ڪانال مدافعان حـرم

#معبود
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@Iran_IranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
🍃او را به عاشقی می‌شناختند. عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک #عباسِ علمدار.

🍃انگار نمی شود از کنار این دریایِ #عشق بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق #حسین است. و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد.

🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ #انقلاب او را به سمت و سوی خود کشاند.

🍃وقتی امام(ره) خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ #لانه_جاسوسی افتاد، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد.

🍃گویی این همه #شجاعت را وامدار نامش است. عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است #غیرتِ عباس‌گونه اش او را به خاکِ #جبهه کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد. در عملیات #بیت‌المقدس صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود.

🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به #حج رفت. مادر می‌گوید: "از حج که بازگشت، گفتم : عباس! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی" گفت: خیلی دلم می خواهد ملاقات و زیارت خدا نصیبم شود.

🍃باید خالص باشی و برای #معشوق نه از جان که از دل بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از #پرواز می‌گفت. تا که در نیمه شبی، در پنجوین، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. #والفجر۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ #معبود برسد🕊

#شهادتت_مبارک؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان❤️

نویسنده : #زهرا_قائمی

🌺 به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #عباس_ورامینی

📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳
📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : پنجوین

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃او را به عاشقی می‌شناختند. عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک #عباسِ علمدار.

🍃انگار نمی شود از کنار این دریایِ #عشق بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق #حسین است. و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد.

🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ #انقلاب او را به سمت و سوی خود کشاند.

🍃وقتی امام(ره) خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ #لانه_جاسوسی افتاد، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد.

🍃گویی این همه #شجاعت را وامدار نامش است. عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است #غیرتِ عباس‌گونه اش او را به خاکِ #جبهه کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد. در عملیات #بیت‌المقدس صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود.

🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به #حج رفت. مادر می‌گوید: "از حج که باز گشت، گفتم: عباس! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی" گفت: خیلی دلم می خواهد ملاقات و زیارت خدا نصیبم شود.

🍃باید خالص باشی و برای #معشوق نه از جان که از دل بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از #پرواز می‌گفت. تا که در نیمه شبی، در پنجوین، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. #والفجر۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ #معبود برسد🕊

#تولدت_مبارک؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان❤️

نویسنده : #زهرا_قائمی

🌺 به مناسبت سالروز #تولد #شهید #عباس_ورامینی

📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳
📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲. پنجوین
🥀مزار : بهشت زهرا

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃چند ساعتی می‌شد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و فاطمه، ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود. زانُوانِ کوچکش را در بغل می‌فشرد و چشم هایش مدام پر و خالی می‌شد

🍃مادر گاهی چشمانش را باز می‌کرد و با بی حالی #اسما را صدا می‌زد و اسما سراسیمه کنار بانو می‌نشست تا هرآنچه می‌خواهند، مهیا کند.

🍃بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک می‌انداخت و در گوش اسما صحبت می‌کرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت. بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که #جان می‌گرفت کنار #مادر نشست

🍃خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار #در_و_دیوار ندارد، چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟ و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد.

🍃فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ #قلبِ کوچکش را می‌فشرد. سرش بی‌حرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمی‌خورد.!

🍃از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه می‌کرد پرسید : اسما، مادرم دیگر بیدار نمی‌شود؟ و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن #نماز می‌خواند، قدم برداشت.
درآغوش پدر پنهان شد...

🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ #رسول_الله پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ #معبود شتافته. #خدیجه را در عبای خود پیچید. عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود

🍃جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه(س) را مرور می‌کرد، "بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای #خدا و در راهِ خدا هدیه کرده بود. بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به #محمد(ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد." و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود می‌کَند...💔

🍃به خانه که باز می‌گشت با خود اندیشید، زین پس #دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور، سرد و تاریک خواهد بود. و پیامبر از دلبرش، تنها #فاطمه را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود...

🍃محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از #روح و قلب و جانش را به آغوش خاک سپرده بود.

🥀به مناسبت سالروز #وفات جانسوز اُمُ المومنین؛ #حضرت_خدیجه_کبری(س)

نویسنده : #زهرا_قائمی

#گرافیست_الشهدا #طراحی #دل_نوشته

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
او را به عاشقی می‌شناختند.عاشقی برای ارباب.یک محله بود و یک #عباسِ علمدار.

انگار نمی شود از کنار این دریایِ #عشق بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی!
عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق #حسین است.و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد.

بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ #انقلاب اورا به سمت و سوی خود کشاند.
وقتی امام_ره_ خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود.
بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ #لانه_جاسوسی افتاد ، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد.

گویی این همه #شجاعت را وامدار نامش است.عباس
آقایی که در شجاعت زبانزد است
#غیرتِ عباس‌گونه اش او را به خاکِ #جبهه کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد.در عملیات #بیت‌المقدس صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود.

در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به #حج رفت.
مادر می‌گوید: " از حج که باز گشت، گفتم : عباس ! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی )) گفت : (( خیلی دلم می خواهدملاقات و زیارت خدا نصیبم شود))."

باید خالص باشی و برای #معشوق نه از جان که از #دل بگذری تا تو را بخرد.
مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از #پرواز می‌گفت
تا که در نیمه شبی، در پنجوین ، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت .
#والفجر۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ #معبود برسد

#تولدت_مبارک ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان

نویسنده : #زهرا_قائمی

به متاسبت سالروز تولد #شهید #عباس_ورامینی

📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳
📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲. پنجوین

🥀مزار : بهشت زهرا

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
او را به عاشقی می‌شناختند.عاشقی برای ارباب.یک محله بود و یک #عباسِ علمدار.

انگار نمی شود از کنار این دریایِ #عشق بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی!
عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق #حسین است.و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد.

بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ #انقلاب اورا به سمت و سوی خود کشاند.
وقتی امام_ره_ خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود.
بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ #لانه_جاسوسی افتاد ، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد.

گویی این همه #شجاعت را وامدار نامش است.عباس
آقایی که در شجاعت زبانزد است
#غیرتِ عباس‌گونه اش او را به خاکِ #جبهه کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد.در عملیات #بیت‌المقدس صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود.

در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به #حج رفت.
مادر می‌گوید: " از حج که باز گشت، گفتم : عباس ! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی )) گفت : (( خیلی دلم می خواهدملاقات و زیارت خدا نصیبم شود))."

باید خالص باشی و برای #معشوق نه از جان که از #دل بگذری تا تو را بخرد.
مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از #پرواز می‌گفت
تا که در نیمه شبی، در پنجوین ، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت .
#والفجر۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ #معبود برسد

#پروازت_مبارک ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان

نویسنده : #زهرا_قائمی

به متاسبت سالروز شهادت #شهید #عباس_ورامینی

📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳
📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲. پنجوین

🥀مزار : بهشت زهرا

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
آسمان را ریسه کشیده اند و #فرشته ها، با طبق های گل راهی زمین‌اند.

نورِ چشم #آمنه در خلعت #دامادی چون ماهِ شب چهارده می‌درخشد و اطرافیان متحیر از این همه زیبایی

آن سوتر، یگانه عروسِ عبدالله، پشت پرده در انتظار مردِ اَمینش نشسته است...وَه که چه انتظار شیرینی

بانویی که سراسر متانت و نجابت است.
متانتی که او را شهره شهر کرده و خواهانش را فراوان... اما چه میشود کرد که چشم خدیجه_سلام‌الله‌علیها_ تنها، #جوانِ_امینِ مکه را می‌بیند.

چه پیوند مبارکی
عقد در آسمانها بسته می‌شود...صدای هلهله #عرشیان؛ گوش عالم را پر کرده و اینجا، روی زمین ، #محمد_صلوات‌الله‌علیه_ از همیشه خوشحال تر است!
چرا که یار و یاورش در راهِ خدا را پیدا کرده

زن ؛ پابه پای مردش، در راه رضایت #معبود از تمامِ #ثروتِ خود می‌گذرد و خوشنود است از این عهد و پیمان
خوشنود است که در راه #اسلام هر چه دارد فدا می‌کند و خود نیز قطره ای از دریای عاشقان می‌شود.

اما ثمره ازدواجشان؛ $إِنَّا_أَعْطَيْنَاكَ_الْكَوْثَرَ
"یقینا به تو خیر کثیری عطا کردیم"
دختری از جنسِ نور، که شود #مادرِ عالمین
خورشیدی که یازده #ستاره از دامنش در آسمانِ ظلمت بدرخشند

چه پیوند مبارکی
سراسر نور و برکت
نویسنده: #زهرا_قائمی

به مناسبت سالروز #ازدواج_پیامبر_و_حضرت_خدیجه

#گرافیست_الشهدا #حضرت_محمد #زهرا #علی #ربیع_الاول

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
چند ساعتی می‌شد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و #فاطمه ؛ ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود.

زانُوانِ کوچکش را در بغل می‌فشرد و چشم هایش مدام پر و خالی می‌شد.

مادر گاهی چشمانش را باز می‌کرد و با بی حالی #اسما را صدا می‌زد و اسما سراسیمه کنار بانو می‌نشست تا هرآنچه می‌خواهند، مهیا کند.

بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک می‌انداخت و در گوش اسما صحبت می‌کرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت.

بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که #جان می‌گرفت کنار #مادر نشست.

خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار #در و دیوار ندارد؛ چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟
و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد.

فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ #قلبِ کوچکش را می‌فشرد. سرش بی‌حرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمی‌خورد.!

از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه می‌کرد پرسید: اسما؛ مادرم دیگر بیدار نمی‌شود؟
و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن #نماز می‌خواند، قدم برداشت.
درآغوش پدر پنهان شد...

🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ #رسول_الله پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ #معبود شتافته.

#خدیجه را در عبای خود پیچید...
عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود.

جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه (س) را مرور می‌کرد؛
"بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای #خدا و در راهِ خدا هدیه کرده بود.
بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به #محمد (ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد."

و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود می‌کَند...

به خانه که باز می‌گشت با خود اندیشید؛ زین پس دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور؛ سرد و تاریک خواهد بود.

و پیامبر از دلبرش، تنها #فاطمه را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود

محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از #روح و #قلب و #جانش را به آغوش خاک سپرده بود


#وفات جانسوز ُمُ_المومنین ؛حضرت #خدیجه (س) تسلیت🖤
.
نویسنده: #زهرا_قائمی

#گرافیست_الشهدا

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
دلم خوش بود که منتظرم.با دل شکسته ام راهی جاده ی #انتظار شدم .گاهی که از سرگرمی های دنیا راه خلاصی داشتم و به انتهای مسیر می اندیشیدم، زبانم به ذکر ‌"اللّهم عجّل لولیک الفرج" معطر می شد اما، پاهای #خسته از الهتابِ #معصیت ، قدم هایم را ناتوان کرده بود...سرانجام در جاده های فرعی غفلت گم شدم .

اکنون سال هاست من راه گم کرده ام. صدای ترسیده ی #قلبم ، بغضِ پیچک شده در گلویم و چشم هایم که هوای گریه دارند، سبب شد که دست های خالی ام را به سوی #معبود بگشایم و دعای #فرج بخوانم از برای آمدنت.

مولا جان....
من همان رفیق نیمه راه هستم که نامه نوشتم برای #ظهورت اما، هنوز جوهر عهدنامه ام خشک نشده #گناه کردم و آمدنت را فراموش کردم .

شرمنده ام که به پای پرونده سیاه اعمالم #اشک می ریزی، پیش خدا واسطه می شوی و برایم طلب #آمرزش می کنی.

میخواهم در این روزهای باقی مانده تا ماه مهمانی خدا، #روزه سکوت بگیرم و اندکی به #برزخ احوالم فکر کنم ....
همچون حُر ،کفش هایم را بر گردن آویخته ، سر از خجالت خم کنم وبا شرمندگی در حضور امام زمانم توبه کنم.

یا صاحب الزمان ...
هوای زمینی را کرده ام که بوی تو را می دهد. دلتنگم برای #جمکران ، دعای #کمیل، ندای َلَمتُ_نَفسی و بارانی که زنگارهای گناه را از دلم بشوید.

دلم لک زده برای نماز #امام_زمان که در هر رکعت اش تسبیح به دست، صدمرتبه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" گواهی دهم.

حال که خانه نشین شدم و از هیاهوی شهر و آدم هایش رها ، فهمیدم چقدر جای خالیت حس می شود.

چقدر این روزها ترس از #مردن دارم و نگرانم، امامم را ندیده از دنیا بروم .


یوسف زهرا ...
#منتظر خوبی نبودم .اما دل خوشم به بخشش و مهربانیت و صدای #انا_المهدی تا قلب مرده ام را جان تازه ببخشد.

آقاجان .....

به حرمت #گریه های علی(ع) بر سرچاه ...
به حرمت ناله ی #مادر بین در و دیوار...
به حرمت روضه های سه ساله در #خرابه شام‌..
به حرمت دل داغدار زینب(س)...
به حرمت #پیراهن کهنه بیا ....
.
بارالها....
ما بد کردیم در حق خودمان و امام غریبمان . اما تو را قسم به دست های قلم شده #علمدار برای #امام_زمانش، مابقی #غیبت مهدی فاطمه را بر ما ببخش...

اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن.....

نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر

#گرافیست_الشهدا #صلوات

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ