ڪانال مدافعان حـرم

#اربا_اربا
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@Iran_IranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
شب هشتم
#روضه شهزاده علی اکبر
شب پدران شهدا😭

بـه کنار بدنش خشک شده ایـن بدنم

از علی اکبر من یک علی اصغر مانده!

#قطعه_قطعه😭
#ارباً_اربا😭
بمیرم برات حسین جان😭


▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•✧✿✧•

💔 تفاوت اربا اربا و مقطع الاعضا چیه؟

چرا به بدن علی اکبر میگن " اربا اربا"
اما به بدن ابی عبدالله میگن "فقطعوا" ؟

هر دو عبارت به معنی پاره پاره، جدا جدا، تکه تکه است...

اما یه فرقهایی هم داره،
عرب تو معنا به بریده شدن منظم میگه "فقطعوا" ...
به بریده شدن نامنظم میگه "اربا اربا"

یعنی چه؟

یعنی بالای سر علی اکبر وقت نداشتند ، هر لحظه ممکن بود ابی عبدالله برسه ،
با عجله ضربه می زدند اینو میگن اربا اربا

اما بالای سر غریب همه عالم، امام حسین وقت داشتند دیگه کسی مزاحمشون نبود، با صبر آقارو کشتند،
قتلا صبرا...
اینو میگن فقطعوا....

ای واااای ح س ی ن...😞💔
#عاشورا
#فقطعوا
#اربا_اربا
#علی‌اکبر

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃اسماعیل، ابراهیم وار برخواست و #رسول درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به #قرب الله ی جانش برسد...

🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به #دنیا وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست سر بر سودای #عشق نهاد و راهی دفاع از #حریم_آل_الله شد.

🍃می‌گفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه #شهید شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگ‌مان را در #شهادت قرار بدهد.

🍃 اسماعیل بی هیچ #ترسی رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خار دار #نفس اسیر نشود...

🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، #اسماعیل
هوای #حسین را داشت گویی میدانست چند لحظه ای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکی اش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، #موشک زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش #ضربان داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل می‌رسد پیکرش را #ارباً_اربا می‌کنند. #مروارید جانش را درمی‌آورند، چاقو می زنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش می کنند.

🍃اما این حرامی های #داعش دست بر دار نبودند، به #لباس و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم می‌برند و این گونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را #لبیک می گوید...

نویسنده : #زهرا_حسینی

🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #اسماعیل_غلامی_یاراحمدی

📅تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۵۲
📅تاریخ شهادت : ۲۹ آبان ۱۳۹۸
🥀مزار شهید : لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین
🕊محل شهادت : سوریه

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃می گویند خدا #مادر را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا #عشق واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست.

🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس #دامادی ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم."

🍃مادر در #انتظار ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل #آسمان برای رسیدن به #شهادت .

🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و #بدرقه راه پسرش شد.

🍃 قلب #منتظر مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و #دل اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و #چشم مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید..

🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم #وداع با دیدن بدن #اربا_اربا فرزندش به یاد جوان #امام_حسین اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد #علمدار کربلا ناله زد.

🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد...

نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر

🍃به مناسبت سالروز شهادت #شهید #مسعود_عسگری

📅تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹
📅تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴
🕊محل شهادت: حلب_سوریه
🥀مزار شهید: بهشت زهرا

#گرافیست_شهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃ای شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و #عاشق شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان #کمیل بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد

🍃با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.

🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه #حضرت_زهرا بخوان. برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در #توبه به رویمان باز شد

🍃از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..

🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت

🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.

🍃این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند. شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن

♡تولدت مبارک فرمانده♡

🌺به مناسب سالروز #تولد #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده

✍️نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر

📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🥀مزار : اصفهان

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃 در دومین روز از اردیبهشت و سومین روز از ماه #شعبان، مصادف با تولد #امام_حسین(ع) به دنیا چشم گشود و سفر به زمین را آغاز کرد.

🍃به احترام #ارباب و اشتیاق خانواده اش برای فرزند صالح، در دفتر تقدیر، نام حسین مشتاقی برایش قلم خورد.

🍃 مادر، حسین را نذر #امام_زمان کرده بود. آرزویش این بود که در لباس پاسداری او را ببیند و حسین آرزوی مادر را به حقیقت تبدیل کرد.

🍃سرباز امام زمان(ع) وقتی ندای #هل_من_ناصر_ینصرنی را از حرم عمه سادات شنید، با جان و دل #لبیک گفت.

🍃مهمانی عشق را با دعای مادر دعوت شد اما، چشم های منتظر مادر سبب شد که بدون #شهادت برگرد. دلش بی قرار رفتن بود. اندکی بعد بازهم دعوت شد به #دفاع از حرم عمه سادات.

🍃اشک های مادرِ قرآن به دست، دل بی قرار پدر، نگرانی های شریک زندگی اش و چشم های معصوم کودکانش، شاهد لحظه خداحافظی اش بودند.

🍃او با پرواز به مقصد سوریه برای زیارت حضرت زینب و نوکری اش راهی شد. عمه سادات باز هم نوکر خرید و بزم عشق با یک ماموریت آن هم در منطقه ای به نام #خانطومان مهیا شد.

🍃خانطومان جایی است که در آن رزمندگان با وضوی خون، نماز شهادت می خوانند. سرزمینی که دیدن پیکرهای #اربا_اربا، روضه ارباب را تداعی می کند و اشک های رزمندگان، حکایت از جاماندن #پیکر دوستان شهیدشان است.

🍃در خان طومان همچون #کربلا، با تعداد کم مقاومت کردند و حسین مشتاقی همچون ارباب #شهید شد و به آرزویش رسید. شاید هم #زیارت_عاشورا هایش او را به ارباب رساند.

🍃امروز شانزدهمین روز از ماه اردیبهشت است و #مسافر_دنیا، کوله پشتی ایمان بر دوش، با عطر شهادت زمین را #وداع می گوید.

نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر

🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #حسین_مشتاقی

📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان

🥀مزار شهید : شهر نکار

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃ای شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و #عاشق شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان #کمیل بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد

🍃با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.

🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه #حضرت_زهرا بخوان. برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در #توبه به رویمان باز شد

🍃از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..

🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت

🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.

🍃این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند. شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️

🌺شهادتت مبارک فرمانده.

🕊به مناسب سالروز #شهادت #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده

✍️نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر

📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه

🥀مزار : اصفهان

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍂قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو، تویی که حضورت، #امید زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...!

🍂دست بوسِ #مادر بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند.

🍂التماس های #شهادتت در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی. با #پرواز تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است. تا بوده، تو، سر به دیوار #هیئت میگذاشتی و زار میزدی، چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!!

🍂کتیبه ها با ذکر #حسین حسینت زار میزنند، رفتنت توان از جانها گرفته...!
چه #پدرت که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!

🍂انگار #سوختن موروثی است.
روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها...
و چه #علی_اکبرانه بهارت خزان شده!
جسمی سوخته...
تنی #ارباً_اربا...
امان از دلِ زینب


🍂ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم
وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید.
#قلبت بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت #فاطمیه...

🍂پروازت سوزِ #سرمای بهمن را با #داغ قلب مادرت شرمنده کرد...
با این خبر موهای مادر #سپید شد؛ حواست هست؟

🍂از همان روز که رفتی، زمستان آمد
بعد تو #بهمن و #اسفند چه فرقی دارند؟! راستی امید، امیدی به دل هایمان هست؟ به زندگیهایمان؟

🍂با این اوضاع، آرزوی #شهادت میکنیم خنده دار نیست؟
#دعایمان کن...
امیدواریم به اجابتش...
"ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون"
اینچنین است که حضورت حس میشود...

نویسنده: #زهرا_قائمی

🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید #امید_اکبری

📅تاریخ تولد : ۲ دی ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت: ۲۴ بهمن ۱۳۹۴. #زاهدان

🥀محل دفن: گلزارشهدا اصفهان

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
هنوز هم #پهلوان هایی هستند که مرام و معرفتشان زمینه ای شد برای #قهـــــرمان ِ زمان شدنشان.‍ ‍

آن ها که معتقدند کار خیر را خوب است #خدا ببیند .همان هایی که ثابت کردند اگر برای خدا باشی، خریدارت می شود.

مثل #جـوانی که اقتدا به #علی_اکبر_حسـین(ع) کرد و برای دفاع از #حریم_آل_الله راهی شد.

مدافـــــعی که به سبب دعای خیر مادرش ، #محافظ_سردار_دل ها شد..همان ســـــرداری که نامش بر سردرِ دلـها خودنمایی می کند و داغ شهادتش ، داغترین خبر #رسانه های جهان است.

خوش به حالت، دوشادوش فرمانده راهی بزم #عشق شدی.

پاداش راهی که انتخاب کردی، مُهر شهـادتی بود که بر شناسنامه ات زده شد

چقدر خاطر #اربـاب را می خواستی که #شب_جمعه مانند پسرش #اربا_اربا و همچون مادرش بال و پر سوختـه در آغوشش آرام گرفتی.

مشتاق #زیارت بودی اماچه کسی می دانست روی دست هزاران عاشق ، دوراهی #بین_الحرمین نصیبت می شود و پس از آن به زیارت #شش_گوشه و #علمدار می روی.

به کشورت برگشتی و #امـام_رضـا میزبانت شد

منتظرِ خوبی بودی که با بغــضِ #نائب_امام_زمان #نماز بر پیکر مطهرت خوانده شد و پس از آن در #حرم_حضرت_عبدالعظیم (ع)آرام گرفتی.

چه زیبا #عاقبت-بخیر شدی .شاید هم از دعای پـــدری بود که این روزها #طعنه عده ای کوردل دلش را به درد آورده است.

راستی عجب #صبری دارد تازه #عروسـت که باقی روزهای زندگی اش را به یادِ دوماه با توبودن ،با #اشک_چشـم و آه دل باید سپری کند.

✍️به قلم #طاهره_بنایی منتظر

به مناسبت سالروز شهادت #شهید #وحید_زمانی_نیا

📅تاریخ تولد: ۱۳۷۱/۴/۳۰
📆تاریخ شهادت:۱۳۹۸/۱۰/۱۳

❣️محل شهادت: عراق

🥀محل دفن: شبستان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)

#گرافیست_الشهدا #شهدا_گاهی_نگاهی

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
ناله جامانده ها به گوش می رسد .حسرت #شهادت بر دلشان و بغض دلتنگی بر گلویشان مهمان شده است.
شهادت #مصطفی_صدرزاده را هنوز باور نکرده اند و جای خالی #سید_ابراهیم تلنگر دل های شکسته است.اشک می ریزند و میان هق هق هایشان ، دعای روسفیدی می کنند

دلتنگی های همسر روح الله از پشت گوشی و حرف های همسفر زندگی اش برای آرام کردنش قصه هرروز #دمشق است.عملیات تمام شده و روح الله بار سفر برای بازگشت بسته است

دقایق آخر است و فرمانده گردان امام حسین آرزوی شهادت را تا می کند و در چمدان امید می گذارد برای بازگشت مجدد به سرزمینی که برای آرزویش آمین می گوید.
#قدیر_سرلک را میگویم.مدافعی که میخواهد قبل از رفتن ،امانتی های لشکر را تحویل دهد مبادا مدیون #بیت_المال شود

قدم بر می دارند برای برگشت اما دل کندن از سرزمینی که صدای #هل_من_ناصر_ینصرنی از آن به گوش می رسد سخت است. سنگینی دل کندن همچون وزنه ای به پایشان زنجیر شده است.هوای دلشان ابری شده و برای آرزوی چندسالشان #امن_یجیب می خوانند.به قول روح الله اگر خدا بخواهد جلوی مقر هم شهادت روزی می شود

دعایشان مستجاب شد.ماشین منفجر شد ، بوی #دود می آمد و#آتش . روضه #حضرت_مادر در دلشان زمزمه میشد.
بقیه که آمدند به یاد #ارباب ناله کردند.#حاج_عمار از روضه علمدار گفت و دست های قطع شده.#نوحه خواند و به رسم #کربلا تکه های بدن را روی پتو جمع کرد.امان از دل عمار و روضه #انکسرت_ظهری

حرف از #علمدار که می شود دل می لرزد و چشم بر جای خالی #سردار_دل‌ها می بارد.او هم سوخت.در شب جمعه ای، #اربا_اربا شد . حال، دست قطع شده و انگشترش، روضه روزهای بدون او شده است

شکر خدا #انگشترت مونده توی دستت
شکر خدا که #ساربانی اونطرف‌ها نیست

نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر

🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید #روح_الله_قربانی و #شهید #قدیر_سرلک

📅تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
‌شهید‌مهندس‌‌حسین‌حریری
🔰فرازے از وصیتنامه

🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم...

ولے #حجاب ناموس اسلام
#حفظ بشه ...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊

#معرفینامه
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_حریری

نـــام : حـسین
نـــام خانـوادگـی : حــریرے
منسب : مدافع حرم
محل تولد : مشهد
تاریخ تــولد : ۶۸/٨/٣
تحصیـلات : دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل
شغـل : بازرس قطار شهری مشهد
ورزش : دفــاع شخصـی.فـوتبـال
مسئولیت شهید درتدمر : جانشین قرارگاه امام رضا
مسئولیت شهید درحلب : فرمانده "تخریب" قرارگاه فاطمیون
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۸/۲۲
تاریخ خاکسپاری : ۱۳۹۵/۸/۳۰
(همزمان با اربعین حسینی)
نام جهادی : سیدعمار
مدت حضور در سوریه : صدو چهار روز
محل شهادت : منطقه بنیامین
نحوه شهادت : در حال پاکسازی منطقه بنیامین

🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
هنوز هم #پهلـــــوان هایی هستند که مرام و معرفتشان زمینه ای شد برای #قهـــــرمان ِ زمان شدنشان.‍ ‍

آن ها که معتقدند کار خیر را خوب است #خدا ببیند .همان هایی که ثابت کردند اگر برای خــدا باشی، خریدارت می شود.

مثل #جـــــوانی که اقتدا به #علی_اکبر_حسـین(ع) کرد و برای دفاع از #حریم_آل_الله راهی شد.

مدافـــــعی که به سبب دعای خیر مادرش ، #محـــــافظ_ســـــردار_دل ها شد..همان ســـــرداری که نامش بر سردرِ دلـها خودنمایی می کند و داغ شهادتــش ، داغترین خبر #رسانه های جهان است.

خوش به حالت، دوشادوش فرمانده راهی بزم #عشـــــق شدی.

پاداش راهی که انتخاب کردی، مُهر شهـــــادتی بود که بر شناسنامه ات زده شد

چقدر خاطر #اربـاب را می خواستی که #شب_جمعه مانند پسرش #اربا_اربا و همچون مادرش بال و پر سوختـه در آغوشش آرام گرفتی.

مشتاق #زیارت بودی اماچه کسی می دانست روی دست هزاران عاشــق ، دوراهی #بین_الحرمین نصیبت می شود و پس از آن به زیارت #شش_گوشه و #علمدار می روی.

به کشورت برگشتی و #امـام_رضـا میزبانت شد

منتظـــرِ خوبی بودی که با بغــضِ #نائـــــب_امـــــام_زمـــــان #نماز بر پیکر مطهرت خوانده شد و پس از آن در #حرم_حضرت_عبدالعظیم (ع)آرام گرفتی.

چه زیبا #عاقــبت-بخـیر شدی .شاید هم از دعای پـــدری بود که این روزها #طعنه عده ای کوردل دلــش را به درد آورده است.

راستی عجب #صبری دارد تازه #عروسـت که باقی روزهای زندگی اش را به یادِ دوماه با توبودن ،با #اشک_چشـم و آه دل باید سپری کند.

✍️به قلم #طاهره_بنایی منتظر

🌸 به مناسبت تولد #شهید #وحید_زمانی_نیا

📅تاریخ تولد: ۱۳۷۱/۴/۳۰
📆تاریخ شهادت:۱۳۹۸/۱۰/۱۳

❣️محل شهادت: عراق

🥀محل دفن: شبستان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)

#گرافیست_الشهدا #شهدا_گاهی_نگاهی
#عمار_عبدی

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
ای #شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و #عاشق شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است.

برایمان #کمیل بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های #مسجد.

با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم.

نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.

هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه #حضرت_زهرا بخوان .

برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم.

بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد.
از میخ در هم بگو.شاید در #توبه به رویمان باز شد.

از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی.
صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..

نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر،یکی با دست های قلم شده،یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت .

در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.

این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند.شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن...

🌺تولدت مبارک فرمانده..

به مناسب سالروز تولد #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده

✍️نویسنده: #طاهره_بنایی‌منتظر

📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه.

🥀مزار : اصفهان

#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
‍ ای #شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،ناله سردادی و #عاشق شدی .هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است.

برایمان #کمیل بخوان.مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های #مسجد.

با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان ، مدتی است خودمان را گم کرده ایم.

نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.

هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت.روضه #حضرت_زهرا بخوان .

برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم.

بگو چه گذشت بین در و دیوار،شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد.
از میخ در هم بگو.شاید در #توبه به رویمان باز شد.

از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو ، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی.
صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..

نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی با سر،یکی با دست های قلم شده،یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت .

در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.

این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده ، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر.فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد.راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند.شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است.سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن...

سالروز #شهادتت مبارک فرمانده..

به مناسب سالروز شهادت #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده

نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر

📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه.
.🗺مزار : اصفهان

#گرافیست_الشهدا

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_بیستم

💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید.

یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!»

💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد.

او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما #وحشتزده می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید.

💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش #داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم.

رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک #ارباً_ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد #لبیک_یا_حسین شلیک کرد.

💠 در #انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت.

چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟»

💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است.

با انگشتش خط #خون را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ #صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.

💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند.

نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.»

💠 خون #غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟»

عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم #امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!»

💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار #موصل حراج‌شون کردن!»

دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد.

💠 اگر دست داعش به #آمرلی می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل!

صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ #امان‌نامه داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان #مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!»

💠 شاید می‌ترسید عمو خیال #تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! #حاج_قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟»

اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!»

💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه #مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!»

عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت #وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!»

💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.

چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته #خدا را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...


#ادامه_دارد

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد


🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
قلم در دست میگیرم تا بنویسم از تو...

تویی که حضورت،

#امید زندگی را به لحظه ها تزریق میکرد...!

دست بوسِ #مادر بودی و سجده گاهت، خاکِ پای بی بی سه ساله ای که برخلاف سن کمش، گره های بزرگ باز میکند.

التماس های #شهادتت در گوش زمان مانده، آن روزها که پیاده به سمت حضرت عشق میرفتی.

با #پرواز تو جمله ے_گر دخترکی پیش پدر ناز کند_مجسم شده است.
تا بوده،
تو،
سر به دیوار #هیئت میگذاشتی و زار میزدی،
چند صباحیست دیوار هیئت به عکس تو تکیه کرده...!!

کتیبه ها با ذکر #حسین حسینت زار میزنند
رفتنت توان از جانها گرفته...!

چه #پدرت که علیِ سه ساله رابه یاد تو به آغوش میکشد، چه رفقایت که سر به دیوار گذاشته و به گوشه ای خیره میشوند...!

انگار #سوختن موروثی است.
روزی مادری بین در و دیوار و حالا هم پسری میان شعله ها...
و چه #علی_اکبرانه #بهارت خزان شده!

جسمی سوخته...
تنی #ارباً_اربا...
امان از دلِ زینب

ماهرچه شد، ز تنت جمع کرده ایم
وای بر دلمان، چقدر کم شدی امید

#قلبت بوی دنیا نمیداد که اگر میداد انتخاب مادر نمیشدی با پروازی ویژه به وقت #فاطمیه...

پروازت سوزِ #سرمای بهمن را با #داغ قلب مادرت شرمنده کرد...
با این خبر موهای مادر #سپید شد؛ حواست هست؟

از همان روز که رفتی، زمستان آمد
بعد تو #بهمن و #اسفند چه فرقی دارند؟!
راستی امید،
امیدی به دل هایمان هست؟
به زندگیهایمان؟

با این اوضاع، آرزوی #شهادت میکنیم خنده دار نیست؟

#دعایمان کن...
امیدواریم به اجابتش
"ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاءُ عِندَرَبِهِم یُرزَقون"

اینچنین است که حضورت حس میشود...

نویسنده: #زهرا_قائمی
🎨 طراحی چهره: #آتنا_شاعری
🖌️⁩ طراحی پوستر: #مهدی_غلامحسینی

به مناسبت شهادت #شهید #امید_اکبری

📅تاریخ تولد :۱۳۶۸/۱۰/۲
📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۱۱/۲۴

🗺محل شهادت: زهدان
🗺محل دفن: گلزارشهدا اصفهان

#گرافیست_الشهدا #عمار_عبدی #طراحی #مشهد #اربعین #مدافع_وطن #مدافعان_حرم #دل_نوشته

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
هنوز هم #پهلـــــوان هایی هستند که مرام و معرفتشان زمینه ای شد برای #قهـــــرمان زمان شدنشان.‍ ‍

آن ها که معتقدند کار خیر را خوب است #خدا ببیند .همان هایی که ثابت کردند اگر برای خــدا باشی، خریدارت می شود.

مثل #جـــــوانی که اقتدا به #علی_اکبر_حسـین(ع) کرد و برای دفاع از #حریم_آل_الله راهی شد.

مدافـــــعی که به سبب دعای خیر مادرش ، #محـــــافظ_ســـــردار_دل ها شد..همان ســـــرداری که نامش بر سردرِ دلـها خودنمایی می کند و داغ شهادتــش ، داغترین خبر #رسانه های جهان شد.

خوش به حالت، دوشادوش فرمانده راهی بزم #عشـــــق شدی.

پاداش راهی که انتخاب کردی، مُهر شهـــــادتی بود که بر شناسنامه ات زده شد

چقدر خاطر #اربـاب را می خواستی که #شب_جمعه مانند پسرش #اربا_اربا و همچون مادرش بال و پر سوختـه در آغوشش آرام گرفتی.

مشتاق #زیارت بودی اماچه کسی می دانست روی دست هزاران عاشــق ، دوراهی #بین_الحرمین نصیبت می شود و پس از آن به زیارت #شش_گوشه و #علمدار می روی.

به کشورت برگشتی و #امـام_رضـا میزبانت شد😓

منتظـــر خوبی بودی که با بغــضِ #نائـــــب_امـــــام_زمـــــان #نماز بر پیکر مطهرت خوانده شد و پس از آن در #حرم_حضرت_عبدالعظیم (ع)آرام گرفتی.

چه زیبا #عاقــبت-بخـیر شدی .شاید هم از دعای پـــدری بود که این روزها #طعنه عده ای کوردل دلــش را به درد آورده بود..

راستی عجب #صبری دارد تازه #عروسـت که باقی روزهای زندگی اش را به یاد دوماه با توبودن ،با #اشک_چشـم و آه دل باید سپری کند.

به قلم #طاهره_بنایی منتظر

به مناسبت دل تنگی هایمان برای #شهید #وحید_زمانی_نیا

📅تاریخ تولد: ۱۳۷۱/۴/۳۰
📆تاریخ شهادت:۱۳۹۸/۱۰/۱۳

🗺محل شهادت: عراق
🗺محل دفن: شبستان حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
.
#گرافیست_الشهدا #شهدا_گاهی_نگاهی #عمار_عبدی

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ