تقدیم به استاد شادروان امیرهوشنگ ابتهاج (
ه الف سایه)
میرفتی و میریخت انگار آسمان بی تو
باران به جان شعرهای نیمه جان بی تو
مزمن تر از دلمویه ها ابریتر از هر روز
ماتمسرای رشت میشد تاسیان بی تو
مهمان ما درد و سکوت و خانهای تنها
آیینه تنها شعر تنها ارغوان بی تو
ابریترین جغرافیای عالم است اینجا
یکریز باران میزند بر سایبان بی تو
بال خیالت مثل تابستان شالیزار
بعد از بریدن میشود عطرش عیان بی تو
رفتی و باران باز باران باز بیتابی
با چشمهای گالیا شد شروه خوان بی تو
تو سایه نه تو آفتابی مهربان بودی
لطفی ندارد سایه بازی در جهان بی تو
انگار کوتاه آمدند این واژه ها از شعر
مرداد تب دارد نمیچرخد زبان بی تو
تنهاتر از تو شاخهی همخون تو اینجاست
تا ریشه هایش بغض سنگین بی امان بی تو
معصومه اپروز
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
#عزل_فارسی#شعر_تالشی #ه_الف_سایه#امیرهوشنگ_ابتهاج#معصومه_اپروز https://t.center/Masomehaprooz