چه میشد آب و رنگ خواب باشی؟
تو هم در خانه مهتاب باشی
زبان دستهایم زخم برداشت
چرا آتش ؟!چه میشد آب باشی!
🌷🌸🌹🌻
امه آسونداری ریشه کو ایزم
سبی تیجره اندیشه کو ایزم
.ایدنیا خاکی بن چال به چه به دوم
هنی سنگ آنبم شیشه کو ایزم
.
🎶کانال اشعار معصومه اپروز
این همان عصر همان واقعهی منحوس است عصر خون، عصر یخ و سیطره سالوس است پشت هر پنجره کرکس پسِ هر روزنه موش دستهای دلمان از همه کس مایوس است سگ خود را ببریم از کف این کوفه به کهف عصر تاریکی و دلمرده ی دقیانوس است زخم بستر نگرفت است اگر پهلویی خواب مرگ است که برخاسته از کابوس است کیک زرد و همه هستی مردم بر آب آخرین حربه سنگین تزار روس است آخرین ضجه این حنجره در گودال است آخرین شعله خاموشی این فانوس است آخرین تیر تفنگ است غزل بر دوشم آخرین معجزه ی درس حکیم طوس است عکس این خاطره را پای زمان نگذارید آخرین لحظه جان دادن این ققنوس است