شاهد علوی/ روزنامه‌نگار

#زندان
Канал
Логотип телеграм канала شاهد علوی/ روزنامه‌نگار
@AlaviShahedПродвигать
5,75 тыс.
подписчиков
1,16 тыс.
фото
1,14 тыс.
видео
1,16 тыс.
ссылок
برای به اشتراک گذاشتن خبر، یادداشت و گزارش‌هایی که به نظرم ارزش خواندن و دیدن دارند. از طریق ایمیل ([email protected]) و یا ای‌دی تلگرامی @ShahedAlawi می‌توانید با من تماس بگیرید.
🍀به مناسبت ۲۶ تیر، «روز مادران زندانی»
از دو سوی میله‌ها، گفت‌وگوی مادر زندانی و کودک

🌟گفت‌وگوی زنده در اینستاگرام زمانه با حضور نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و حامد فرمند، فعال حقوق کودکان

🍀زمان: جمعه ۱۶ جولای / ۲۵ تیر
ساعت ۷:۳۰ شب به وقت ایران
☀️نرگس محمدی با تجربه «مادر زندانی» و حامد فرمند با تجربه «کودک مادر زندانی»، از تجربه و چالش‌های دو سوی میله‌ها گفت‌وگو خواهند کرد.

🔹اینستاگرام زمانه:
www.instagram.com/radiozamaneh

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
#مادر_زندانی #روز_مادران_زندانی #کودکان_زندانیان #کودکان_مادران_زندانی #لایو #روایت #زندان #خانواده_زندانی
Forwarded from Iranwire
🔹 تکرار رفتاری که با بهنام محجوبی شد؛ جان سیامک مقیمی در خطر

به فاصله کمی بعد از مرگ «بهنام محجوبی»، درویش زندانی در بیمارستان «لقمان» تهران، خبر خودکشی « سیامک مقیمی»، زندانی سیاسی زندان تهران بزرگ (فشافویه) منتشر شد؛ زندانی ۲٢ ساله‌ای که به دلیل اختلال حاد روانی و فشار شدید در زندان فشافویه، تا امروز دست کم شش بار اقدام به خودکشی کرده است ولی خبری از آزادی او به خاطرعدم توانایی تحمل کیفر نیست.

یکی از هم‌بندی‌های سیامک مقیمی در مورد شرایط او با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده است.
***
سیامک مقیمی به دنبال اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بازداشت و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که پنج سال آن قابل اجرا است. یک زندانی هم‌بند او در زندان فشافویه در مورد آخرین وضعیت جسمی مقیمی به«ایران‌وایر» می‌گوید سیامک از روز بعد از اقدام به خودکشی، با بخیه در دست و شکم خود، در قرنطینه زندان نگه‌داری می‌شود: «خودکشی سیامک به این صورت انجام شده است که بعد از زدن رگ دست و پاره کردن بافت شکم، برای این که هم‌بندی‌هایش متوجه اقدام او نشوند، روی تخت خوابیده و روی خود پتو انداخته بود. چند ساعت بعد تازه یکی از هم بندی‌هایش متوجه خون زیاد روی پتو می‌شود و فوراً او را به بیمارستان انتقال می‌دهند.»

سیامک مقیمی درست تا پیش از بازداشت سال گذشته خود، به مدت طولانی به خاطر اختلال روانی در یک بیمارستان روان‌پزشکی بستری بوده است اما تا امروز که تقریباً یک سال و نیم از اجرای حکم زندان او می‌گذرد، با وجود مدارک متعدد پزشکی، با آزادی وی موافقت نشده است.

از زندانی هم‌بند سیامک مقیمی در مورد شرایط روحی او در داخل زندان فشافویه پرسیدیم، گفت: «سیامک به خاطر اختلال روانی که از آن رنج می‌برد، معمولاً خیلی گوشه‌گیر است. یا ما او را در حال گریه کردن می‌بینیم یا این که اقدام به خودزنی می‌کند. روی بدن سیامک پر از زخم و آثار خودزنی است. اقدام به خودزنی او به یک امر روزمره تبدیل شده است. این خودزنی‌ها از شش بار خودکشی که منجر به انتقال او به بیمارستان شده‌اند، جدا است.»

ادامه گزارش میلاد پورعیسی را بخوانید 👇

#اطلاع_رسانی #سیامک_مقیمی #اعتراضات_پاییز_۹۸ #اعتراضات_آبان_۹۸ #خودکشی #زندان_تهران_بزرگ #زندان_فشافویه
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹 اختصاصی ایران‌وایر؛ حکم ۱۵ سال زندان برای شهروند کُرد با وجود گرفتن امان‌نامه

«شهناز صادقی‌فر»، شهروند کُرد اهل ارومیه از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی «شیخلو» به ۱۵ سال حبس محکوم شده است.

صدور این حکم علیه خانم صادقی‌فر در حالی صورت گرفته است که وی پس از جدا شدن از یکی از احزاب کُرد و دریافت امان‌نامه از «سازمان اطلاعات سپاه پاسداران» به‌عنوان خود‌مُعرف به ایران بازگشته بود و براساس قانون نیروهای تسلیمی احزاب سیاسی کُرد نباید به زندان محکوم می‌شد.

یک منبع نزدیک به این شهروند در گفتگویی با ایران‌وایر گفت: «جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شهناز صادقی‌فر روز ۳۱ تیر در شعبه دوم دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام عضویت در حزب آزادی کردستان (پاک) برگزار شده و حکمش نیز دو روز بعد به او ابلاغ شده است.»

به گفته همین منبع، شهناز صادقی‌فر در جریان مراحل دادرسی از حق داشتن وکیل انتخابی محروم بود و در جریان دادگاه یک وکیل تسخیری به انتخاب دادگاه، وکالت او را برعهده داشته است. در چند روز اخیر و پس از صدور حکم، یکی از وکلای کُرد برای نوشتن لایحه اعتراضی برای این شهروند زندانی اعلام آمادگی کرده است.

شهناز صادقی‌فر که حدود سه سال پیش به همراه دختر ۱۷ ساله‌اش «آيناز زارع» کشور را با هدف پیوستن به حزب پاک ترک کرده بود، اواخر تابستان سال گذشته پس از دریافت امان‌نامه از سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ایران بازگشت.

جزییات بیشتر را اینجا بخوانید👇

#اخبار_ایران #شهناز_صادقی‌فر #آذربایجان_غربی #زندان_ارومیه #زندانی_سیاسی_کرد


@Farsi_Iranwire
Forwarded from بيدارزنى
📌گزارشی کوتاه از بند زنان زندان اوین

لیلا حسین‌زاده

بیدارزنی: روزی که من عازم مرخصی شدم، قصد داشتند دادگاه بدوی سومین پرونده‌سازی برای «آتنا دائمی» را در حالی برگزار کنند که اولا هیچ ابلاغ قبلی به او صورت نگرفته بود و فقط شب قبل، اعلام اعزام به دادگاه شد، ثانیا طبق دستورات بالادستی خودشان قرار بود اعزام‌ها به دلیل شیوع کرونا به تعویق افتد و ثالثا، درحالی که آتنا دائمی به دلیل مشکوک بودن به ام اس و ضرورت بستری شدن در بیمارستان و انجام آزمایش، مجوز اعزام از سوی زندان دریافت نکرده بود، به سرماخوردگی سختی نیز مبتلا بود. بدین سان خانواده‌ای که (بنا به ابلاغیه‌ی مرخصی شیوع کرونا و با توجه به اینکه این ابلاغیه شامل حال آتنا هم میتوانست باشد) امیدوار بودند که پس از نزدیک به پنج سال شاید آتنا را بتوانند در آغوش گیرند، او را از خطر کرونا دور نگه دارند و حتی فرصتی داشته باشند برای انجام تست ام اس، همچون گذشته با آزار بیمارگونه‌ی دستگاه امنیتی و سیستم قضایی مواجه شدند. این درحالی است که تقریبا در یک سال گذشته آتنا به جز یک بار، به کل از ملاقات حضوری با خانواده‌اش محروم بوده است.

روزی که من عازم مرخصی شدم «مریم اکبری منفرد» وارد سومین ماه از یازدهمین سال حبس خود شده بود، آن هم بدون آن که طی تمام این سال‌ها حتی یک روز مرخصی داشته باشد. این درحالی است که طبق قوانین خودشان حبس مریم نه ۱۵ سال که باید ۱۰ سال محاسبه شود و با وجود پذیرش همه‌ی ظلم وارده بر او نیز طبق قانون خودشان او اساسا باید در حال حاضر آزاد باشد. اما نه تنها تبلیغات ‘مرخصی’ ابدا به کسی مانند مریم نزدیک هم نمی‌شود_گویی که سال‌های طولانی حضور در زندان، باید او را به ویروس کرونا رویین تن کرده باشد_ بلکه مریم در حال گذران ۳جلسه محرومیت از ملاقات خود بود. چرا؟ به این دلیل که به نمایندگی از جمعی از زندانیان به زندانبان‌ها اعتراض کرد که چرا یکی از اعضای بند را که حال جسمی وخیمی داشت به بیمارستان اعزام نمی‌کنند؟ اما او همچون همیشه مقاوم و شاد در تدارک هفت سین نوروز بود.

ادامه مطلب را در stant veiw بخوانید⬇️
#زنان_زندانی
#زندان_اوین

@bidarzani

https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/29836&rhash=3ec4f87be6d7d1
سپیده قلیان

‌سها مرتضایی به ‎زندان قرچک ورامین منتقل شد. به بهانه‌ی انتقال او چند خط در مورد قرچک مینویسم:

زندان قرچک ورامین در بیابان‌های حوالی شرق تهران در ابتدای جاده شهرری به سمت قرچک واقع شده است. اما در حقیقت قرچک آخر دنیاست! ده بند دارد که در هر بند ۱۲۰ تا ۳۰۰ نفر جا می‌شوند.
‏که هر بند از ده کابین تشکیل شده است و هر کابین ۴ تخت سه طبقه دارد، یعنی هر کابین ۱۲ نفر جمعیت دارد. جمعیت زندان بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر متغیراستو این یعنی حداقل سیصد نفر بیش از ظرفیت زندان.
آب آشامیدنی ندارد، معمولا فاضلاب بالا میزند و آب شور هم قطع می‌شود. ‏تحویل لباس و وسایل از سمت خانواده ممنوع است. زندانی بالاجبار باید جنس‌های درجه چندم فروشگاه لباس زندان را که قیمت گزافی هم دارند خریداری کند.
زنده بودن در قرچک بسیار گران است. خرید لباس، آب آشامیدنی، خرید تایم تلفن، خرید کنسروی‌جات به علت غیرقابل خوردن بودن غذای زندان ‏بخشی از این هزینه‌ها هستند است که زندانی باید متقبل شود.
برای مثال من کارگر اشپزخانه بودم. از ساعت ۷ صبح تا غروب کار سنگین انجام می‌دادم (که حالا، حتی بعد از ماه‌ها هنوز دستانم قفل می‌شوند و باید عمل جراحی انجام دهم.) در قبال کارم ۴۰ دقیقه تایم تلفن می‌گرفتم،‏که اگر همان تایم را می‌خواستم بخرم ممکن بود بالای یک میلیون هزینه بردارد. بازار سیاه تایم تلفن در زندان قرچک از سوی مسئولین این زندان کنترل نمی‌شود. بلکه عامدانه وضعیتش را بدتر از پیش هم می‌کنند.
وضعیت غذا در زندان قرچک فاجعه است. ‏بعد از درگیری‌هایی که بخاطر وضعیت غذا داشتیم، با کلی مکافات من به عنوان کارگر آشپز وارد آشپزخانه شدم.
جیره‌ی غذای افراد ناچیز است. آشپزخانه هیچ گونه امکانات صنعتی ‌ و بهداشتی متناسب با تهیه ی غذای ۲۰۰۰ زندانی را ندارد. ‏برای کار در آشپزخانه فقط باید قدرت بدنی بالایی داشته باشی که بتوانی ظروف سنگین و ‌گونی‌های مواد اولیه غذایی را جا به جا کنی. چرا که توان تامین این هزینه ها را نداری.
زندان در بیابان است و خانواده‌ها به سختی برای ملاقات می‌آیند.‏فقط چند کابین است که نهایتاً ۱۵ دقیقه حق صحبت به صورت کابینی داری. اگر ملاقات غیر کابینی بخواهی باید از هفت‌خوان رستم رد بشوی: باید دو ‌ماه باید از ورودت به زندان بگذرد، برای زندان کارگری کنی، بعد از آن به رییس زندان درخواست می‌نویسی، اگر موافقت کرد، در یک محدوده‌ی دو‌ متری، ‏در حضور چهار مامور ملاقات با خانواده صورت می‌گیرد. ملاقاتی که حتی حق نشستن کنار خانواده را هم نداری. آنها یک سمت می‌نشینند و تو در‌ سمتی دیگر. در آغوش کشیدن هم ممنوع است. کفش اعضای خانواده را در می‌آورند و ‌پای آنها دمپایی زندان می‌کنند. ‏برای همین زندانی کابوسش ملاقات با خانواده است. تمام ملاقات‌هایم با درگیری‌ایم با مسولین سالن ملاقات همراه بود.
آنچه که در گوش ما فرو کرده‌اند خطرناک بودن مجرمین/متهمین عادی‌ست. درحالی که دروغ است. زندانیان بی‌پناه هیچ آزاری به زندانی نمی‌رسانند. ‏اگر عدم امنیتی هم هست برای تمام زندانیان است. سیستم عامدانه فضا را ناامن می‌کند، غذا غیر قابل خوردن است. ۴۰۰ نفر در یک صف برای خرید ۴ تا کنسرو، درگیری، عدم کنترل فضا از سوی پرسنل! آنها همواره می‌خواهند زندانی را یک جانی نشان دهند. ‏زندانی‌ای که برای یک لیوان آب خوردن از صبح باید یا در صف بماند یا کارگری کند تا هزینه‌هایش تامین شود.
با کوچکترین اعتراضی زندانی را راهی امین آباد می‌کنند. فضا برای زندانی‌ای که جدیدالورود است به مراتب سخت‌تر است. ‏زندانی تا بخواهد ساز و ‌کار زندان را یاد بگیرید باید هزار مصیبت بکشد: کف خوابی، گرسنگی، تشنگی، نداشتن پول یا رابطه برای گرفتن تایم تلفن کابوس زندانی جدیدالورود است.
تحمل توهین و ‌تحقیرهای زندانبان‌ها و عدم رسیدگی پرسنل از کادر قضایی تا پزشکی ادامه ی این کابوس است. ‏گرچه گمان می‌کنم تقلیل مشکلات قرچک به آب و غذا اشتباه است. اما حسابش را بکنید، سها مرتضایی زندانی جدیدالورودی که به علت عدم توانایی مالی در اعتصاب غذاست، ‌به قرچک منتقل شده است. کابوسی بالاتر از این نیست. حالا سها در بدترین شرایط بهداشتی ‌‌و غذایی و روانی به سر می‌برد. ‏باید گروهی مستقل از وکلا با معاونت قضایی ارتباط بگیرند به زندان برای پیگیری وضعیت سها بروند.
این نه یک خواسته برای وضعیت ویژه‌ی سها و زندان قرچک، که مطالبه‌ای عمومی برای همه‌ی زندانیان در همه‌ی زندان‌های کشور است.

#سپیده_قلیان
#سها_مرتضایی
#زندان_قرچک
#زندان_شهرری

- کمپین دفاع از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه
@Zendani7Tapeh
Forwarded from Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در فایل صوتی که به صورت اختصاصی در اختیار‌ ایران‌وایر قرار گرفته، یک مامور اطلاعاتی در اواخر مهرماه ۱۳۹۶ از #مازيار_ابراهيمی می‌خواهد از شکایتش از #وزارت_اطلاعات صرف‌نظر کرده و رضایت بدهد. «مازیار ابراهیمی»، از متهمان پرونده ترور #دانشمندان_هسته_ای است که در سال ۹۱ دستگیر شد و پس از ۲۶ ماه #زندان و #شکنجه، ناچار شد جلوی دوربین به ترور دانشمندان هسته‌ای اعتراف کند. با اثبات بی‌گناهی مازیار ابراهیمی در سال ۱۳۹۳، او آزاد شد و از وزارت اطلاعات شکایت کرد. مازیار ابراهیمی هیچ گاه به دادسرای نظامی مراجعه نکرد و شکایت خود از وزارت اطلاعات را پس نگرفت. شکایت مازیار ابراهیمی هرگز پیگیری نشد و به نتیجه‌ای نرسید، مامور وزرات اطلاعات در همین گفت‌و‌گو به او می‌گوید «شکایت شما به هیچ جایی نمی‌رسد.» #اخبار_ایران
Forwarded from سرخط
🔴 نامه‌ی عاطفه رنگریز از زندان قرچک

«آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟»۱

آیا می‌شود در سالن پنج اندرزگاه یک قرچک نوشت؟ بعید می‌دانم! به قولی قرچک نام مستعار جهنم است.

حال که دارم می‌نویسم بر تخت طبقه سومی نشسته‌ام که پاهایم رنده رنده شد از بس که بالا رفته‌ام «از نردبانی که ارتفاع حقیری دارد.» تختی که به رفیقم می‌گویم بیا برویم توی قبرهایمان و تختی که زیر پاهایمان یک باکس و یک ساک است. و ما از بس که جا برای نشستن نداریم در کابینمان، خودمان را به اینجا می‌کشانیم.

آیا می‌شود نوشت؟ بعید می‌دانم. در اینجا ده بند است و هر بند به طور تقریبی صدوبیست تا صدوپنجاه نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را می‌بینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما می‌بینند درهای بسته و قفل‌های بسیاری را و آیا کودکان اینجا خواب ستاره‌ی قرمز را می‌بینند؟!

در بندِ پنج، یازده کابین است و در هر کابین چهار تخت سه‌طبقه‌ای که دوازده نفر در آن سوار قطار مرگ شده‌اند و در مسیر برزخی به انتظار یک ابلاغیه، اعزام و یا انتقال هستند تا شاید دمی پیاده شوند و درها برایشان گشوده شود.

من سوار بر یکی از این واگن‌ها (کابین‌های قطار ایستاده‌ی مرگ و تعلیقی) پیش به سوی ناکجاآباد تلاش دارم که بنویسم اما بعید می‌دانم که واژه‌هایم بتوانند مسافران اینجا را دیدنی کنند. زیرا بیرون مرده است و «هیچ‌کس به قطار ایستاده‌ی مرگ نگاه نمی‌کند.»۲

واگن‌ها توسط دو دیوار که یک‌ونیم متر از سقف فاصله دارند، محاصره شده‌ است و حدود هشت متر جا برای خوردن و آشامیدن و زیستن. یعنی در همین هشت متر دوازده نفر با باروبندیلشان باید خود را جا بدهند.

این مسافرانِ به قصد ناکجاآباد و باروبندیلی که ظروف پلاستیکی و بشقاب‌های ملامین و انواع و اقسام کنسروها و نگهدارنده‌ها و لباس‌های بوتیک اینجاست که سه‌لاپهنا حساب می‌شود.

آیا درست است که دهان بگشایم و از مسافران اینجا بگویم؟ و نورهای مداوم مهتابی‌ها که چشم‌هایمان را می‌زند و صداهایی که گوش‌هایمان را کر می‌کند: پِیج‌های مداوم، تهدیدها، هشدارها و شماره‌های آماری که صبح و عصر، ما را از هواخوری به بند می‌کشاند.

زمان ناهار که فرا می‌رسد بوی برنج سویا بلند می‌شود و باید با یک ظرف در صف بایستی و بعدْ شستن و… . اینجا شستن ظروف و لباس‌ها از اعمال شاقه به شمار می‌آید و از همین رو کارگرهایی هستند که به بهای ناچیزی گردن به این اعمال می‌‌نهند. آب شور این بیایان نیز مدام دریغ می‌شود از برزخیان اینجا. و حمام اینجا مرا می‌برد به عصر اتاق‌‌های گاز.

آیا می‌توانم بنویسم؟ بعید می‌دانم. مسافران از هجمه‌ی زیادشان درهم می‌لولند و با پرینتشان هل داده‌ شده‌اند به این قطار و من در این قطار ایستاده‌ی مرگ، زمان را از یاد برده‌ام. و گویی ساعت یک‌بار نواخت و در بند باز شد و دیگر ایستاد و ایستاد. و ساعت مدام دهن‌کجی می‌کند بر ما! و راستی اینجا ممنوع است دوتا شدن، سه تا شدن، بی‌شمار شدن.

بیشتر مسافران باید خود را به کارگاه‌های اشتغال (کار اجباری) بسپارند که زمانِ ایستاده بر دوششان را فراموش کنند تا بتوانند بیست دقیقه زمان بخرند که به بیرون وصل شوند و حرکت رخ دهد و در پایان فقط می‌توانم بگویم «من راز فصل‌ها را می‌دانم و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم. نجات دهنده در گور خفته است.»

۹۸.۸.۲۴
زندان قرچک


#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر #زندان_قرچک


@Sarkhatism
Forwarded from سرخط
🔴 محرومیت دسته جمعی زندانیان سیاسی بیمار رجایی شهر کرج از دریافت خدمات درمانی


از اواخر آذرماه سال جاری اعزام به مراکز درمانی همه‌ی زندانیان محبوس در زندان رجایی شهر به دستور رئیس این زندان لغو شده است. آغاز این روند به بهانه فرار یک زندانی متهم به قتل حین اعزام به بیمارستان صورت گرفت و تاکنون نیز حداقل برای زندانیان سیاسی ادامه داشته است. گفته می‌شود تعداد زیادی از این زندانیان بخصوص زندانیان سیاسی از مدت‌ها قبل نوبت اعزام به بیمارستان داشته‌اند. کارشکنی در اعزام زندانیان بدون توجه به شرایط پزشکی آنان جان و سلامت این دسته از شهروندان را در معرض خطر قرار داده است. سعید شیرزاد، حسن صادقی، مجید اسدی، شهرم پورمنصور، آرش صادقی، محمد بنازاده امیر خیزی، حمزه سواری تعدادی از زندانیان سیاسی بیمار در این زندان هستند که تحت شرایط مذکور از دریافت خدمات پزشکی محروم مانده اند.

#زندانی_سیاسی #زندان_رجایی_شهر

@Sarkhatism
Forwarded from مجذوبان نور
🔴 عفو رهبری با عطر گاز فلفل و طعم ضربه‌های باتوم در زندان قرچک

منبع: ایران وایر

از شب گذشته تاکنون زندانیان زن #زندان_قرچک در وضعیت وخیمی به سر می‌برند. گفته می‌شود نیروهای گارد زندان زنان قرچک ورامین شب گذشته با گاز فلفل و گاز اشک‌آور به بند ۱ و ۲ زندان زنان حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.

یک منبع آگاه که تلفنی با یکی از زندانی‌ها صحبت کرده به «ایران وایر» می‌گوید: «پنجشنبه‌شب حال یکی از زندانیان بند ۱ بد می‌شود. زندانیان دیگر، مأموران را صدا می‌کنند و از نگهبانان می‌خواهند به وضعیت زندانی توجه کند، اما آن‌ها بی‌توجهی می‌کنند. همین باعث می‌شود زندانی‌ها عصبانی شوند و در اعتراض به این وضعیت با مشت به درها می‌کوبند. زندانیان بند ۲ هم به آن‌ها می‌پیوندند. گارد زندان هم به جای رسیدگی به وضعیت زندانی و پاسخگویی در برابر اعتراض‌ها‌، گاز اشک‌آور و گاز فلفل پرتاب می‌کند.»

زندانیان برای دفع گاز فلفل و گاز اشک‌اور، پتوها و رختخواب‌هایشان را آتش زده‌اند: «کسی که ظهر جمعه با من مخفیانه تماس گرفت می‌گفت آتش‌نشانی آمده و آتش را خاموش کرده، گارد زندان، بسیاری از زندانی‌ها را کتک زده و تعداد زخمی‌ها زیاد است و هنوز وضعیت زندان به حالت عادی برنگشته است. حتی به زندانی‌ها ناهار نداده‌اند. گاز و برق قطع شده و زندانی‌ها در سرما هستند و الان تلفن‌ها قطع شده، قبل از قطع تلفن‌ها هم هرجا متوجه شده بودند کسی در حال اطلاع‌رسانی درباره‌ی این وضعیت است، برخوردکرده بودند.»

خواهر یکی از زندانیان در حساب کاربری توئیترش نیز این موضوع را تأیید کرده است: «خواهرم داشت پشت تلفن زار زار گریه می‌کرد و می‌گفت گاردی‌ها دست و پا و سرِ خیلی از بچه‌ها رو شکستند، ما داریم از گاز اشک‌آور خفه میشیم، که تلفن قطع شد. یکی دو ساعت بعد دوستش تماس گرفت که خواهرت رو کتک‌زنان کشیدن و بردنش. بی‌خبریم ازش... مادرم جلو زندانه و هیچکی جواب نمیده...

🔻‌ادامه در اینستنت‌ویو:

#اخبار
@MajzoobanNoor
goo.gl/G6y7Nu
Forwarded from اتچ بات
🔴 امروز با موکلم دکتر فرهاد میثمی در زندان اوین ملاقات کردم. باوجود اینکه وزن ایشان به ۴۷/۵ کلیو کاهش پیدا کرده بود، اما از لحاظ روحی و جسمی خوب بودند. اراده راسخ ایشان در راستای آرمان‌هایش برای مردم ایران مرا شگفت زده و در عین حال امیدوار کرد.
🔸🔹🔸
🔹موکلم در واکنش به نگرانی‌ها و دلواپسی‌های مردم عزیز که واقعا قابل ستایش است، گفتند: "با تمام قوا برای حفظ سلامتیم تلاش می‌کنم. نگرانی مردم برای من بسیار مهم است. از مردم خواهش می‌کنم به من اعتماد کنند. مراقب خودم خواهم بود".
🔹🔸🔹
🔹به اینجانب نیز گفتند: "از خواسته‌ای که اعلام شده به هیچوجه عقب نشینید و همراه با مردم فقط در راستای احقاق حق تلاش کنید".
به امید آزادی فرهاد میثمی
محمد مقیمی وکیل دادگستری و کارشناس ارشد حقوق بشر
#فرهاد_میثمی #زندان_اوین #حقوق_بشر #حجاب_اجباری #نافرمانی_مدنی #اعتصاب_غذا #وکیل
@moghimi_dadafroz