل جمع است بلکه از نظر من حتا لازمهی آن است". مسئلهی اتمیسم هم از طریق لینکی که ارجاع داده شده به مصاحبهی محدثی در نقد نظر ملکیان راجع به اتمیزم
اجتماعیِ جامعهی ایرانی بهطور مفصل تبیین شده و در آنجا از انواع اتمیسم
اجتماعی اعم از فلسفی و اخلاقی و جامعهشناختی بحث شده و در همین مقاله محدثی تاکید میکند که بحث از عدم تعلق دغدغهی
کل اجتماعی یک تقلیل روانشناسانه و اخلاقی نیست؛ در صورتی که علایی
کل بحث رو با طرح رژیم لذت و متاثر شدن انسان ایرانی از مدرنیته تقلیل اخلاقی دانسته.
نکتهی دیگری که ایشان ذکر کردهاند استفاده از واژهی الاهیاتی گناه است که زعم ایشان از ذهن تئولوژی زدهی محدثی پرده برمیدارد و معتقد به فروکاستن مسئلهی حیاتی فقدان دغدغهی
کل به مسئلهی اخلاقی است. این مواجههی جانبدارانه باعث تاسف است زیرا کسانی مانند کارل یاسپرس قبلا از این تعابیر استفاده کرده اند. به عنوان مثال
کارل یاسپرس در مقالهی "جستاری در گناه آلمانها" (۱۹۴۷)، موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد: همهی اعضاء جامعه مسئول شیوهی حکومت جامعهاند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
وانگهی گناه در فرهنگ ما معطوف به کوتاهی در برابر وظایف نیز هست. آیا اینکه جامعهشناسی بخواهد با استفاده از این واژه مردم رو معطوف به وظایف
اجتماعی کند و بگوید که گناه فقط کوتاهی در برابر خدا و اعضای خانواده نیست بلکه در برابر
کل اجتماعی هم هست و چه بسا آثار مخرب بیشتری را داشته باشد، حکایت از دلدادگی نویسنده به تئولوژی است؟ علایی در کدام یک از آثار قلمی محدثی ذهن تئولوژی زده را دریافته که بعد دیدن واژهی گناه فورا به زعم خودش از ذهن او پرده بر میدارد؟
نکتهی دیگری که علایی در سخنانش در نقد محدثی گفته این است که محدثی در ایدهی خود مشخص نکرده که
کل اجتماعی ایران پیش از اسلام است یا پس از اسلام یا امت اسلام یا ایران متکثر است یا نه؟ هر کسی که مقاله رو مطالعه کند میبیند که محدثی در آغاز مقاله از مواجهاتش با مردم نوشته و زندگیی اینجایی و اکنونی همهی مردمی که در این سرزمین و با هویت ایرانی هستند رو قصد کرده و
کل اجتماعی او فراتر از قوم و نژاد و دین است. او از
کل پدیدارشناختی سخن گفته؛ کلی که در مواجهات روزمره آدمی حضور دارد او از
کل انتزاعی سخنی نگفته و
کل اجتماعی او ربطی به جهان اسلام و یا امت اسلامی ندارد.
اما نکتهی دیگر او این است که محدثی مسئولیتپذیری رو مختص انسان غربی و مسئولیتناپذیری رو مختص انسان ایرانی بدون توجه به وضعیت تاریخی و ساختاری دانسته است. کاش ایشان یک شاهد متنی ارائه میداد که در کجای مقاله از مسئولیتپذیری انسان غربی سخن رفته است؟ آیا برشمردن نوع مواجهات در نسبت با
کل سیاسی دلیلی بر توجه به ساختار سیاسی نیست؟
در پایان عرض میکنم که انتظار از آقای علایی خیلی بیشتر از این است که بدون تدقیق و تحلیل دقیق متن دست به ذهنیتخوانی بزند و برداشتهای خود را بدون دقت نظر بر متن تحمیل کند.
✍️ عارف خراسانی
۸ تیر ۱۴۰۲
https://t.me/sociologicalperspectives/2930#کل_اجتماعی@NewHasanMohaddesi