عادت کرده بودی
و چیزی بیشتر از مرگت تسلای آن کلاغ پیر نبود
که او دریافته بود خون تو شیرین
خون تو خوردنی است
نوشتم دیر نپاید
که پیراهنت را در خیابان در آورم
و جای زخمهایت را رو به دوربینهای جهانی
و جای زخمهایت را رو به عاشورا
و جای زخمهایت را رو قبیله
و جای زخمهایت را به ۵۷ گاو که زمین روی شاخهایشان
تو زن بودی
با تنی که هر ماه عادت داشت
چند قطره سبکتر باشد / تر
اول برایت نوشتم چند شعر
اول در دانشگاه دیدمت
نه
در تهران اولین قرارمان بود پاساژ فروزنده
نه
تو از شعر سپید نبودی سفیدتر
بودی زنی با قدی معمولی و چند کیلو اضافه وزن
بودی معشوق مردی که به اندامهای جنسیت بیشتر میاندیشید
بودی به مدت کوتاهی و هستی هنوزاهنوز
رگهای زیر گلویت عمیقترین جای توست
رگهای زیر گلویت را نمیشود اصلاح کرد
رگهای زیر گلویت را نمیشود به بند انداخت
نمیشود رگهای زیر گلویت را تتو کرد
نمیشود رگهای زیر گلویت را لاک زد
نمیشود رگهای زیر گلویت را رنگ کرد
نمیشود به رگهای زیر گلویت گفت بو میدهد
نمیشود که زن نباشی / نباشی/
نمیشود که زن نبوده بوده باشی
و چیزی بیشتر از مرگت تسلای آن کلاغ پیر بود...
🔺 شعری از مجموعه شعر
#شهر و نقد آن
👤 یادداشتی از
#شهاب_الدین_قناطیر و
#نوید_کریمیان:
👇🏼🔺 aghalliat.com/2924-2/#آرشیو سایت
🆔 @Aghalliat