ادب‌سار

#روز_کوروش
Канал
Логотип телеграм канала ادب‌سار
@AdabSarПродвигать
14,39 тыс.
подписчиков
4,88 тыс.
фото
120
видео
828
ссылок
آرمان ادب‌سار پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی instagram.com/AdabSar گردانندگان: بابک مجید دُری @MajidDorri پریسا امام‌وردیلو @New_View فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کوروش ای شیر ژیان پارسی
ای سخن‌هایت دمادم راستی

ای هوای پاک شاد آشتی
میهنت را در جهان آراستی

خون پاک آریایی در تنت
مهر و ماه و پارسایی در سرت

نغمه‌ی تابان مزدا بر لبت
جلگه‌ی آب رهایی همرهت

ما همه چشمان به راهت دوختیم
چون به گیتی پند تو اندوختیم

راه تو راه رهایی جستن است
نی که در خواب سیاهی خفتن است

کوروش ای جانم فدای راه تو
در تن و مغزم همه آوای تو

چون خردمندان خردمندی کنی
در تن و جان همه مردی کنی

چشم گیتی را همه نیکی کنی
تنگ‌دستان را دست‌گیری کنی

در مرامت مردمان را داشتی
خوی خود را چون درخت افراشتی

مردمان را از خودت پنداشتی
بر زمین تخم خرد را کاشتی

تا به کی باشد به ره چشمان ما
تا که ره یابد به تو دستان ما

کوروش ای مرد بزرگ پارسی
کوروش ای جان و روان راستی

کوروش ای نام و نوای آشتی
تخم نیکی را به گیتی کاشتی

خامشی را روشنی افراشتی
چون به دل مهر کیانی داشتی


✍️ سراینده و فرستنده: کامران(قلم بیدار)
🎼خوانش: فلورا


#روز_کوروش #چکامه_پارسی
@AdabSar
کوروش، کوروش
<unknown>
سرایم‌ ز کوروش هخایی‌منش
همان شاه شاهان به داد و دهش

پسر بردیا بود و کمبوجیه
ز همسر کَساندان سه دختی زیه

ز خاور به سامان سر باختر
شناسنده کوروش شهه دادگر

نوشته به رو سنگ شاهی ز داد
بکن مهر و نیکی تو ای پاکزاد

ز فرمان شاهی به سنگی گران
شده در جهان رهنما کشوران

بگفت او نباشد روا بردگی
به زیوَش نکن سر خم و بندگی

نوشته به فرمان خود مهر ورز
بکن پاسداری در این خاک و مرز

چو کوروش نیامد دگر پادشاه
بزرگ و دلاور به داد و به جاه

پدر بر پدر شاه و فرمانروا
به اَنشان و بَردی دژ اَندِکا

ز پاکی بهی دین و آتش‌سپند
که کوروش بود شاه ایزدپسند

اهوراپرست و گرامی‌تبار
به جنگ و به آسودگی بختیار

شکوهش نمایان به پاسارگاد
سپس تخت‌جمشید شاهان راد

بدان بهترین آفریده خداست
شمارش ز هرکس بگویی جداست

فر ایزدی در دل و جان سرشت
زمانش شد ایران سرای بهشت

نویسندگان گفته‌اند از فَرَّش
نگفته کسی بد ز فرمانبرش

به نیمی ز گیتی بهشت آفرید
چو کوروش نیامد به شاهی پدید

ز نوباوگی تا کهنسال شا
هخایی‌منش بختیار و کیا

✍🏻#کوروش_دورکی_بختیاری
#چکامه_پارسی #روز_کوروش

پی‌نوشت:
زیوش: عمر، زندگی
زیه: زایش، زایاندن
شا: مخفف شاد
سپند: مقدس

@AdabSar
۲۵۶۲ سال از گام نهادن آرام کوروش به بابِل با پیام آشتی و آزادی برای مردمان دربند گذشت. بر پایه‌ی رویدادنامه‌ی نبونئید، این روز ۵۳۹ سال پیش از زایش مسیها(میلاد مسیح) بود.
سال‌روز پانهادن او به بابل پس از هزاره‌ها و سده‌ها در گرامی‌داشت منش آزادی‌خواهانه‌ی او به نامش نام‌گذاری شد.

فرتور(عکس): نمای بازسازی‌شده‌ی شهر بابِل هنگام درون‌شد(ورود) کوروش

#روز_کوروش
@AdabSar
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی

سروده‌ای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی

#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش

در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست‌وجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی می‌کنم من توسن اندیشه‌ام را
هر سو شتابان!

در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به‌جا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خون‌آلوده‌ی درنده‌خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازی‌ست 
پندار آدم پندار ظلم و پیشه‌اش ویرانه‌سازی‌ست

تن‌خسته از اندیشه‌های زندگی‌سوز
در آرزوی دیدن روزی دل‌افروز
در حسرت دیدار انسان
آن‌سان که باید، آن‌سان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم می‌تکانم
دل را ز چنگ ناامیدی می‌رهانم
پژواک فریادم هوا را می‌شکافد
آخر کجایی روشنایی؟

ناگه به‌یک‌بار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل می‌کند خورشید زَرتار
با رنگ‌های روشن و شاد
در چهره‌ی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوش‌هایم می‌نشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی
در گرم‌گرمِ ظلم و تاراج
در روزگار برده‌داری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش می‌کشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش می‌بریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینه‌ی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنی‌ها سر برآورد
از آن هزاران بوته‌ی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه می‌کرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه می‌کرد
هرجا رسیدم
ویرانه‌ها را سربه‌سر آباد کردم
در سایه‌ی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینه‌ای بس پربها بود
پس بندهای برده‌داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته‌دل را شاد کردم»

آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بال‌های باد شبگرد، تا بیکران‌ها می‌شتابد
شب سایه‌های مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگه‌ی پارس
روی کهن‌آرامگاهی ساکت و سرد
سر می‌نهم بر سنگ‌های گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به‌ناگاه
با بال‌های نورباران، تندیس کورش رخ می‌نماید
اشکم به روی گونه‌ها می‌غلتد آرام
فریاد خاموشی درونم می‌خروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفره‌ی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینه‌ی گسترده‌ی خاک
امروز هم بازیچه‌ی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم می‌فروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد

ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمی‌رباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بال‌های باد شبگرد، این ناله‌ی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟

#هما_ارژنگی
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی

سروده‌ای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی

#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
سراینده: #هما_ارژنگی

در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست‌وجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی می‌کنم من توسن اندیشه‌ام را
هر سو شتابان!

در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به‌جا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خون‌آلوده‌ی درنده‌خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازی‌ست 
پندار آدم پندار ظلم و پیشه‌اش ویرانه‌سازی‌ست

تن‌خسته از اندیشه‌های زندگی‌سوز
در آرزوی دیدن روزی دل‌افروز
در حسرت دیدار انسان
آن‌سان که باید، آن‌سان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم می‌تکانم
دل را ز چنگ ناامیدی می‌رهانم
پژواک فریادم هوا را می‌شکافد
آخر کجایی روشنایی؟

ناگه به‌یک‌بار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل می‌کند خورشید زَرتار
با رنگ‌های روشن و شاد
در چهره‌ی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوش‌هایم می‌نشیند:

«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی
در گرم‌گرمِ ظلم و تاراج
در روزگار برده‌داری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش می‌کشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش می‌بریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینه‌ی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنی‌ها سر برآورد
از آن هزاران بوته‌ی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه می‌کرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه می‌کرد
هرجا رسیدم
ویرانه‌ها را سربه‌سر آباد کردم
در سایه‌ی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینه‌ای بس پربها بود
پس بندهای برده‌داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته‌دل را شاد کردم»

آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بال‌های باد شبگرد، تا بیکران‌ها می‌شتابد
شب سایه‌های مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگه‌ی پارس
روی کهن‌آرامگاهی ساکت و سرد
سر می‌نهم بر سنگ‌های گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به‌ناگاه
با بال‌های نورباران، تندیس کورش رخ می‌نماید
اشکم به روی گونه‌ها می‌غلتد آرام
فریاد خاموشی درونم می‌خروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفره‌ی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینه‌ی گسترده‌ی خاک
امروز هم بازیچه‌ی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم می‌فروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد

ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمی‌رباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بال‌های باد شبگرد، این ناله‌ی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟


#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادب‌سار
🌏🕊 @AdabSar

کوروش، امان زندگان زمین
#مسعود_فرزانگان ۷ آبان ۱۳۹۹


کوروش به شهریار خردورز دادگر و پیامبر صلح و آرامش نامور شده و باور اندیشمندان آن است که او مردمش را سربلند می‌خواسته، به دادگری کوشیده و همه مردم را از هر نژاد، آیین، باور و سرزمین گرامی می‌داشته و «امان زندگان زمین»* بوده است.

در یادکرد از کوروش، اگر پندارهای خردگرایانه او وانهاده شود و پندارهای خودگرایانه جای آن را بگیرد؛ بی‌گمان راه دوستداری او پیموده نخواهد شد.
چه بسیار کسان که دانسته و نادانسته هنوز در تکاپوی کاستن نام کوروش‌اند، او را دشمن می‌پندارند و درنیافته‌اند که بنیان شهریار روشنایی‌ها، دوری و کاستن از دشمن است.
و بسیار کسان که با نام کوروش، گروهی ویژه برای خود ساخته‌‌اند، کوروش را در بند ویژه‌خواری خویش، کوچک کرده‌اند و در نیافته‌اند که بزرگی کوروش، پیامبر همگان بودن است و اندیشه او، سربلندی همه مردمان جهان.

ایرانیان اگر در این روزگار نابسامان می‌خواهند ایران بزرگ فرهنگی خود را  آبرومند نگهداری کنند باید پندار خردورزانه و کردار بی‌باکانه‌ی او را در خود بارور کنند و نخستین گام، صلح درونی با خویشتن است، پس آنگاه دوستی و مهر با دیگران و در گستره‌ی بزرگتر، گرامی‌داشت باورها و خواسته‌های همه مردم جهان و کوشش برای داشتن آزادی و امان برای همه زندگان زمین...


📒 پی‌نوشت:
* «امان زندگان زمین» از کتاب «شهریار روشنایی‌ها» سروده‌ی «سیدعلی صالحی» وام گرفته شده است.
#روز_کوروش
@AdabSar 🌏🕊
Forwarded from ادب‌سار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزیده‌ای از چارانه‌های «کوروش و بابل»از دیوان «در این خَمِ چرخ»
سراینده و گوینده: #میرجلال_الدین_کزازی
#روز_کوروش

💫 @AdabSar 🕊
🌏🕊 @AdabSar

کوروش، امان زندگان زمین
#مسعود_فرزانگان ۷ آبان ۱۳۹۹


کوروش به شهریار خردورز دادگر و پیامبر صلح و آرامش نامور شده و باور اندیشمندان آن است که او مردمش را سربلند می‌خواسته، به دادگری کوشیده و همه مردم را از هر نژاد، آیین، باور و سرزمین گرامی می‌داشته و «امان زندگان زمین»* بوده است.

در یادکرد از کوروش، اگر پندارهای خردگرایانه او وانهاده شود و پندارهای خودگرایانه جای آن را بگیرد؛ بی‌گمان راه دوستداری او پیموده نخواهد شد.
چه بسیار کسان که دانسته و نادانسته هنوز در تکاپوی کاستن نام کوروش‌اند، او را دشمن می‌پندارند و درنیافته‌اند که بنیان شهریار روشنایی‌ها، دوری و کاستن از دشمن است.
و بسیار کسان که با نام کوروش، گروهی ویژه برای خود ساخته‌‌اند، کوروش را در بند ویژه‌خواری خویش، کوچک کرده‌اند و در نیافته‌اند که بزرگی کوروش، پیامبر همگان بودن است و اندیشه او، سربلندی همه مردمان جهان.

ایرانیان اگر در این روزگار نابسامان می‌خواهند ایران بزرگ فرهنگی خود را  آبرومند نگهداری کنند باید پندار خردورزانه و کردار بی‌باکانه‌ی او را در خود بارور کنند و نخستین گام، صلح درونی با خویشتن است، پس آنگاه دوستی و مهر با دیگران و در گستره‌ی بزرگتر، گرامی‌داشت باورها و خواسته‌های همه مردم جهان و کوشش برای داشتن آزادی و امان برای همه زندگان زمین...


📒 پی‌نوشت:
* «امان زندگان زمین» از کتاب «شهریار روشنایی‌ها» سروده‌ی «سیدعلی صالحی» وام گرفته شده است.
#روز_کوروش
@AdabSar 🌏🕊
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
goo.gl/86Xg0b

او«کوروش» خواهد آمد و مرا خواهد رهانید. (دانیال پیامبر)

و او آمد
کوروش
پسر ماندانا و کمبوجیه
شــــهریار روشــــنایی‌ها
و پادشاه پهناورترین سرزمین‌های آدمی.

او که پیشوای خِرد بود و پیام‌آور خوشی و پاکی و پارسایی
او که برایش پیر به خانه، چوپان به کوه، دبیر به کُنِشت و سوار به دشت یکی بود،
همه خان‌ومانش بودند!
او که فرستاده‌ی روشنایی آسمان و زمین بود و رهاوردی جز رهایی در سر نداشت
او که آزادی اندیشه را آزادی آدمی می‌دانست
او که پیام‌آور رهایی و رازدار روشنایی بود
او که آمد تا آزاردهندگان و زورگویان به آرامش نرسند
تا زن‌آزارانِ تاریکی‌پرست به پندار خویش نرسند
تا آزادی زنان را نگاهبان باشد
تا مردمان به آزادی سخن بگویند!

او که آمد تا بگوید:
من
کوروش هخامنش
از میان شما برآمدم و از شما شدم
دیگر از وزیدن بادهای بی‌بنیاد نترسید، من در کنار شما نشسته‌ام
خنیاگران بخوانند، خاموشان شادی کنند
دیگر دردی نیست، دروغی نیست، هراسی نیست
من برای رهایی و رستگاری آمده‌ام
من برای آسایش و آرامش آمده‌ام
من برای دوستی و دانایی آمده‌ام
با درفش هخامنش در دو دست!

هم‌او که به شادمانی سپیده‌دم سوگند خورد و به پاکی ستاره
به پندار روشنایی و به رستاخیز آلاله
به لبخند پگاه و به بانوی شادی‌آور آسمان
و به کیوان، به واژه، به کوه و به زیبایی زنان،
سوگند خورد
که پاسدار زنان و زندگی‌بخش بینایان باشد
که آورنده‌ی آزادی مردمان باشد
که بهترین راستی‌ها را برای مردمش فراهم آورد
که جز آتشِ آزادی، هیچ چراغِ روشنی بر این پهنه نَپاید
که هرگز کسی را برای آیین و باورش به بند نکشد
که شکوه آدمی را به او باز رساند
که تنها ترانه و شادمانی باشد
همین و دیگر هیچ...!

و امروز روزی‌ست که او آمد
او که نخستین سردار آزادی و دادگری بود
او که از میان ما برآمده بود و از ما بود
او که کوروش بود
پسر ماندانا و کمبوجیه
شــــهریار روشــــنایی‌ها
و پادشاه پهناورترین سرزمین‌های آدمی!

«هفتم آبان‌ماه، روز کوروش گرامی باد»

#مجید_دری
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💫 @AdabSar 🕊
«درود به کورش»
#ادیب_برومند
#روز_کوروش

به گیتی بسی شهریار آمدند
که با یک جهان اقتدار آمدند

از آغازِ تاریخ تا این زمان
بسی گونه‌گون شهریار آمدند

گروهی ستایشگرِ خویشتن
ز خودکامگی نابکار آمدند!

گروهی ستم‌گستر و سنگ‌دل
به خون‌خوارگی در شمار آمدند

هزاران تن از بندگانِ خدای
به آسیبِ آنان دچار آمدند

چو درّنده حیوان به خونبارْ جنگ
پیِ صیدِ ننگین شکار آمدند

گروهی به هنجارِ غارتگری
سبک‌تاز و چابک‌سوار آمدند

شماری به نستوده کردارِ زشت
ز دربارِ شاهی به‌بار آمدند

گروهی به کشورمداری مدیر
ولی از شرف برکنار آمدند

شماری دگر حامیِ مرز و بوم
ولی بهرِ کشتار، هار آمدند

که‌را دانی از جمله شاهانِ پیش
که چون کورشِ نامدار آمدند

گرانپایه کورش گرانمایه شاه
جهانیش مدحت‌گزار آمدند

حقوقِ بشر را چو شد پایبند
به شکرش هزاران هزار آمدند

به اقوامِ مغلوب ورزید مهر
وِرا زین سبب خواستار آمدند

ببخشود بر هرکه پیروز گشت
وَ زین رو وِرا دستیار آمدند

به همراهی‌اش گاهِ جنگ و نبرد
سراسر همه جان‌سپار آمدند

نپیمود جز راهِ همبستگی
بر آنان که از هر دیار آمدند

به هر تیره‌ای مهربانی فزود
گر از روم و گر از تتار آمدند

به هر کیش و دین چشمِ حرمت گشود
سویش جمله با زینهار آمدند

چنین بود آن مردِ پاکیزه کیش
که خلقش همه دوستار آمدند

سزد گر به کورش درود آوریم
که خلقی از او کامکار آمدند

بود روزِ کورش بسی دلفروز
کز او جمله امّیدوار آمدند

در این روزِ ملّیِ ایران، «ادیب»
جوانان همه شادخوار آمدند!

💫 @AdabSar 🕊
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزیده‌ای از چارانه‌های «کوروش و بابل»از دیوان «در این خَمِ چرخ»
سراینده و گوینده: #میرجلال_الدین_کزازی
#روز_کوروش

💫 @AdabSar 🕊
Forwarded from ادب‌سار
🔷💠🔹🔹
@AdabSar

سوم اَرهشامنو از گاشمار بابلی(گاشمار بابل باستان؛ رویدادنامه نِبونَیید) برابر با بیست‌ونهم اکتبر سال پانسدو بیست‌ونه پیش از زایش(میلاد)،برابر با آبان ماه ایرانی است.
روزی است که پدر ایران زمین، کوروش، بی‌جنگ و پیکار و با سازش، دوستی و مهربانی به بابیر(بابیروش، بابل باستان) درآمد و مردم بابیر با فرخندگی گام نهادن او به سرزمینشان، پیش پایش شاخه‌های سبز گستراندند و به او درود و خوش‌آمد می‌گفتند.
کوروش با شکست واپسین پادشا بابیر، نبونیید، مردم ستمدیده بابیر به‌ویژه یهودیان را که در روزگار پادشاهی بَخت‌خسرو (نِبوکد نچر، بخت‌نصر) دربند بودند، رهایی داد. سپس برای ارج گذاشتن به مردمان بابیر و برای به دست آوردن دل آنان، جامه پادشاهی بابیر را بر تن کرد و در برابر پیکر خدای بزرگ آنان مردوک سر فرود آورد.
او فرمان آزادی خود را بر اَکدی بر روی سُتونکی گِلی (اُستوانه گلی) مانند گِل نبشته‌های آن سرزمین به مایه سنایش (احترام) به آیین مردم میان‌رودان (بین‌النهرین)نوشت.
او برده‌داری را باز داشت و به مردم پیرو شاهنشاهی خود آزادی، جا، کیش و اندیشه داد.
این روز را مردم بابیر در رویدادنامه نِبونَیید به یادگار گذاشتند تا به جهانیان نشان دهند پدر ایران زمین در نزدیک به دوهزار و پانسد و خُرده‌ای سالِ پیش با کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک واژه هُومَنگرایی (انسانیت) را به همگان آموخت.
ما فرزندان امپراتوری پارسیا نیز بر روان پاک آرامیده‌ی پاسارگاد، نخستین نگارنده‌ی برابری، کورُش بزرگ درودی از سر مهر داریم.

فرستنده: #سورن
#روز_کوروش

فرتور پیوست: سنگ‌نبشته‌ی نبونیید goo.gl/1Y1u8J
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Forwarded from ادب‌سار
@AdabSar
ستایش کنم پاک پروردگار
بلندآسمان آفرین کردگار

خداوند ایمان و دین بِهین
اهورا نگهدار ایران‌زمین

خداوند زرتشت و دین و نماز
خداوند فردوسی سرفراز

خداوند جمشید و کاووس‌کی
خداوند کیخسرو نیک‌پی

همان کو که بر شهریاران سزاست
خداوند روزی‌دِهِ رهنماست

همان کو که بهر شکوه زمین
ز مرز فریدون و هم آبتین

از آن نامداران و گردنکشان
دلیران ملک و درفش کیان

فروهر شکوفای بخت‌آفرید
شهنشاه کورش به تخت آفرید

ورا گفت ای کورش پاکزاد
گرامی شهنشاه مردم‌نهاد

بزرگی و هم دادخواهی توراست
سرآغاز و سرفصل شاهی توراست

تو را آفریدم که افزون شوی
نکونام همچون فریدون شوی

غلاف از سپر باز کن پر هنر
دلاور شهنشاه والاگهر

به من ده مسیحا کنون دست راست
جهانداری‌ات بَخشم این را سزاست

به رزم اهرمن را تو درگیر کن
نبوکد نذر را سرازیر کن

خداوند سازنده گردون‌سپهر
فروزنده کیهان و ناهید و مهر

مسیحای کورش شهنشاه ماست
مر این گونه تقدیر مارا سزاست

ـ ـ ـ

#انوشیروان
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادب‌سار
💫 @AdabSar 🕊

ده فرمان از فرزندان کوروش
برای زندگی بهتر در پهنه ایران زمین

☘️🌺☘️

۱- ستایش خداوندی؛ نبود بُت.
ما فرزندان کوروش تنها راستی، درستی، روشنی، خداوندی، داد، بخشش و مهربانی و خردورزی را ستایش می‌کنیم. پس هیچ‌کس یا هیچ‌چیز را ستایش نمی‌کنیم. ما تنها رفتارها و گفتارهای نیکوی مردمان را ستایش می کنیم.

۲- آموزش خردورزی؛ نبود خشم.
ما هر کسی را شایسته فرزانگی و خردورزی می‌دانیم. پس هر کسی که خودش نمی‌داند یا فراموش کرده است را یاری خواهیم کرد تا با آموزش، پس از تن‌ورزی و دل‌ورزی به پله‌ی خردورزی و فرزانگی برسد. هر کسی هر اندازه هم بدکاره و آسیب‌رسان باشد، او را نمی‌رنجانیم و یا دار نمی‌زنیم. هتا(حتی) اگر کسی نتواند خوب و نیکوکار شود، او را زندانی و در بند نمی‌کنیم، برای این بیمار زیستگاهی شایسته ولی جدا از دیگران فراهم می‌کنیم تا به دیگران آسیب نزند. مردم پَتیاره و آسیب‌رسان را سرزنش نمی‌کنیم، تنها رفتارها و گفتارهای آسیب‌رسان و زیان‌بار آنان را سرزنش می‌کنیم.

۳- پاکیزگی زیستگاه.
ما زیستگاه و گیتای ناشناخته در پیرامون خود را دوست داریم. آن‌ها را پاکیزه نگه می‌داریم و در زندگی خود کمترین آسیب را به آن‌ها می‌زنیم.

۴- بیزاری از جنگ و دشمنی.
ما فرزندان کوروش از هر گونه ستم و جنگ هتا برای دادورزی بیزاریم. اگر کوروش در آن روزگار برای دادورزی ناچار به جنگ بود، امروز با این رسانه‌های گروهی می‌توان بدون جنگ دادورزی نمود. پس از هر گونه جنگ و خون‌ریزی بیزاریم.

۵- کانون‌گرایی و دوستی با همه.
ما، همه مردم زمین و آسمان را دوست خود می‌انگاریم و گوناگونی مردمان را می‌ستایم. هر کسی به هر گونه‌ای می‌تواند بیاندیشد و زندگی کند. پس، گوناگونی پندار به هر گونه پذیرفته است ولی گوناگونی گفتار و رفتار مردمان تا جایی پذیرفته است که با کانون مردمی (قانون ملی) و میان‌مردمی (بین‌المللی) همخوانی داشته باشد. کانون می‌تواند:
- یکایی یا یگانه باشد و برای هر کسی ویژه خودش باشد.
- می‌تواند خانوادگی باشد و تا مرز خانواده پیش برود.
- می‌تواند مردمی باشد و در میان گروهی از مردم گذاشته شود. این کانون مردمی، فرمانی است که نمایندگان مردم با خردورزی آن را بنا می‌نهند و به رای می‌گذارند. تنها تا مرز کشور کاربرد دارد.
- کانون می‌تواند میان‌مردمی باشد که نمایندگان مردم کشورهای گوناگون آن را بنا می‌نهند. آشکار است که کانون میان‌مردمی بر کانون مردمی برتری دارد و کانون مردمی بر کانون خانوادگی برتری دارد و کانون خانوادگی بر کانون یکایی برتری دارد. هیچ‌یک از این کانون‌ها برای همیشه پابرجا و ماندگار نیستند و هر زمانی می‌توانند با خردورزی مردمان و نمایندگان راستین آن‌ها بهسازی یا دگرگون شوند.

۶- بیزاری از دلبستگی و دروغ.
ما از هر گونه ناراستی، خمیدگی (آشَخی یا عاشقی)، دل‌ورزی، دل‌بستگی، وابستگی و کژی مردم در برابر هر کس و هر چیزی بیزاریم. دل‌ورزی نیاز دل است مانند تن‌ورزی (خوردن و خوابیدن) که نیاز تن است. آن‌ها به اندازه‌ای خوب هستند که بتوانیم تندرست و شادمانه زندگی کنیم.
برای رهایی مردم از آشخی، سستی و ناتوانی که مایه دور شدن آن‌ها از خدواندی و خردورزی می‌شود، می‌کوشیم.
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی

۷- ستایش آزادی.
ما فرزندان کوروش از هر گونه چاپلوسی، بردگی کردن، برده‌داری یا بنده‌پروری بیزاریم. همه مردم شایسته رسیدن به گام و پله خردورزی هستند. ما خواهان آزادی برای همه هستیم تا بتوانند بزرگ شوند و به خداوندی برسند.

۸- بزرگداشت نوآوری.
ما جایگاه هر کسی را بر پایه آگاهی، توان خردورزی، آفرینش، نوآوری و خداوندی او می‌سنجیم. از آنجایی که در سرزمین کوروش آموزش و بهداشت برای همه یکسان خواهد بود، کسانی که از تن‌ورزی و دل‌ورزی وارهند (رهاشوند) و به گام خردورزی، آفرینش و خداوندی برسند، در میان مردم جایگاه بالاتری دارند. از آنجایی که چنین مردمانی از دام نیازها گذشته‌اند، پس با اینکه برتر هستند، نیازی به خودبرتربینی و ویژگی‌های بد ندارند. آنان در میان مردم هستند ولی بهتر از دیگران زندگی می‌کنند.

۹- "آگاهی از ناآگاهی" و جستجوگری.
ما امروز در روزگار آگاهی از ناآگاهی زندگی می‌کنیم.
(تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم)
پس بر پایه "نادانگرایی" با همدیگر گفت‌وگو و رفتار می‌کنیم. بر پایه "آگاهی از ناآگاهی" پا پیش می‌گذاریم و به جلو می‌رویم. آشکار است که با این نگاه، چشم‌هایمان گشادتر خواهد شد و بسیار کنجکاو و جستجوگر زندگی می‌کنیم.

۱۰- برنامه بهبودیابنده.
ما به‌راستی خود را فرزندان کوروش می‌دانیم، ولی امروز در روزگاری زندگی می‌کنیم که آگاهی و دانش مردم بیشتر شده است. ما با نگاه و یاری گرفتن از آموزه‌های پیشین، امروز خردورزانه برای فردا برنامه‌های بهبود یابنده، می‌ریزیم.

#علی_صفری_سنجانی
#پیام_پارسی #روز_کوروش

💫 @AdabSar 🕊
Forwarded from ادب‌سار
سراسر این شاهنشاهی گسترده با پشتکار و خرد کوروش ساماندهی می‌شد. او با مردم خود مانند فرزندانش رفتار می‌کرد و آنان کوروش را همچون پدر خود ارج می‌نهادند.

برگرفته از «زندگی کوروش» نوشته‌ی گزنفن
فرتور (عکس): پیکه (تمبر) یادبود کوروش در هندوستان

#روز_کوروش
@AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
اگر خواهیم که فرزندانمان نکو مردان باشند و آراسته به نیکی‌ها، چاره‌ای نیست جز آنکه نیک‌تر نمونه باشیم بهر ایشان.
و چون فرزندان در برابر خویش جز نیکی نمی‌بینند، فرومایگی و پستی نمی‌شناسند و بسوی‌اش گام نمی‌نهند.

#کوروش
برگرفته از: «کوروش‌نامه» گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۸۶.

فرتور(عکس): تندیس کوروش در گنجینه ملی تاجیکستان
#روز_کوروش

@AdabSar
۲۵۵۹ سال از گام نهادن آرام کوروش به بابِل با پیام آشتی و آزادی برای مردمان دربند گذشت. بر پایه‌ی رویدادنامه‌ی نبونئید، این روز ۵۳۹ پیش از زایش بود.
سالروز پا نهادن او به بابل پس از هزاره‌ها و سده‌ها در گرامی‌داشت منش آزادی‌خواهانه‌ی او به نامش نام‌گذاری شد.

فرتور(عکس): بازسازی شهر بابِل هنگام درون‌شد(ورود) کوروش.

#روز_کوروش
@AdabSar
Ещё