#مدرسه_ای_که_من_می_رفتم دبستان امیر نظام هزاوه
معلم جدید
خانم معلم قبلی مون شوهر کرده بود، اصلا در تصورت هم نمی گنجید که یه معلم ازدواج کنه!
یعنی معلم ها هم ازدواج می کنند؟
اصولا تصور زندگی خصوصی معلما برام ممکن نبود، حتی یه روز وقتی دیدم جوراب آقای شالی بیگ مدیر مدرسه مون پاره است از تعجب شاخ در آوردم ، آخه معلم و جوراب سوراخ؟ مگه ممکنه؟
. . . بعد از چند روز که بدون معلم ، کلاس تق و لق بود، خانم معلم جدید از راه رسید.
یه روز سرد پائیزی زنگ اول ، در باز شد و یه خانم قد بلند اومد توی کلاس، موهاش بسیار بلند بود و ریخته بودشون پشت سرش ، چشمای درشت و مشکی و بسیار نافذ، خیلی هم شیک پوش.
یواشی به علی گفتم : بیچاره میشیم با این معلم جدید!
بعد خانم معلم با یه صدای دلنشین گفت : بچه ها من معلم جدیدتون هستم ، ۲۲ سالمه، و بعد هم با یه خط بسیار زیبا اسمش رو روی تخته سیاه نوشت : آزاده .
. . . اولین برخورد من با این خانم معلم جدید خیلی خشونت آمیز بود، بدون اجازه از روی نیمکت خواستم برم بیرون که بلند شد و گوشم رو گرفت و پیچوند . . .
اما بعد این خانم معلم به شدت زندگی من رو تغییر داد، بسیار با محبت و مهربون بود، درسم خیلی خوب بود و مورد توجه خانم معلم قرار گرفتم . . .
یه روز از روزای زمستون که توی حیاط مدرسه گوله برف بازی می کردم ، از پشت سر یه گوله برفی خیلی آروم خورد توی کمرم ، گوله برفی توی دستم آماده بود و سریع برگشتم که بزنمش . . . خشکم زد !
خانم معلممون بود، نا خودآگاه دستش رو برد طرف صورتش که گوله برفی توی صورتش نخوره ، اما گوله برفی توی دست من موند و در عوض از خجالت تموم خون بدنم جمع شد توی صورتم . . . بعد دستش رو دراز کرد به طرفم و باهام دست داد، حتی نتونستم چیزی بگم، خانم معلم کلاس پنجم هم رسید و بعد معلم خودمون رو کرد بهش و گفت : این آقا ایرجه که تعریفش رو کردم، درسش عالیه.
خانم کلاس پنجم گفت : سلامش رو هم که خورده!
- نه خانم شهری، ایشون خیلی مودب هستند، خجالت کشیده، نمی بینی . . .
ایرج احمدی هزاوه
از کتاب " حمام خزینه ای " نوشته ایرج احمدی هزاوه
@Irajahmadihezave #ایرج_احمدی_هزاوه