نان کار آزادی

#از_خود_بیگانگی
Канал
Политика
Новости и СМИ
Образование
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала نان کار آزادی
@NK_AzadiПродвигать
432
подписчика
20,8 тыс.
фото
10,8 тыс.
видео
10,5 тыс.
ссылок
تلاشی برای انعکاس جنبش هاى #کارگری، #زنان، #دانشجویی و #رفع_ستم_ملی برای نیل به آزادی و برابری !
Forwarded from تجربه نوشتن (خسرو)
🎯 از خود بیگانگی چیست؟

#از_خود_بیگانگی در معنای لغوی عبارت است از: جدایی چیزی از چیز دیگر. اما در اصطلاح عبارت است از: چیزی که انسان آن را خلق کرده و یا جزء خصایص وی است و به طریقی از او فاصله بگیرد. در این حالت با موقعیتی روبرو هستیم که می توان آن را بیگانگی نامید. وابستگی های میان انسان ها و آنچه که تولید می کنند، دچار از هم گسیختگی می شوند. این مفهوم، جایگاه اساسی در نظریه ی #کارل_مارکس دارد.

در تئوری از خود بیگانگی، مارکس بیان می کند که کاپیتالیسم، نظام دوگانه ای را به ارمغان می آورد که در آن، سرمایه داران، مالکیت فرآیند تولید، فرآورده های تولیدی و زمان کارِ کسانی را که برای آنها کار می کنند، در دست دارند. در جامعه سرمایه داری، اکثریت انسان‌ها، به جای آنکه به صورت طبیعی برای خود کار کنند و کالایی را تولید کنند، به صورت غیرطبیعی برای گروه کوچکی از سرمایه داران تولید می کنند. بنابراین از خود بیگانگی فرآیندی است که بواسطه آن، اعضای طبقه کارگر (فرودست) خود را چیزی بیش از کالایی در مجموعه کلی اشیا نمی بینند. از خود بیگانگی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن، انسان‌ها تحت استیلای نیروهای خود آفریده شان قرار می گیرند و این نیروها به عنوان قدرت های بیگانه در برابرشان قد علم می کنند.

مارکس، فرآیند از خود بیگانگی را اینگونه توضیح می دهد؛ هر چه کارگر ثروت بیشتری تولید می کند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر می شود، فقیرتر می گردد. هر چه کارگر، کالای بیشتری می آفریند، خود به کالای ارزان تری تبدیل می شود. به این معنا که محصولِ کار، در مقابل کارگر به عنوان امری بیگانه و قدرتی مستقل از تولید کننده می ایستد. در حقیقت خودِ کار به شی بدل می گردد که کارگر تنها با تلاش و یا وقفه های بسیار نامنظم می تواند آن را بدست آورد. تصاحب شی به شکل بیگانگی با آن، تا آن حد است که کارگر هر چه بیشتر اشیا تولید می کند کمتر صاحب آن می‌شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود، یعنی سرمایه قرار می گیرد.

تمام این پیامدها، از این واقعیت ریشه می گیرد که رابطه ی کارگر با محصول کارِ خویش، رابطه ی شی با بیگانه است. بر این اساس، هرچه کارگر از خود، بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که می آفریند، بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر می گردد، و زندگی درونی اش تهی می گردد و اشیای کمتری از آنِ او می شوند.

https://t.center/tajrobeneveshtan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚩🚩🚩

#از_خود_بیگانگی‌، کاری از #پاول_ماسون‌

مارکس با دویست سالگی، نگاه جهانیان را به خود جلب کرده است.در اندیشه او راه برون رفت از وضعیت موجود جستجو میشود.


کانال👇👇👇

نان کار آزادی

@NK_Azadi
Forwarded from عکس نگار
🔴مفهوم #از_خود_بیگانگی در اندیشه #مارکس؛
@KhalilMirzaei

#مارکس تاریخ نوع بشر را جنبه‌ای دوگانه می‌داند، یعنی از یک‌سو، تاریخ، نظارت انسان بر طبیعت است و از سوی دیگر، تاریخ، از خود بیگانگی هرچه بیشتر انسان است؛ در نتیجه از خود بیگانگی به وضعی اطلاق می‌شود که در آن، انسان‌ها تحت چیرگی نیروهای خود آفریده‌شان قرار می‌گیرند و این نیروها به عنوان قدرت‌های بیگانه در برابرشان می‌ایستند. این مفهوم در کانون نوشته‌های نخستین مارکس، جای دارد و در نوشته‌های بعدی‌اش نیز البته دیگر نه به عنوان یک قضیه فلسفی بلکه به عنوان یک پدیده اجتماعی، همچنان جای مهمی را به خود اختصاص می‌دهد. به عقیده مارکس، همه نهادهای عمده جامعه سرمایه‌داری، از دین و دولت گرفته تا اقتصاد سیاسی، دچار از خود بیگانگی‌اند. این جنبه‌های از خود بیگانگی، وابسته به یکدیگرند.

مارکس فرایند از خود بیگانگی را این‌گونه توضیح می‌دهد:《هرچه کارگر ثروت بیشتری تولید می‌کند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر می‌شود، فقیرتر می‌گردد. هرچه کارگر کالای بیشتری می‌آفریند، خود به کالای ارزان‌تری تبدیل می‌شود. به این معنا که محصول کار، در مقابل کارگر به عنوان چیزی بیگانه و قدرتی مستقل از تولیدکننده قد علم می‌کند. محصول کار، کاری است که در یک شیء تجسم یافته، یعنی به ماده‌ای تبدیل شده است. این، نتیجۀ «عینیت یافتن کار» است. عینیت یافتن، به صورت از دست دادن شیء، بندگی در برابر آن و تصاحب محصول به شکل جدایی یا بیگانگی با محصول پدیدار می‌گردد》. عینیت یافتن به عنوان از دست دادن شیء تا آن حد است که از کارگر اشیایی ربوده می‌شود که نه‌تنها برای زندگی‌اش بلکه برای کارش ضروری است. در حقیقت خود کار به شیء تبدیل می‌شود که کارگر تنها با تلاش و یا وقفه‌های بسیار نامنظم می‌تواند آن را به دست آورد. تصاحب شیء به شکل بیگانگی با آن، تا آن حد است که کارگر هرچه بیشتر اشیا تولید می‌کند، کمتر صاحب آن می‌شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود یعنی سرمایه قرار می‌گیرد. تمام این پیامدها از این واقعیت ریشه می‌گیرد که رابطه کارگر با محصول کار خویش، رابطه با شیء بیگانه است، بر اساس این پیش‌فرض، هرچه کارگر از خود بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که می‌آفریند بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر می‌گردد، و زندگی درونی‌اش تهی‌تر می‌گردد و اشیای کمتری از آنِ او می‌شوند.
به طور خلاصه مارکس معتقد بود اقتصاد سیاسی با نادیده گرفتن رابطه مستقیم میان کارگر و محصولاتش، بیگانگی ذاتی در سرشت کار را پنهان می‌کند. نظام سرمایه‌داری بشر را از بالفعل کردن تمام قابلیت‌های بالقوه خود و جامعه را از اعضایش بیگانه می‌سازد. در این میان کمونیسم، نظامی است که پیوند غریزی انسان‌ها با یکدیگر را، که نظام سرمایه‌داری آن را از میان برداشته است، مجدداً برقرار می‌کند.

♨️كافه روش تحقيق و نظريه جامعه شناسي♨️
👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/Bdfs4DzcZn9sOw9qQ5hIxQ

@SOCIAL_SCIENCE