انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#‌افلاطون
Канал
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@Iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
​​​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


سخن صاحبان‌انديشه در باب #قدرت:

#کریستوفرهیچنز
تمسخر مذهب یکی از ضروری‌ترین کارهاست. یکی از اولین گام‌ها برای رهایی انسان و خندیدن به صاحبان قدرت است

#دموکریتوس
کشف حقیقتی‌علمی را بر پادشاهی ایران‌زمین ترجیح می‌دهم

#مارتين‎هايدگر
بزرگترين قدرتی كه يک شخص دارد قدرت‌‎انتخاب اوست

#افلاطون
مقياس انسان چيزیست كه او با قدرت انجام می‌دهد

#ميشل‌فوكو
فاشيسم در درون همه ما، در أذهان ما و در رفتار روزانه ما وجود دارد. فاشيسم باعث می‌‎شود ما عاشق‌قدرت باشيم

#اسپينوزا
بلند پروازی ميل افراطی برای قدرت است

#فرانسس‌بيكن
دانش همان قدرت است

#نوآم‌چامسكي
سنت روشنفكری نوكر قدرت است و اگر ما نوكری آن را نكنيم از خودمان شرمنده خواهيم شد

#هاناآرنت
انقلابيون انقلاب نمی‎كنند. انقلابيون كسانی هستند كه می‌دانند كه چه موقع قدرت در خيابان دراز كشيده و سپس آن را می‎دزدند

#لوئیزمیشل
قدرت در برابر من قدرتی ندارد، چرا که من یک آنارشیست هستم

#باکونین
حکومت را نباید در دست گرفت، باید نابودش کرد

#ناشناس
قدرت همیشه خطرناک بوده. فاسدترین‌ها را به خود جذب و بهترین‌ها را به تباهی می‌کشد

#ناشناس
اندیشمند در مغزها انقلاب و قدرت‌طلب در خیابان‌ها آشوب برپا می‌کند


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

بدون خدا ممکن است اخلاقی بود؟


نوشته‌های #افلاطون به شکل گفتگو بود، گفتگو‌هایی که معمولا بین سقراط و یک یا چند مخاطب در می‌گرفت. در یکی از این گفتگوها، یعنی #اتوفرون بحثی در می‌گیرد درباره اینکه آیا می‌توان مفهوم درست را به‌صورت آنچه که خدا فرمان می‌دهند، تعریف کرد؟
‌#سقراط شکاک است و می‌پرسد، آیا یک عمل درست است چون که خدایان فرمان به انجام آن داده‌اند؟ یا اینکه خدایان فرمان به انجام آن می‌دهند چون که درست است؟

این پرسش یکی از معروف‌ترین پرسش‌ها در تاریخ فلسفه است. آنتونی‌فلو، فیلسوف معاصر بریتانیایی، می‌گوید، یک آزمون خوب برای اینکه استعداد شخص را برای مطالعه فلسفه بسنجیم آنست که ببینیم آیا معنا و قوت این پرسش را فهم می‌کند یا خیر؟

نکته در این است که اگر مفهوم الهیاتی درست و نادرست را بپذیریم، بر سر یک دو راهی قرار می‌گیریم. پرسش سقراط از ما می‌خواهد که منظور خود را روشن سازیم. دو چیز ممکن است منظور نظر ما باشد، و هر دو گزینه منجر به اشکال می‌شود

#ادامه‌دارد

Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

✫ نگاهی به اندیشه‌های #فریدریش‌نیچه در نقد دین (۱۲)


#نهلیسم چیست؟ (۲)

از این منظر می‌توان گفت که #نهلیسم برای #نیچه یک نظریه‌ فلسفی نیست، بلکه رویدادی تاریخی است. #نهلیسم در وهله‌ نخست به معنی بی‌ارزش شدن عالی‌ترین ارزش‌هاست. #نهلیسم یعنی کاستی سازگاری آدمی با جهان خویشتن، چیزی که با بیداری و آگاهی آدمی ارتباط دارد. زیرا آگاهی، تفکیک کننده است و آدمی را از جهان پیرامون جدا می‌سازد و بداهت جهان را از او می‌گیرد. بداهت جهان برای آدمی، منشاء تاییدها و ارزش‌گذاری‌ها بوده است.

به باور #نیچه در تاریخ مغرب‌زمین از زمان #افلاطون تا مسیحیت که #نیچه آن را تداوم #افلاطونیسم یا افلاطونیسم‌برای‌مردم می‌نامد، ارزش‌گذاری‌ها با کمک اختراع #ایده‌‌آسمان یا #خدای‌مسیحی انجام گرفته است. جهان، ارزش خود را از آنجا به دست آورده که تصویری از ایده یا آفرینش‌الهی قلمداد شده است. آدمی آموخته که خود را به خاطر ایده یا خدا دوست داشته باشد، نه به خاطر خودش. #نیچه معتقد است که این راه میان‌بر از طریق خدا یا ایده، اختراعی نبوغ‌آسا توسط آدمی بوده است؛ چرا که بدون این اختراع آدمی نمی‌توانست جهان را تحمل کند. ولی سرانجام آگاهی آدمی متوجه این شگرد و خودفریبی می‌شود و پندار و توهم‌بودن آنرا تشخیص می‌دهد. برای آدمی روشن می‌شود که ارزش‌های دینی در خود امور و پدیده‌ها نیستند، بلکه نیروی انگارش آدمی آنها را در امور و پدیده‌ها نهاده است. آدمی شروع می‌کند این ارزش‌‌‌ها را دوباره از امور و پدیده‌ها بیرون کشیدن؛ و زمانی قادر به انجام این کار می‌شود که با رشد دانش‌های طبیعی، توانسته در علم تکیه‌گاه تازه‌ای بیابد. با این همه، پرده‌ ارزشی که آدمی بر سر اشیاء کشیده بود دیگر پاره شده است و واقعیت جهان به گونه‌ای عریان در برابر آدمی است. این واقعیتی که آدمی خود را در آن بازمی‌یابد، مطلق و تام است، ولی آدمی دیگر در آن ارزشی نمی‌یابد

تاریخ #نهلیسم اما زمانی آغاز نمی‌شود که این پوچی و بی‌معنایی برای آدمی آشکار می‌گردد، بلکه در نخستین تخالف بنیادین با هستی.

به دیگر سخن، در هنگامیکه هستی برای آگاهی زیر سؤال می‌رود و زندگی خود را به عنوان چیزی کشف می‌کند که درخود کافی نیست و آنقدر ناتوان است که نمی‌تواند از هستی بلاواسطه برای خود تاییدی بگیرد. بنابراین #نهلیسم در همان راه میان‌بر خدا و ایده کمین کرده است و هنگامی آغاز می‌شود که زندگی گرانیگاه خود را از دست می‌دهد و در پی نهادی تاییدکننده می‌گردد، در پی ارزشی والا که نه بر بیواسطگی زندگی، بلکه بر خدا و ایده مبتنی است. براین پایه می‌توان اختراع‌خدا را بیان ناتوانی زندگی و بدین‌سان نخستین فصل تاریخ نهلیسم دانست

اما آیا هنگامیکه ارزشی به نام خدا از جهان رخت برمی‌بندد، لحظه‌ی رهایی آدمی فرارسیده است؟ آیا زندگی بدین ‌وسیله دلیری، نیرو و شادی خود را بازیافته است؟ آیا زندگی پس از آن نیرومند و شکوفا می‌شود؟ به راستی چه روی می‌دهد هنگامی که خدا می‌میرد؟

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

✫ نگاهی به اندیشه‌های #فریدریش‌نیچه در نقد دین (۱)


★ مقدمه

#فریدریش‌نیچه، متفکر آلمانی سده‌نوزدهم (۱۹۰۰ ـ ۱۸۴۴) نقطه‌ مقابل سنت ‌فلسفی مغرب‌زمین از #افلاطون تا #هگل و گسستی بنیادین در این روال فکری است. او متفکری است نابهنگام که خود را به دینامیت تشبیه می‌‌کند و به یاری فلسفیدن با چکش به جنگ بت‌های‌زمانه و بت‌های‌جاودانه می‌‌رود. در کانون اندیشه‌های #نیچه، مفهوم او از زندگی قرار دارد و فلسفه‌ او وحدت پیچیده اندیشه و زندگی است. در این فلسفه، اشکال زندگی، شیوه‌های تفکر را برمی‌انگیزند و اشکال تفکر، شیوه‌های زندگی را می‌آفرینند. زندگی، اندیشه را فعال می‌کند و اندیشه، به شیوه‌ی خود به زندگی آری می‌گوید
#نیچه در فلسفه‌خود آرمان شناخت و حقیقت را کنار می‌نهد و تفسیر و ارزش‌گذاری را جانشین آن می‌سازد. او از این طریق می‌خواهد به ما کهن‌ترین گونه‌ فلسفیدن را بنمایاند: تفکر پیش‌سقراطی و متفکرانی که همزمان پزشک و هنرمند، یا بهتر است بگوییم مفسر و ارزشگذار بودند، و نهایتا قانونگذار. مفسر، پزشکی است که پدیده‌ها را چونان عارضه‌هایی در نظر می‌گیرد و ارزشگذار، هنرمندی است که چشم‌انداز می‌آفریند
به باور #نیچه، تفکر فلسفی پیش‌سقراطی فراموش شده و ما از آن ایده‌ای در اختیار نداریم. ما فقط نمونه‌هایی را می‌شناسیم که در آن اندیشه، زندگی را لگام می‌زند و آن را مثله و معقول می‌کند، یا نمونه‌هایی می‌شناسیم که در آن زندگی تلافی می‌کند و اندیشه را آشفته و سردرگم می‌سازد و همراه آن زوال می‌یابد. ما فقط گزینشی میان یک زندگی متوسط و اشکال فکری جنون‌آسا داریم؛ زندگی‌ای بیش از اندازه معقول برای یک متفکر، و اندیشه‌هایی بیش از اندازه جنون‌آسا برای کسی که زندگی می‌کند

برای #نیچه پدیده‌ بنیادین همه‌ زندگی، #اراده‌معطوف‌به‌قدرت است. اراده‌معطوف‌به‌قدرتی که #نیچه از آن سخن می‌گوید، اراده‌ افزایش قدرت زندگی است. برای او صیانت‌نفس فقط در منطق افزایش‌قدرت ممکن است و آنچه فقط به نیروی صیانت‌نفس بدون افزایش و گسترش قدرت بسنده ‌کند، زوال می‌یابد. اراده‌‌معطوف‌به‌قدرت، یعنی اراده افزایش، ژرفش و گسترش دائمی قدرت برای چیرگی بر نیروی مقابل خود. زندگی از طریق تفاوت کیفی میان دو نیروی بنیادین کنشگر و واکنشگر تعیین می‌گردد و اراده‌‌معطوف ‌به‌ قدرت، هر دو نیرو را مدیریت می‌کند. اراده‌‌معطوف‌به‌قدرت در نیروهای‌کنشگر، خودانگیزنده، تهاجمی، فراگیرنده و نوسازنده به زندگی آری می‌گوید و با آزادکردن نیروهای خود پیروز می‌شود؛ و اراده‌‌معطوف‌به‌قدرت در نیروهای واکنشگر، زندگی را نفی می‌کند و با جداکرن نیروهای کنشگر و فعال از زندگی، بر آن پیروز می‌شود

در #فلسفه‌نیچه ساختمانی واحد یا طرحی منظم دیده نمی‌شود. او به آتشفشانی می‌ماند که اندیشه‌های خود را مانند گدازه‌هایی سوزان به هرسو پراکنده است. #نیچه از سیستم‌سازی فلسفی بیزار بود و ترجیح می‌داد ژرف‌ترین اندیشه‌های خود را گاه در قالب کوتاه‌ترین جملات بیان کند. خود او گفته بود
این بلندپروازی من است که در ده جمله چیزی بگویم که دیگری در یک کتاب می‌گوید، که دیگری در یک کتاب نمی‌گوید

#نیچه به‌رغم گریزان بودن از ایجاد سیستم فلسفی، در آثار پرشمار خود به حوزه‌های فکری و موضوعات متعددی پرداخته است، از فرهنگ گرفته تا اخلاق، از موسیقی گرفته تا ادبیات، از فلسفه گرفته تا دین، از تاریخ گرفته تا روان‌شناسی و غیره. همچنین نیچه برای بیان اندیشه‌های خود در همه‌ی این عرصه‌ها به قالب‌ها و فرم‌های گوناگونی که مناسب تشخیص ‌داده متوسل شده است، از جمله شعر، برهان‌های کوتاه، کلام قصار و گزین‌گویه‌ (آفوریسم)، تمثیلات و نیز نثری سرشار از تصاویر. ولی این قالب‌ها نافی دقت مفهومی در آثار #نیچه نیست، بلکه بر عکس، مفاهیم #نیچه از برندگی الماس برخوردارند.
با این همه، تسلط #نیچه بر زبان، لحن شاعرانه و قدرت واژه‌پردازی و روش ویژه‌ای که برای بیان اندیشه‌های ژرف خود به کار می‌برد، کار را برای فهمیدن او دشوار و برای نوشتن درباره‌ی او دشوارتر می‌کند. از این منظر طبعا پرداختن به اندیشه‌های #نیچه در حوزه‌ نقد دین و متافیزیک، آنهم در یادداشتی کوتاه، کاری دشوار و همواره با خطر ناکامی همراه است. بنابراین باید این نوشتار را نیز فقط تلاشی برای برداشتن گام کوچکی در جهت نزدیک‌تر شدن به میدان‌منازعه ارزیابی کرد و نه بیشتر

#نیچه از زبان زرتشت خود می‌گوید:
اگر خدایان وجود داشتند، من چگونه می‌توانستم تحمل کنم که خدا نباشم؟

تفکر #نیچه همزمان آموزه‌های دینی تئولوژی‌مسیحی و متافیزیک را نشانه می‌گیرد. اوج این معارضه در تمثیلی به نام آدم‌دیوانه بازتاب یافته که نیچه در آن مرگ‌خدا را اعلام کرده است و من در پایان این نوشتار به آن بازخواهم گشت. ولی ابتدا اشاره‌هایی گذرا به اندیشه‌های #نیچه در نقد مسیحیت خواهم کرد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


✮ شب‌ #شراب گذشته است، نوبت #خماری‌ست!


شاید هیچ ملتی را در جهان نتوان یافت که به اندازه ما شعر گفته باشد و شعر خوانده و شاعرانه زیسته باشد. شعر، زبان تخیل است و تخیل همواره چند گام جلوتر از علم است، اما گاهی نیز به بی‌راهه‌ می‌رود

#تخیل، افق‌های دور را نشان می‌دهد و عینکی دوربین برای چشم‌های نزدیک‌بین علم می‌سازد. اما اگر فروتنی علم نباشد، فراتنی و بلندپروازی‌های تخیل کار دست انسان می‌دهد

تعاملات علم و تخیل، بسیار پیچیده است. از زمان #‌افلاطون تا امروز، فیلسوفان کوشیده‌اند که سبک‌بالی تخیل را با سرسختی علم مهار کنند و نیز به نیروی تخیل، علم را از لاک محافظه‌کاری بیرون آورند. آنچه تا امروز بر آن توافق شده است، نیازمندی علم به تخیل، و ناگزیری تخیل از مراعات جانب علم در مقام داوری و زیستن در جهان خاکی است

به خدا پناه باید برد از روزی که تخیل، از آسمان فرود آید و زمام زمین را در دست گیرد


#شعر در جهان خویش سلطان است، اما اگر به تاریخ شبیخون زند و دستگاه‌های معرفتی را تسخیر کند، آدمی را در #هپروت‌بی‌پایان رها می‌کند
بسا و بسا باورها و اندیشه‌ها که از کارخانه‌ شعر به خانه‌های ما آمده و جا خوش کرده‌اند. دست‌کم نیمی از باورهای دینی و فرهنگی ما در آشپزخانه ذوق و قریحه‌ شاعران پخت‌وپز شده و سپس جامه‌ی عقیده پوشیده است

جان‌مایه‌ی شعر، غلو و مبالغه است و اگر ما ملت مبالغات و غلوهای خردسوزیم، از آن رو است که شاعرانه اندیشیده‌ایم و خیمه در صحرای خیالات زده‌ایم
آیا این شاعرانگی نیست که سراچه‌ی سوخته و بی‌رونق خویش را پایتخت جهان می‌بینیم؟
شاعرمآبی نیست قافیه‌اندیشی‌های ما برای مضمون‌های تکراری؟

در هزاران مسئلۀ نظری و انسانی جهان جدید نیندیشیدن و همه را پشت گوش انداختن، و سپس فروکاستن همه معضلات فرهنگی و فکری و اجتماعی به دوستی با فلان و دشمنی با بهمان، اگر #تغزل نیست، پس چیست؟

شاعرانه‌تر از این چیست که می‌خواهیم یا چند گزاره‌ی ساده و شماری قانون و قاعده در احکام و عقاید و اخلاق، تمدن بسازیم و فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم؟

ملتی که دوران نوزایی و روشنگری را پشت سر نگذاشته است و سخنگویانی همچون ولتر و دیدرو ندارد و فیلسوفانی در حد و اندازه‌ی ارسطو و اسپینوزا و کانت و روسو و جان‌لاک به خود ندیده، و بیشتر قدیس و معرکه‌گیر و اسطوره‌های خاموش داشته است، اگر نمی‌هراسد و نمی‌جنبد، از آن رو است که سر از خرقه‌ی خیال بر نمی‌آورد و پا از خانقاه خام‌اندیشی بیرون نمی‌گذارد

خیال‌پردازی نیست هوس تغییر سرنوشت بدون هیچ تغییری در هیچ نهاد و ساختار و جایگاهی؟


دانشمندی که در محیطی شاعرانه زیسته است، دو ویژگی می‌یابد:
نخست اینکه، جزییات را در شان خویش نمی‌بیند
و دیگر آنکه، هدف برای او اقناع مخاطب است

بدین روست که فلسفه‌ورزی ما بیشتر از جنس مضمون ‌پردازی‌های شاعرانه بوده است؛ همه و همه #انتزاعی و #ابرآشیان، و دریغ از اندکی #اندیشه‌های‌زمینی و #انضمامی

دانش‌ها در برابر هیچ دشمنی چندان برخود نمی‌لرزند که در برابر تناقض. اما شاعران از عهده هر تناقضی برمی‌آیند
درویشی را با خرسندی جمع می‌کنند (خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی) و در عین تنگ‌دستی، از عیش و مستی سخن می‌گویند (در عین تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی)، و از فنا به بقا می‌رسند


هیچ اندیشه، هیچ دستگاه معرفتی و هیچ ملتی به تناقض‌های بی‌شمار خو نمی‌کند، مگر آنکه خوی شاعرانه داشته باشد
تنها شاعر است که می‌تواند در خانه‌ای کلنگی و فروریخته بنشیند و در خیال خویش تمدنی بزرگ بسازد و بر طبل استغنا بکوبد. خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای | دست قدرت نگر و منصب صاحب‌جاهی


امروز نیاز ما به فروتنی در برابر دانش‌ها و واقعیت‌ها، به انداز هم #فراتنی‌ها و #بدمستی‌های نیاکانمان است
تاریخ، سهم مستانِگی ما را به‌کمال پرداخته است اما دریغا که جهان میخانه نیست - تخته‌بند هشیاری و بیداری است


شب #شراب گذشته است، نوبت #خماری‌ست


#رضا_بابایی




‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


رد برهان‌حرکت (۱)


× #برهان‌حرکت دارای سابقه تاريخی طولانی است و توسط #افلاطون، #ارسطو، #آكوئنياس و ديگران بيان شده است.

• برهان‌حرکت يكی از انواع برهان‌های #جهانشناختی است، كه بسيار شبيه به برهان‌های عليت يا وجوب و امكان است



✓ خداباوران، برهان را (با اندكی تفاوت نسبت به هم) اينگونه اقامه می‌کنند:

× در بعضی اجسام #حركت وجود دارد
× اين اجسام خود نمی‌توانند مولد حركت باشند، بلكه آن را از اجسام ديگر می‌گيرند.
× پس به ازای هر جسم‌متحرک، جسم‌متحرک دیگری لازم است
× و برای حركت آن هم جسم متحرک ديگری
× #تسلسل نمی‌تواند وجود داشته باشد
× پس بايد محرک‌نخستينی وجود داشته باشد

✓ اين محرک‌نخست، #خداست.


اين مطلب بيش از هر چيز ريشه در #ديناميک‌ارسطويی دارد، كه با سايه افكندن بر جهان، علم و انديشه را بسيار عقب زد


• در اين باور، #اصالت با #سكون است و حركت امری خاص و غيرعادی به شمار می‌رود.
× اجسام در حال‌ #سكون هستند، مگر اينكه عاملی خارجی (جسمی ديگر) آنها را از حال #سكون خارج كند.
× مشخصا جسمی می‌تواند چنين کاری كند كه خود ساكن نباشد، زيرا اگر ساكن باشد نمی‌تواند برخوردی با جسم‌اوليه داشته باشد، و #میل‌حركتی‌ هم ندارد كه به آن بدهد. و ادامه داستان هم مشخص است.



• لذا طرفداران #برهان‌حرکت می‌پرسند:
× #حركتی كه در جهان وجود دارد از كجا آمده است؟
• و جوابی كه به این پرسش می‌دهند:
#خدا


#ادامه‌دارد

(چرا #خدا_وجود_ندارد)



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

در اینچنین جهانی که دوامِ هیچ‌چیز ممکن نیست
جایی که همه‌ چیز در گردابِ بی‌امانِ تغییر و تبدّل گرفتار آمده است
جایی که همه چیز با شتابِ دیوانه‌وار در حرکت و گریز است و مغلوب حرکت و پیشرفت

💢 مشکل بتوان احساس خوشحالی و خرسندی کرد


چگونه می‌توان در جایی آرام و قرار یافت که به گفته‌ #افلاطون «شدنِ مداوم و هرگز نابودن» تنها شکل هستی و وجود در آنجاست؟

انسان هیچگاه خشنود نیست. سرتاسر زندگی را به دنبال خشنودی خیالی می‌دود، خشنودی‌ای که به ندرت به دست می‌آید، و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خواب خوشحالی است. چون کشتی شکسته‌ای که بی‌دکل به بندرگاه وارد می‌شود.

دست آخر هم تفاوتی نمی‌کند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت

× چون زندگی وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون، پایان یافته است

#آرتور_شوپنهاور


Join Us ☞ @iranian_antitheists