✨✨✨یادم هست ،
در دوران کودکی خودم،
بارها شاهد رفتار زشت،زننده و تحقیرآمیز بعضی انسان ها با کودکانی که هیچ تقصیری و هیچ انتخابی برای زندگی کردن به این شکل را نداشتند، بودم ...
حتی در مردمی که دلسوز کودکان هستند ، اما با چاشنی تبعیض!
به خاطر دارم خانمی را که مجذوب چهرۂ زیبای کودکی غریبه شد ، چطور برای محبت به او و خریدن یک بستنی از کودک غریبه ای دیگر،که به خاطر کار در گرمای تابستان سیاه و نحیف شده بود، اورا تحقیر میکرد و زخم زبان می زد!
اشک حلقه زده در چشم آن کودک و طعنه ها و نگاه آن زن را به خاطر دارم ...
لحظه ای که زنی، یک کتاب قرآن جیبی را از فروشنده خردسال آن، کنار ماشین گرفت و نه تنها بهایش را نداد، بلکه بر سر آن کودک فریاد کشید که برود و همان لحظه مشغول قرآن خواندن شد ...
و او نه جرئت التماس کردن داشت و نه توان اشک ریختن ...
چهره مظلوم و وحشت زده و نگاه ملتمسانه آن کودک ، و صدای فریاد و قرآن خواندن آن زن را بخاطر دارم ...
«و چه خونِ دل ها خورد علی ، از دستِ این جماعتِ سر به سجودِ آیه خوان...»
اما،
شاید این ها نمودی از تصویر جامعه باشد؛
اما همه ی آن نیست !
شب یلدای امسال را هم هنوز به خاطر دارم!
این بار با زیباترین تصاویر ممکن !
انسان هایی که دویدن ، نفس نفس زدن، استرس و اضطراب چهره ،خستگی و کم خوابی، نشاط و حتی عرق ریختنشان در آستانه شروع زمستان ،
همگی تنها یک هدف و یک خواسته داشت ، ساختن شبی شاد و نشاندن یک لبخند بر چهره کودکانی که معصومانه از دنیای انسان ها ستم دیده اند!
شوق و شور کودکان هنگام ورود و صدای خنده ها و لذت انار خوردن شان ،
و کوشش وصف نشدنی بچه های آسمان و احترام و مهرورزی تمام و کمال و بی دریغ شان به تک تک آن کودکان را به خاطر دارم ...!
و چه زیبا بود که میشد صدای علی را که از حنجره عدالت در روزگار تاریکی و ستم و جهل برخاسته و در طول تاریخ از صحنه ها و عرصه های مختلف گذشته بود را شنید و تجسم آن را به چشم دید !
و این جنبشی که در آسمان به راه انداختهاند ، هر روز شروع میشود و پایانی نخواهد داشت ...
و همه می توانند همچون همین بچه ها تا خورشید تلاش و مهرورزی پرواز کرده و آسمانی شوند ....
به قول فریدون مشیری،
آسمان فرصت پرواز بلند است ولی ،
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی!
✍علیرضا زارعی
#دلنوشته#کودکان_کار #كانون_فرهنگي_خيريه_بچه_هاي_آسمان @kidsofsky