🍁🌱 جهانا
جهانا! نهانا که راز تو بود
نَشیبم نمودی فراز تو بود
دراز آمدت کوته ای پرفریب
بدان سان که کوته دراز تو بود
تو را ناز گُرم و گرفت و گداز
نیازآفرینی نیاز تو بود
چرا گفت باید ز ناز و نیاز؟
نیاز من است آنچه ناز تو بود
نواز من اکنون گداز تو باد
گداز و نوازم ز آز تو بود
هلا! گرگِ گیتی! به نازم، مگز
که نازت گزافتر ز گاز تو بود
جهانا! همانا ز تو جز گداز
ندید آنکه او دلنواز تو بود
ز مازت برون کی توان شد به راز
که رازت نهانتر ز ماز تو بود
دَدآیینتر از گرگ درّنده میش
زبونتر ز گنجشک باز تو بود
به ساز تو رقصند* خرد و بزرگ
چه ناساز و ناکوک ساز تو بود
به سوزی بسازی، به سازی بسوزی
شگفتا که آن سوز و ساز تو بود
زمین توده جای فروسودگان
زمان توسن تیزتاز تو بود
پلی نیو چون گیو گُردی به گَرد
گُرازه زبون گُراز تو بود
نماز ار که دیو آدمی را نبُرد
از آن بود کو در نماز تو بود
که جز دیو در بزم تو در نشست؟
که جز اهرمن همتراز تو بود
همه هستیش را به هیچ تو باخت
هر آن کس که او پاکباز تو بود
چو هفتادش افتاد، زَروان بگفت:
جهانا! نهانا که راز تو بود؟
🍁 #میرجلال_الدین_کزازی🍂 #چکامه_پارسی🌾 شهریور ۱۳۹۰
✍🏻 در این سروده تنها واژهی «رقص» پارسی نیست.
🍂@AdabSar🌾🍃🍂🌿🍁