♦️ناکارآمدیی تحلیلهای فرانکفورتی و ضدنولیبرالیستی از وضعیت کنونیی ایران: نقدی به رویکرد دکتر اباذری
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۴ مهر ۱۴۰۱
🔻دکتر یوسفعلیی اباذری از جمله معدود استادان جامعهشناسی است که دستگاه فکریی مشخصی دارد و هر بار که در بارهی پدیدهای اجتماعی در ایران سخن میگوید، از همان دستگاه فکری استفاده میکند و بر همان اساس به هر موضوع مینگرد: نظریهی اجتماعیی فرانکفورت. این هم میتواند ضعف و هم قدرت کار یک تحلیلگر باشد؛ بسته به اینکه او چهگونه این دستگاه فکری را بهکار میگیرد.
🔻متأسفانه اباذری تلاشی برای نوسازیی این نظریهی انتقادی نمیکند تا چنین نظریهای امکان توضیح مسائل ایران را پیدا کند. توضیح و تبیین تمامیی پدیدهها از دین و امور دینی گرفته تا هنر و موسیقی و اقتصاد و سیاست بر پایهی یکی دو مفهوم محوری به نام «
نولیبرالیسم» و «صنعت فرهنگ» سبب فقر نظریی اینگونه تبیینها در کار آقای اباذری شده است. بهنظر میرسد لباس از پیش آمادهای موجود است و از مکتب فرانکفورت وام گرفته شده است و حالا هر مسألهای که در ایران پدید میآید، میبایست این لباس به تناش قبولانده شود.
🔻از این رو، در اینگونه تحلیلها نوعی انقلابینماییی دروغین وجود دارد، زیرا یکی دو نیروی شیطانیی جهانی به نام «
نولیبرالیسم» و «صنعت فرهنگ» وجود دارند که تحلیلگر ظاهراً در تحلیل خود به جنگ آنها میرود یا دستکم قصد نقاببرداری از آنها را دارد. اما در درون این انقلابینماییی دروغین، نوعی از محافظهکاریی بنیادی وجود دارد. این محافظهکاری، بنیادین است زیرا چنین نظرورزیای به سراغ نیروهای اصلیی پدید آورندهی وضع و شرایط اجتماعی-سیاسیی ما یعنی نیروهای دینیی حاکم نمیرود. ماجرا و مسأله را ربط میدهد به مفاهیمی انتزاعی که گویا شبحشان در سطح جهان گسترده است:
نولیبرالیسم و صنعت فرهنگ.
🔻البته در چنین تحلیلی این نیروهای شبحوار، عمّالی داخلی هم دارند: طرفداران اقتصاد بازار.
نیروهای دینی هم گویا عروسک خیمهشببازیی نیروی جهانیی نولیبرالیسم و صنعت فرهنگ و عمّال داخلیی آن هستند. این است که بینشی توطئهنگرانه در تبیین مسائل ایران شکل میگیرد:
🔹«بعد از پایان جنگ، اقتصاد باب روز جهان را بروبچههای شیکاگو و شرکا به ایران آوردند و هاشمی رفسنجانی و رؤسای جمهور بعد از او نیز جملگی آن را پذیرفتند. بنا بود این اقتصاد، علم و ثروت را در ایران آشتی دهد و به اوج برساند. اما با اجرای این سیاست یکی از ارکان نظام به دست فراموشی سپرده شد: بانکداری بدون ربا. نه فقط بانکداری بدون ربا فراموش شد، بلکه سرمایهی مالی در ایران چنان مقرراتزدایی شد که کمتر نظیری بتوان در جهان برای آن یافت. مدعی شدند این اقتصاد علم است و قادر است هر نوع رژیم سیاسی را قدرتمند سازد. هر چه حاکمیت در سودای قدرتمند شدن به این علم توسل جست، بیشتر معلوم شد که این اقتصاد علم نیست، بلکه جهانبینیای است که لاجرم رقیب جهانبینی آنان خواهد شد اگر به آن وفادار باقی بمانند. این اقتصاد طالب پیوستن به نظام جهانی و الزامات سرمایهدارانهی آن است از جمله پذیرش فرهنگ هدونیستی آن. پیوستن به نظام جهانی از طریق تحریم و غیر تحریم میسر شد و فرهنگ هدونیستی زیرجلکی مورد قبول واقع شد. سخن کوتاه: آقازادهها نماد آنند» (اباذری، ۱۴۰۱،
https://pecritique.com/2022/09/26/).
🔹در چنین تبیینی، «دشمنی با امریکا» هم در حد «شوکدرمانی» تقلیل داده میشود که همانا نیرویی کمکی برای انحراف نگاه مردم تعریف میشود نه عنصری محوری در ایدهئولوژیی سیاسیی نیروهای دینیی حاکم و نشأت گرفته از نگاه ضدغربی و ضد مدرن آنان. بدین ترتیب، ا
باذری به جای بحث از طرح قدسیی جامعه از طرح نولیبرالیی جامعه سخن میگوید. به جای بحث از دین و فقه از اقتصاد سخن میگوید. به جای نقد روحانیت حاکم، به نقد اقتصاددانان ایرانی میپردازد. لاجرم، این نارساییی در تبیین با نگاه توطئهنگرانهی فرانکفورتی و غیرفرانکفورتی میبایست جبران شود:
ادامه دارد.
👇#اباذری#نولیبرالیسم#صنعت_فرهنگ@NewHasanMohaddesi