ادب‌سار

#غروب
Канал
Логотип телеграм канала ادب‌سار
@AdabSarПродвигать
14,39 тыс.
подписчиков
4,88 тыс.
фото
120
видео
828
ссылок
آرمان ادب‌سار پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی instagram.com/AdabSar گردانندگان: بابک مجید دُری @MajidDorri پریسا امام‌وردیلو @New_View فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد #مولوی

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🍂🌿 برابر پارسی چند واژه‌ی بیگانه به پیشنهاد یک هَـموَند:


#رسم #سنت = کیش، آیین، روش

#عینک = آیینیک، آیینه، آبگینه، شیشه، چشمک

#سقا = آب‌بَر، آبرتار

#وان_حمام = آب‌سنگ

#حوض = آب‌وَند

#موج = آب‌شوران(یکی از نام‌های دریای کاسپی)

#موج_بلند = آب‌کوهه، کوه‌آب

#میراب = آب‌کار

#حریص #طماع = آز کامه

#زیرا = ارا

#ایران یا سرزمین ایر، آران، الان، آلانیا، آلبان، ایرلند = اران

#غروب خورشید، غروب‌گاه = آدواره*

#برق #الکتریسیته = آرتَجَک

#صورت_حساب_مالیاتی = بُنیچِه

#شجره_نامه = بُن‌زاد

#سندساز‌ #جاعل = ترفندتراش، لاف‌باز، دروغ‌باف

#واریس = پاغُره

#مجلس_ختم = پارسِه، پُرسِه

#تطهیر (پاک‌کردن)چیزی هنگام خواندن نیایش، آداب پاکی و بی پلشتی = پادیاوه**(پاکی و بی پلشتی در دین زرتشت)

#رقاص #رقصنده = پاکوب

#شلوار = پای‌جامک، پی‌جامه، پیژامه، لباس‌خواب

#ابراهیم = پراهام، فراهیم***(نامی است پارسی که سپس به تازی ابراهیم یا ابراهام خوانده شد)

#عصا = دستوار

#محصول = دست‌یاب

#موفق = پیروز

#حوله #هوله = رومال


پی‌نوشت ادبسار:
* به‌گمان، درستٍ این واژه «ایوار» یا «ایواره» است.
** به‌گمان، درستِ این واژه «پادیاوی» است.
*
** نام پسرانه‌ی «پرهام» با ابراهیم هم‌ریشه است.

فرستنده: izadeh
🪁 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد #مولوی

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸