@Bookzic #نقد#مقالهاین حرف دل خیلی هایی است که نوشتن مسکن دردهایشان است :
یادداشتی از بهزاد زرین پور
-
مدت ها بود كه مي خواستم در باره علاقه رايج ميان اديبان (هم شاعران هم قصه نويسان )سرزمين ام به تقسيم مخاطبان بر دو (يكي خاص و دگرعام )
سخن بگويم اما محملي درخور نمي يافتم ؛ تا كه جناب) دكتر_رضا_براهني ام محملي بخشيد به غايت درخور .
او يك راست رفته است سر اصل مطلب : "من يك فرد بوده ام " آن هم فردي كه "هرگز خودم را به ذوق عام نفروخته ام " . و اما يك گلايه هم دارد از خود و عوام كه:"به خاطر منافع عام تا حد مرگ بلا ديده ام ".
براهني بر اين مقدمه يك بند ديگر هم مي افزايد :"من نگاه عاشق دارم و ...نگاه عاشق زخم دارد . ما با زخم به دنيا نمي آييم اما با زخم مي ميريم " و با اين مقدمات مي رسد به آن پيام اصلي كه مي خواهد بدهد به نسل بعد از خود :اگر زخمي از اين دست گريبان تان را گرفت (يعني اگر مثل من شاعر-نويسنده اي متفاوت و ايضا عاشق بوديد ) سر به بيابان بگذاريد (قدري تصرف در متن اصلي گاه بد نيست !)
.و تأكيد مي كند كه در آنجا حتما يك نفر را با دست زخمي (لابد از فرط نوشتن براي خواص) در حال برگشتن (لابد به خانه ) خواهيد ديد كه شتاب هم دارد براي نشان دادن اين دست .اين كه او كيست و چرا شتاب دارد خودتان بايد حدس بزنيد ؛اما نتيجه هرچه باشد ؛ بر شما واجب است كه "كاري به كار او نداشته باشيد ".
اما من يكي نمي توانم به اين راحتي اجازه بدهم كه يك نفر با دست زخمي از كنارم (آن هم وسط بيابان خدا) بگذرد و كاري به كارش نداشته باشم .
هر چه باشد و باشم عوام كه نيستم تا هر كه دلش خواست من را به وسط بيايان بكشد ؛ دست زخمي اش را مقابل ام بگيرد ؛ آن گاه با شتاب به خانه بازآيد و من بمانم و يك بيابان سؤال كه :
١-اين تخم لق "من از خاصان جهانم پس مرا با عوام سخني نيست " را اساسا كه در دهان بخشي از روشنفكر مآبان اين سرزمين انداخته است ؟ پشتوانه اين سخن چيست ؟ اساسا عوام كيست ؟ آيا هنرپذير يعني آن دسته از افراد جامعه كه به جز خوردن و خوابيدن ، كار ديگري هم مي كنند كه عبارت از خواندن آثار ادبي باشد و به قدر وسع هم لذت مي برند ، اگر مثلا از شعر حافظ و شاملو و فروغ لذت ببرند اما از شعر براهني نه ، عوام الناس هستند ؟ و بايد به باد بي اعتنايي و تحقيرشان گرفت ؟
٢- آيا به جز هنرپذيران يك جامعه(كه در جوامعي مثل ما تعدادشان بسيار هم نيست ) كه بي مزد و مواجب و باهمه وجود مي آيند كتابي مي خرند تا لذتي ببرند ، شاعران و نويسندگان مخاطب ديگري براي صادر كردن فتاوي تحقير آميزشان دارند ؟ اگر اينان نيز عوام اند ، بفرماييد خواص مورد نظر شما چه كساني هستند ؟ فقط شاگردان بي واسطه و باواسطه بارگاه(جنب كارگاه) تان ؟!
٣- چه كسي گفته شما نان (به اصطلاح ) مبارزه چپگرايانه براي عوام را بخوريد و آنگاه هم منت اش (منت دنياي بهتري كه كج روي هاي سياسي تان براي ايشان به بار نياورده و نخواهد آورد) را بر ايشان بنهيد و هم از بهشت مخاطبان تان !با نهايت بي احترامي بيرون شان بيندازيد ؟
٤- شاعران و نويسندگاني كه بعد از مشروطه رسيدن به شهرت را از راه دشنام گويي به عوام ميسر يافته اند ، چه گلي به سر خواص زده اند كه بخواهند عوام را از آن بي نصيب كنند ؟! ادبياتي كه بخش اعظم آن را زنجموره و غم نامه (به روايت شما زخم نامه ) تشكيل مي دهد ، مگر به جز خواص منزوي و اندوهگين به بارآورده است ؟ مي گوييد نه ، سري به كافه هاي ادبي همين تهران بزنيد تا ببينيد چه بر سر اين جوانان انديشمند (كه خاص ترين خاصان جهان اند ) آورده ايد .
٥- و اما يك جواب :
سراسر تاريخ ادبيات اصيل جهان سرشار است از شاعران و نويسندگان سترگي كه بلد بوده اند طوري بنويسند كه خاص و عام (مرادم هنرپذيران اند) هر يك به قدر وسع مسحور جادوي قلم شان شوند . فقط آنان كه از چنين هنري بي بهره اند ، ناچارند ناكامي خويش را به پاي نفهمي مخاطبان بگذارند. نوشتن براي چند نفر مسحور شده كه به علت تابعيت از يك تعرفه زيبايي شناسي تك ساحتي ، خود عوام ترين عوام اند ، كه هنر نيست .
٥- من تصميم گرفته ام به جاي بيابان به خيابان هاي شلوغ وطن ام بروم و هر كه را زخمي بر دست و دل بيابم ، اگر مرهمي نيابم او را دست كم شعري برآرم كه بخواند به نيمه شبان ؛ مگر اندوه به در كند دمي به سطري از ترانه هايم . ترسي هم ندارم از اين كه تلذذ هنرپذيران از منزلت ام نزد هنرپذيران خاص بكاهد چون معتقدم شاعر اگر خاص باشد (به تعبير شما )هرچه هم كه بنويسد خاص خواهد بود ؛ مگر آن كه منتقد خاصي باشد كه مي كوشد اداي شاعران خاص را در بياورد .
-
#یادداشت#بهزاد_زرین_پور-
@Bookzic