نان کار آزادی

#ریحانه_جباری‌
Канал
Политика
Новости и СМИ
Образование
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала نان کار آزادی
@NK_AzadiПродвигать
432
подписчика
20,8 тыс.
фото
10,8 тыс.
видео
10,5 тыс.
ссылок
تلاشی برای انعکاس جنبش هاى #کارگری، #زنان، #دانشجویی و #رفع_ستم_ملی برای نیل به آزادی و برابری !
Forwarded from نان کار آزادی
لحظات را طلب نمی‌کنم. ولی از آزادی شما بشدت ناراحتم. چرا که ته مانده امید به امکان عدالت را در دلم کشت. خیلی سخت است که در غربت باشی و خانواده ات دوپاره شده باشد و این اخبار را بشنوی. لعنت بر شما که این امید را هم از مردم دریغ کردید. 

لابد فردا هم خبر می‌رسد که برای استراحت و خلاصی از رنج سه ماه زندان، سوار هواپیما شده‌اید و سفری به کانادا کرده اید. در حالیکه ماههاست دختر بی پناه من در ایران به جرم دادخواهی مادرش ممنوع الخروج شده و حرامزادگان گمنام, پای هواپیما، پاسپورتش را گرفته اند. ضرر و زیان و خسارتهای ناشی از این بیشرفی هم بماند تا روز محشر.

آقای نجفی! همین دیروز سیزده نفر اعدام شدند. یکیشان یک آخوند را کشته بود. اخوندک به زنان توصیه کرده بود بروند و صیغه هیولاهای حشد الشعبی شوند. این جوان هم بی‌طاقت شده و حساب آخوندک را کف دستش گذاشته بود. اما شما از ما بهترانید و یک پرستو را کشته‌اید. پرستو را باید کشت مگر نه؟

اما آقای نجفی دختر من پروانه بود. مثل هزاران پروانه دیگر در زندانهای سراسر ایران. 

میدانید به چه چیزی فکر می‌کنم؟ به اینکه سرمنشاء این فضاحت بی عدالتی در ایران را نشانه بگیرم. همانی که با نحوست قدمش گفت شما را به مقام انسانی می‌رسانیم. همان که خدعه کرد. همان که از اعتماد مردم سوءاستفاده کرد. همان که گفت بریزید خونها را ، ما با همین خون ریختنها زنده میمانیم. لعنت ابدی بر او. بر روزی که مثل بختک به جان مردم ایران افتاد. بر روزی که مرد و پس ماندگانش را بر جای گذاشت.

 آقای نجفی !حسادتم از حد گذشته و به نفرت تبدیل شده. از شما متنفرم چون مهره ای بوده اید که این سیستم ناعادل و مفتضح را تقویت کرده اید. از شما متنفرم چون تا گلو در پابرجایی این جمهوری شیطانی شرکت داشته‌اید.

بترسید از روزی که کاسه صبر مردم لبریز شود. در آن روز آقای علیزاده طباطبایی و کرباسچی که سهل است، خود خمینی جانی هم به شما و همپالکی هایتان کمکی نخواهند کرد. بترسید از آن روز موعود، که شبیه یوم الحسره است. و شما میدانید از چه سخن میگویم. از آن روزی که دارایی شما نمیتواند نجاتتان بدهد. از آن روز که یا باید مثل عمال صدام و قذافی و دیگران تکه تکه شوید یا مثل مبارک و عمرالبشیر و دیگران با قفس به دادگاه بیایید و بگویید چرا چشمهایتان را بستید بر کشتن پروانه‌های مردم؟ چرا شریک شدید در جنایت چهل ساله؟ چرا تبر شدید برای شکستن سروهای مردم؟

آقای نجفی! دیر است و دور نیست روزی که خونخواهان سیاهپوش، بغض فروخورده‌شان را در صورت شما و بالا دست‌هایتان، تف کنند. تضمینش این است:

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد

که مادران سیاه پوش

داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد

هنوز از سجاده‌ها

سر بر نگرفته‌اند.


#شعله_پاکروان #ریحانه_جباری #محمدعلی_نجفی

نان کار آزادی

https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ
Forwarded from نان کار آزادی
🚩🚩🚩

#شعله_پاکروان مادر #ریحانه_جباری، در صفحه‌ی اینستاگرام خود متنی خطاب به #محمدعلی_نجفی که تازه آزاد شده است، نوشته است. این متن به شرح زیر است:

آقای نجفی!

سردار و وزیر و شهردار و نورچشمی حکومت!

شنیدم کسالت داشتی و از زندان آزاد شدی.
خوب کردی رفتی خانه‌ات. آدم توی زندان می‌پوسد. مادرتان هم دلخون می‌شد. چقدر آن سربالایی اوین را بیاید و ساعتها منتظر نوبت باشد تا بلکه هفته‌ای بیست دقیقه شما را ملاقات کند.

آقای نجفی خوش به حال شما. از همان لحظه اول که خبر جنایت شما منتشر شد حسودی منهم شروع شد. آخر من تمام مراحلی را که باید می‌گذراندید دیده بودم. من سالن اداره دهم آگاهی شاپور را می‌شناسم. دختر نوزده ساله‌ام آنجا بود. وسط تیرماه در همان سالن که شما چای می‌نوشیدی او شلاق خورد و ناخن‌های پایش کشیده شد. هفت سال در زندان ماند و هرگز انگشت‌های پایش را بمن نشان نداد. همکاران همان مردی که با شما دست داد و بدرقه‌تان کرد، موهای دختر مرا دور دستهایش پیچید و تن نحیف دخترم را روی زمین کشید. دو ماه به دستور محمدحسین شاملو که آنوقت ها برو و بیایی داشت و رئیس شعبه یک بازپرسی بود به انفرادی افتاد. در حالیکه من و همسرم دیوانه‌وار هر روز دنبال خبر و اثری از او بودیم به او گفته بودند پدر و مادرت دیگر تو را نمی‌خواهند و او ناامید و تنها زیر شکنجه جسمی و روحی به خودکشی فکر میکرد. ماهها طول کشید تا شاملو اجازه داد وکیل بگیریم. اما شما از همان روز اول وکیل داشتی . آنهم اقای علیزاده طباطبایی که فقط وکالت از ما بهتران و ژنهای مرغوب مثل شما را می‌پذیرد.

عدالت هم کلا زیر قدمهای ایشان است..تا اینجای کار سوسمار پیر (محمدحسین شاملو که اکنون به عنوان وکیل مشغول فریب مردم بیچاره است) همان بازجوی ریاکار که هیچ زمانی از نفرین‌هایم در امان نخواهد بود، هر رذالتی کرد تا بتواند پرونده را ببندد و پول کیفرخواستش را بگیرد. لعنت ابدی بر او و هست و نیستش باد.

 یکسال و نیم بعد، دادگاه برگزار شد. وقتی قاضی سوالهایی کرد که نشان میداد بی‌گناهی دخترم را دریافته، وقتی به پسر سربندی گفت پدر متدین شما چرا با نامحرم خلوت کرده؟ وقتی او و خانواده‌اش را که به دخترم حرفهای غیراخلاقی میزدند تهدید به بازداشت و اخراج از دادگاه کرد, فهمیدند ممکن است ریحان من نجات یابد. پس حیله دیگری چیدند. قاضی را به ارومیه فرستادند و حسن تردست را به جایش نشاندند. یک بی شرف تمام و کمال. می‌دانید او به دخترم چه گفته بود؟ گفته بود باید اجازه میدادی تجاوز صورت بگیرد بعد می‌آمدی شکایت می‌کردی.

اقای نجفی! خیلی به شما حسودیم می‌شود. حکم قصاص شما صادر شد اما کرباسچی و دیگر مقامات حکومتی شروع کردند به افشاگری میترا استاد. تا پیش از آن هرگز لفظ پرستو را نشنیده بودیم. ولی با این تعاریف خیلی از طرفداران پیدا و پنهان حکومت گفتند این پرستو حقش بوده که با گلوله بمیرد.

اما در مورد دختر من داستان طور دیگری بود. حتی مهدی خزعلی ( که امیدوارم در آتش جهنم بسوزد ) حاضر نشد به مردم بگوید در روز حادثه سربندی را دیده که با عجله می‌رود. به او که شریک تجاریش بود و دفتر کارشان در یک ساختمان، می‌گوید کجا میروی؟ سربندی هم جواب می‌دهد یک دختر دکوراتور دیده‌ام که می‌روم ترتیبش را بدهم. (لعنت بر او). می‌دانید چرا چیزی نگفت؟ جواب را از زبان خود خزعلی می‌گویم. او در مراسم شهرام فرجزاده (جوانی که ظهر عاشورای هشتاد و هشت توسط آتش به اختیاران کشته شد و اکنون خواهرش حوری به جرم دادخواهی در زندان است) در حضور دیگران و از جمله شهین مهین‌فر (مادر امیرارشد تاجمیر که زیر چرخ‌های ماشین نیروی انتظامی له شد) که روی صندلی کنار خزعلی نشسته بود گفت اگر این حرف‌ها را علنی کنم هست و نیستم از دست می‌رود. آخر خزعلی با جلال سربندی (دستش قلم بشود که زیر پای دختر مظلومم را خالی کرد) شریک شده و با هم برج می‌ساختند و تجارت می‌کردند.

خلاصه اینکه آقای نجفی, خیلی خوش به حالتان شده که به دلیل حال نداشتن و خستگی ناشی از سه ماه زندان با پول فراوانی که از جیب مردم دزدیده‌اید به خانه برگشتید تا روشن تر از روز به مردم نشان دهید که آخرین ذره از عدالت هم در ایران مرد. آیا می‌دانید محمد نظری که اسمش خیلی با شما هماهنگ است، نزدیک بیست و پنج‌سال از عمرش را بدون یک روز مرخصی در زندان گذرانده و اسمش را گذاشته اند بی‌کس‌ترین زندانی ایران؟ معلوم است که نمی‌دانید. آخر او چه دخلی دارد با شما که یکی از ناکس‌ترین و باکس‌ترین مهره‌های جمهوری شیطانی هستید. آرش صادقی و زینب جلالیان و بسیاری زندانی بیمار هم نادیده بگیریم. آخر شما و امثال شما خون رنگین دارید که به دلیل مختصری کسالت باید آزاد شوید. نه آنها که با سرطان و کوری دست به گریبانند. نه آنها که مثل جراحی و زمانی و صابر جان دادند بی آنکه کسی به دادشان برسد. 

البته من خوشحالم که اعدام نشدید.چون حتی برای دشمن هم آن
Forwarded from نان کار آزادی
🚩🚩🚩

نامه #شعله_پاکروان مادر #ریحانه_جباری خطاب به #محمدعلی_نجفی

شعله پاکروان مادر ریحانه نجفی در صفحه اینستاگرام خود متنی خطاب به محمدعلی نجفی که تازه از زندان آزاد شده نوشته است.
متن کامل نامه در ذیل همین پست آمده است.

👇👇👇👇👇

نان کار آزادی
@NK_Azadi
لحظات را طلب نمی‌کنم. ولی از آزادی شما بشدت ناراحتم. چرا که ته مانده امید به امکان عدالت را در دلم کشت. خیلی سخت است که در غربت باشی و خانواده ات دوپاره شده باشد و این اخبار را بشنوی. لعنت بر شما که این امید را هم از مردم دریغ کردید. 

لابد فردا هم خبر می‌رسد که برای استراحت و خلاصی از رنج سه ماه زندان، سوار هواپیما شده‌اید و سفری به کانادا کرده اید. در حالیکه ماههاست دختر بی پناه من در ایران به جرم دادخواهی مادرش ممنوع الخروج شده و حرامزادگان گمنام, پای هواپیما، پاسپورتش را گرفته اند. ضرر و زیان و خسارتهای ناشی از این بیشرفی هم بماند تا روز محشر.

آقای نجفی! همین دیروز سیزده نفر اعدام شدند. یکیشان یک آخوند را کشته بود. اخوندک به زنان توصیه کرده بود بروند و صیغه هیولاهای حشد الشعبی شوند. این جوان هم بی‌طاقت شده و حساب آخوندک را کف دستش گذاشته بود. اما شما از ما بهترانید و یک پرستو را کشته‌اید. پرستو را باید کشت مگر نه؟

اما آقای نجفی دختر من پروانه بود. مثل هزاران پروانه دیگر در زندانهای سراسر ایران. 

میدانید به چه چیزی فکر می‌کنم؟ به اینکه سرمنشاء این فضاحت بی عدالتی در ایران را نشانه بگیرم. همانی که با نحوست قدمش گفت شما را به مقام انسانی می‌رسانیم. همان که خدعه کرد. همان که از اعتماد مردم سوءاستفاده کرد. همان که گفت بریزید خونها را ، ما با همین خون ریختنها زنده میمانیم. لعنت ابدی بر او. بر روزی که مثل بختک به جان مردم ایران افتاد. بر روزی که مرد و پس ماندگانش را بر جای گذاشت.

 آقای نجفی !حسادتم از حد گذشته و به نفرت تبدیل شده. از شما متنفرم چون مهره ای بوده اید که این سیستم ناعادل و مفتضح را تقویت کرده اید. از شما متنفرم چون تا گلو در پابرجایی این جمهوری شیطانی شرکت داشته‌اید.

بترسید از روزی که کاسه صبر مردم لبریز شود. در آن روز آقای علیزاده طباطبایی و کرباسچی که سهل است، خود خمینی جانی هم به شما و همپالکی هایتان کمکی نخواهند کرد. بترسید از آن روز موعود، که شبیه یوم الحسره است. و شما میدانید از چه سخن میگویم. از آن روزی که دارایی شما نمیتواند نجاتتان بدهد. از آن روز که یا باید مثل عمال صدام و قذافی و دیگران تکه تکه شوید یا مثل مبارک و عمرالبشیر و دیگران با قفس به دادگاه بیایید و بگویید چرا چشمهایتان را بستید بر کشتن پروانه‌های مردم؟ چرا شریک شدید در جنایت چهل ساله؟ چرا تبر شدید برای شکستن سروهای مردم؟

آقای نجفی! دیر است و دور نیست روزی که خونخواهان سیاهپوش، بغض فروخورده‌شان را در صورت شما و بالا دست‌هایتان، تف کنند. تضمینش این است:

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد

که مادران سیاه پوش

داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد

هنوز از سجاده‌ها

سر بر نگرفته‌اند.


#شعله_پاکروان #ریحانه_جباری #محمدعلی_نجفی

نان کار آزادی

https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ
نان کار آزادی
🚩🚩🚩 نامه #شعله_پاکروان مادر #ریحانه_جباری خطاب به #محمدعلی_نجفی شعله پاکروان مادر ریحانه نجفی در صفحه اینستاگرام خود متنی خطاب به محمدعلی نجفی که تازه از زندان آزاد شده نوشته است. متن کامل نامه در ذیل همین پست آمده است. 👇👇👇👇👇 نان کار…
🚩🚩🚩

#شعله_پاکروان مادر #ریحانه_جباری، در صفحه‌ی اینستاگرام خود متنی خطاب به #محمدعلی_نجفی که تازه آزاد شده است، نوشته است. این متن به شرح زیر است:

آقای نجفی!

سردار و وزیر و شهردار و نورچشمی حکومت!

شنیدم کسالت داشتی و از زندان آزاد شدی.
خوب کردی رفتی خانه‌ات. آدم توی زندان می‌پوسد. مادرتان هم دلخون می‌شد. چقدر آن سربالایی اوین را بیاید و ساعتها منتظر نوبت باشد تا بلکه هفته‌ای بیست دقیقه شما را ملاقات کند.

آقای نجفی خوش به حال شما. از همان لحظه اول که خبر جنایت شما منتشر شد حسودی منهم شروع شد. آخر من تمام مراحلی را که باید می‌گذراندید دیده بودم. من سالن اداره دهم آگاهی شاپور را می‌شناسم. دختر نوزده ساله‌ام آنجا بود. وسط تیرماه در همان سالن که شما چای می‌نوشیدی او شلاق خورد و ناخن‌های پایش کشیده شد. هفت سال در زندان ماند و هرگز انگشت‌های پایش را بمن نشان نداد. همکاران همان مردی که با شما دست داد و بدرقه‌تان کرد، موهای دختر مرا دور دستهایش پیچید و تن نحیف دخترم را روی زمین کشید. دو ماه به دستور محمدحسین شاملو که آنوقت ها برو و بیایی داشت و رئیس شعبه یک بازپرسی بود به انفرادی افتاد. در حالیکه من و همسرم دیوانه‌وار هر روز دنبال خبر و اثری از او بودیم به او گفته بودند پدر و مادرت دیگر تو را نمی‌خواهند و او ناامید و تنها زیر شکنجه جسمی و روحی به خودکشی فکر میکرد. ماهها طول کشید تا شاملو اجازه داد وکیل بگیریم. اما شما از همان روز اول وکیل داشتی . آنهم اقای علیزاده طباطبایی که فقط وکالت از ما بهتران و ژنهای مرغوب مثل شما را می‌پذیرد.

عدالت هم کلا زیر قدمهای ایشان است..تا اینجای کار سوسمار پیر (محمدحسین شاملو که اکنون به عنوان وکیل مشغول فریب مردم بیچاره است) همان بازجوی ریاکار که هیچ زمانی از نفرین‌هایم در امان نخواهد بود، هر رذالتی کرد تا بتواند پرونده را ببندد و پول کیفرخواستش را بگیرد. لعنت ابدی بر او و هست و نیستش باد.

 یکسال و نیم بعد، دادگاه برگزار شد. وقتی قاضی سوالهایی کرد که نشان میداد بی‌گناهی دخترم را دریافته، وقتی به پسر سربندی گفت پدر متدین شما چرا با نامحرم خلوت کرده؟ وقتی او و خانواده‌اش را که به دخترم حرفهای غیراخلاقی میزدند تهدید به بازداشت و اخراج از دادگاه کرد, فهمیدند ممکن است ریحان من نجات یابد. پس حیله دیگری چیدند. قاضی را به ارومیه فرستادند و حسن تردست را به جایش نشاندند. یک بی شرف تمام و کمال. می‌دانید او به دخترم چه گفته بود؟ گفته بود باید اجازه میدادی تجاوز صورت بگیرد بعد می‌آمدی شکایت می‌کردی.

اقای نجفی! خیلی به شما حسودیم می‌شود. حکم قصاص شما صادر شد اما کرباسچی و دیگر مقامات حکومتی شروع کردند به افشاگری میترا استاد. تا پیش از آن هرگز لفظ پرستو را نشنیده بودیم. ولی با این تعاریف خیلی از طرفداران پیدا و پنهان حکومت گفتند این پرستو حقش بوده که با گلوله بمیرد.

اما در مورد دختر من داستان طور دیگری بود. حتی مهدی خزعلی ( که امیدوارم در آتش جهنم بسوزد ) حاضر نشد به مردم بگوید در روز حادثه سربندی را دیده که با عجله می‌رود. به او که شریک تجاریش بود و دفتر کارشان در یک ساختمان، می‌گوید کجا میروی؟ سربندی هم جواب می‌دهد یک دختر دکوراتور دیده‌ام که می‌روم ترتیبش را بدهم. (لعنت بر او). می‌دانید چرا چیزی نگفت؟ جواب را از زبان خود خزعلی می‌گویم. او در مراسم شهرام فرجزاده (جوانی که ظهر عاشورای هشتاد و هشت توسط آتش به اختیاران کشته شد و اکنون خواهرش حوری به جرم دادخواهی در زندان است) در حضور دیگران و از جمله شهین مهین‌فر (مادر امیرارشد تاجمیر که زیر چرخ‌های ماشین نیروی انتظامی له شد) که روی صندلی کنار خزعلی نشسته بود گفت اگر این حرف‌ها را علنی کنم هست و نیستم از دست می‌رود. آخر خزعلی با جلال سربندی (دستش قلم بشود که زیر پای دختر مظلومم را خالی کرد) شریک شده و با هم برج می‌ساختند و تجارت می‌کردند.

خلاصه اینکه آقای نجفی, خیلی خوش به حالتان شده که به دلیل حال نداشتن و خستگی ناشی از سه ماه زندان با پول فراوانی که از جیب مردم دزدیده‌اید به خانه برگشتید تا روشن تر از روز به مردم نشان دهید که آخرین ذره از عدالت هم در ایران مرد. آیا می‌دانید محمد نظری که اسمش خیلی با شما هماهنگ است، نزدیک بیست و پنج‌سال از عمرش را بدون یک روز مرخصی در زندان گذرانده و اسمش را گذاشته اند بی‌کس‌ترین زندانی ایران؟ معلوم است که نمی‌دانید. آخر او چه دخلی دارد با شما که یکی از ناکس‌ترین و باکس‌ترین مهره‌های جمهوری شیطانی هستید. آرش صادقی و زینب جلالیان و بسیاری زندانی بیمار هم نادیده بگیریم. آخر شما و امثال شما خون رنگین دارید که به دلیل مختصری کسالت باید آزاد شوید. نه آنها که با سرطان و کوری دست به گریبانند. نه آنها که مثل جراحی و زمانی و صابر جان دادند بی آنکه کسی به دادشان برسد. 

البته من خوشحالم که اعدام نشدید.چون حتی برای دشمن هم آن
🚩🚩🚩

نامه #شعله_پاکروان مادر #ریحانه_جباری خطاب به #محمدعلی_نجفی

شعله پاکروان مادر ریحانه نجفی در صفحه اینستاگرام خود متنی خطاب به محمدعلی نجفی که تازه از زندان آزاد شده نوشته است.
متن کامل نامه در ذیل همین پست آمده است.

👇👇👇👇👇

نان کار آزادی
@NK_Azadi
نان کار آزادی
🚩🚩🚩 آقای ظریف! یادتان هست سال ۹۳ از مذاکره با کاترین اشتون بازگشتید و گفتید تکلیف ریحانه را زود روشن کنید؛ یا آزاد کنید یا بکشید چون در هر مذاکره‌ای باید درباره او توضیح دهیم؟ ✍️ شعله پاکروان @khizesche نان کار آزادی…
🚩🚩🚩

«آقای پروفسور حقوق بشر! دست تان بوی خون می دهد.»

آقای ظریف!
یادتان هست سال نودوسه از مذاکره با کاترین اشتون به ایران بازگشتید و گفتید تکلیف ریحانه را زود روشن کنید، یا آزاد کنید یا بکشید، چون در هر مذاکره‌ای باید درباره او توضیح دهیم؟! چهار سال و نیم قبل بود. او را کشتند و شما با خیال راحت مذاکرات‌تان را کردید. در حالی که دل من و خانواده‌ام خون شد...
پروفسور حقوق بشر!
دست‌تان بوی خون می‌دهد. پیشنهاد می‌کنم اکنون که بیکار شده‌اید، "مکبث" اثر ویلیام شکسپیر را بخوانید. لیدی مکبث هم مثل شما برای حفظ قدرت، شریک کشتار شد. اما دستهای‌اش چنان بوی خون گرفت که هر چه می‌شست پاک نمی‌شد. لیدی مکبث بدعاقبت شد، درست مثل شما و یاران‌تان در حلقه قدرت که تا توانستید خون جوانان مردم را ریختید. قبرستان‌ها را آباد کردید و خانه‌های مردم را خراب. حتما همکاران‌تان برای‌تان مجالس تودیع برگزار خواهند کرد. اما من به نمایندگی از خانواده‌های داغداری که به من وکالت داده‌اند می‌گویم لعنت ابدی بر شما. امیدوارم تا لحظه‌ی مرگ‌تان، در کابوس هزاران چوبه‌دار که در سایه لبخند وقیح شما برپا شد، دست‌وپا بزنید. چشم‌های‌تان مثل چشم‌های مادر شهرام احمدی پُر از اشک و خون باشد. مثل چینی و صدیقه که شوهران و هر پنج پسرشان اعدام شدند، مات و مبهوت و حیران بمانید. آرزو می‌کنم مثل مادر رامین حسین‌پناهی بال‌بال بزنید. مثل مادر زانیار مرادی غرق حسرت شوید. مثل فرزندان محمد ثلاث، همان درویش بیگناه، بی‌پناه شوید. مثل من, مادر ریحانه، همه امیدتان را به خاک سرد بسپارید.
اقای وزیر سابق!
دست‌های‌تان بوی خون می‌دهد. هر چقدر در اب بشویید پاک نخواهد شد. شاید بد نباشد نگاهی هم به کتاب "دکتر فاستوس" بیندازید. او روح خود را به شیطان فروخت تا به جای‌اش کُرسی دنیا را تصاحب کند. به چشم به هم زدنی به همین نقطه رسید که اکنون شما رسیده‌اید. هرچه کرد ابراز پشیمانی کند، نشد که نشد. شوخی نیست. خون جوشان سیاوشان سخت دامن‌گیر است. خیال می‌کنید با دو خط نامه و پوزش می‌توانید شانه از بار مسئولیت خالی کنید؟ ملک ری به شما وفا نکرد. همچنان که به شاهان و صدراعظم‌های گذشته وفا نکرد. زمان می‌گذرد و آسیاب‌هایی که شمایان از خون فرزندان مردم به گردش درآورده بودید، بی‌حرکت می‌شوند. درست مثل سانتریفیوژهایی که شما با ریختن خون کسانی همچون دختر بی‌پناه من می‌چرخاندید و با ریختن خون سینا قنبری‌ها و سارو قهرمانی‌ها بی‌حرکت‌شان کردید.
اکنون کتاب صدارت شما بسته شده و نام‌تان همچون لکه‌ ننگی در تاریخ ایران خواهد ماند. بروید به جهنم. سنگ سیاه نفرین هزاران مادر، پشت سر شما و یاران‌تان.

#شعله_پاکروان (مادر #ریحانه_جباری)
💢 نقل از رادیو فرهنگ

نان کار آزادی

https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚩🚩🚩

فریاد #نه_به_اعدام در چهارمین سالگرد اعدام #ریحانه_جباری
با حضور مادر و پدر #آتنا_دائمی
#نه به اعدام
#زنده باد زندگی
چهارم آبان ۱۳۹۷

نان کار آزادی
@NK_Azadi
Forwarded from درج زیرنویس
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️


🔥 شعله پاکروان مادر قهرمان #ریحانه_جباری

#براندازم


⭐️ نان و آزادی ⭐️

@Nan_Azadi
Forwarded from درج زیرنویس
Audio
🌹🌹🌹🌹🌹

#وارطان

شعر و صدای #احمد_شاملو


به یاد #شاهرخ_زمانی‌ ها،
#ستار_بهشتی‌ ها،
#ریحانه_جباری‌ ها،
#فرزاد_کمانگر ‌ها، و .....

🌹🌹🌹🌹🌹


🌹 نان و آزادی 🌹

https://t.me/joinchat/AAAAAD_gaVgw2FZeexIi_A