چند روز بود تعبیر خواب هر کس می کرد تعبیر نمی شد. مردم عادت به خواب زیاد داشتند. پس خواب ها دیده می شد. جز یکی که خود او بود که نمی خوابید تا خواب نبیند و بتواند تعبیر کند. هر چه نمی خوابید و تعبیر هایش بدتر می شد. ملای نشسته در قبرستان نماز میت خوان، بالاخره از بی خوابی بیهوش شد. بیدار شد. مردم را دید هجوم آورده اند به حجره او در کنار قبرستان و به صف شده اند تا او از خواب بیدار شود و تعبیر خواب بگیرند. شروع به شنیدن خواب ها کرد. خواب همه ی مردم شهر یکی بود. همه در خواب، خواب دیده بودند. از بی خوابی بیهوش شده اند.
چند روز بود تعبیر خواب هر کس میکرد تعبیر نمیشد. مردم عادت به خواب زیاد داشتند. پس خواب ها دیده میشد. جز یکی که خود او بود که نمیخوابید تا خواب نبیند و بتواند تعبیر کند. هر چه نمیخوابید و تعبیر هایش بدتر میشد. ملای نشسته در قبرستان نماز میت خوان، بالاخره از بیخوابی بیهوش شد. بیدار شد. مردم را دید هجوم آوردهاند به حجره او در کنار قبرستان و به صف شده اند تا او از خواب بیدار شود و تعبیر خواب بگیرند. شروع به شنیدن خوابها کرد. خواب همهی مردم شهر یکی بود. همه در خواب، خواب دیده بودند. از بیخوابی بیهوش شدهاند.
📗 همراهان ارجمند با متن داستان کوتاه " خواب سنگین " میهمان قلم بانو شادی کتابچی باشید.
🔱 يه صدايي مياد،مثل صداي حرف زدنه! آروم و شمردست. شايد باز هم دارم خواب ميبينم!گوشهام رو كه تيز ميكنم صدا قطع ميشه.. با چشماي نيمه باز ساعت رو نگاه ميكنم ٣:٤٥ صبحه!ميرم كنار پنجره،همه خوابيدن!همه ي شهرك،همه شهر..!انگار كسي صدايي نميشنوه يا خوابي نميبينه كه بيدارش كنه!همه جا تاريكه،خاموشه!حتي...
📗 همراهان ارجمند با متن داستان کوتاه " خواب سنگین " میهمان قلم بانو شادی کتابچی باشید.
🔱 يه صدايي مياد،مثل صداي حرف زدنه! آروم و شمردست.شايد باز هم دارم خواب ميبينم!گوشهام رو كه تيز ميكنم صدا قطع ميشه.. با چشماي نيمه باز ساعت رو نگاه ميكنم ٣:٤٥ صبحه!ميرم كنار پنجره،همه خوابيدن!همه ي شهرك،همه شهر..!انگار كسي صدايي نميشنوه يا خوابي نميبينه كه بيدارش كنه!همه جا تاريكه،خاموشه!حتي...
ادامه داستان در پست بعدی ⏬
ℹ داستان برگزيده چالش مجله ادبي و هنری سه نقطه با درون مایه تنهایی و استفاده از کلمات :
كيوسك نگهباني/ پمپ بنزين / رهبران جهان سوم / امتحانات نهايي/ عرق خوري