آدمی همچون بردهی ژنها
بردگی پنهان
فرستنده:
#علی_صفری_سنجانی- همهی آنچه آدمی ارج مینهد و ارزش میداند، مانند کوشش، مانند سازندگی؛
- همهی آنچه آدمی پاک میداند و ستایش میکند، مانند راستگویی، مانند دینورزی؛
- همهی آنچه آدمی برای آن میجنگد، مانند فرزند، مانند فرهنگ، مانند کشور، یا دین، خانواده، همسر؛
- همهی آنچه آدمی در بهشت نهاده است، مانند خوراکی و نوشیدنیهای سرمست کننده، مانند مردان نیرومند و درستکار برای زنان، مانند زنان زیبا و دلربا برای مردان، مانند جاودانگی؛
- همهی آنچه که به دیگران پیشنهاد شده است، مانند پندار نیک، مانند گفتار نیک؛
- همهی آنچه که ما بر آن واداشته میشویم، مانند رفتار نیک؛
- و همهی کوششهای ما؛
همه و همه، فرمان پنهان ژنها است تا بمانند و فراوان شوند؛
همگی برای ماندگاری، زایش و فراوان شدن ژنهای ما است.
🧬🧪- همهی آنچه آدمی از آن دوری میکند و بیارزش میداند، مانند پلشتی، مانند ستمکاری؛
- همهی آنچه آدمی ناپاک میداند و سرزنش میکند، مانند دروغگویی دیگران به ما، مانند دستبرد یا چپاول دیگران بر ما؛
- همهی آنچه آدمی در برابر آن میایستد و میجنگد، مانند فرزند، مانند فرهنگ، کشور یا دین بیگانه؛
- همهی آنچه آدمی در دوزخ نهاده است، مانند آتش و گرما، مانند سوز و سرما، مانند خوردنی و نوشیدنیهای تلخ و زهری، مانند سیاهی؛
- همهی آنچه که ما از آن میترسیم، مانند نابودی، مانند تنهایی؛
- همهی آنچه که ما از آن بازداشته میشویم، مانند بدرفتاری یا بدکرداری؛
- و همهی ترسها و گریزانیهای ما؛
همه و همه، فرمان پنهان ژنها است تا بمانند و فراوان شوند؛
همگی برای پایداری و زایش ژنهای ما است.
🧬🧪همهی کنشها و واکنشهای ما به جهان بیرون
فرمان پنهان ژنها برای ماندن و فراوان شدن آنها هستند.
🧬🧪خرد ما، ابزاری در دست ژنها است.
خردورزیِ ابزاری و در پی آن داوریهای ما وابسته به امید و ترس های ما است؛ همان که ژنها دستور دادهاند.
همهی ما در بندیم؛ وه که چنین زندگیای زیستن نیست، بندگی است.
این زیستن به همان اندازه با ارزش است که سوسکی سرگینی را میچرخاند.
او در زندگی به بردگیِ پنهان برای ماندن و فراوان شدن یا زایش ژنهایش بهکار تنوَرزی و دلوَرزی گماشته شده است.
زیستن ما آدمیان گاهی سوسکی نیست و آن هنگامی است که بندگی نمیکنیم. زمانی که از بردگی پنهان و بردگی خودخواسته رها میشویم و با خرد وارسته، خردورزی میکنیم.
آن هنگامی است که تنها خرد وارسته داوری میکند؛
هنگامی که فراتر از خرد ابزاری و خرد وابسته، داوری میکنیم.
پس ما داوری نمیکنیم، مگر بر پایهی راستیآزمایی!
در آن هنگام است که زشتِ درست پذیرفته میشود و زیبایِ نادرست کنار گذاشته میشود.
وه که برای آدمی، سوسک سرگین چرخان نبودن چه اندازه دشوار است؛
این است رنج ژنها (خدایان) بر سیزیف نافرمان از آنها!
🧬🧪- آیا ما به دانشی رسیدهایم که با دستکاری ژنها از پذیرش بیگانگان و زشتهایی که درست هستند، رنجیده نشویم؟
- آیا ما به دانشی رسیدهایم که با دستکاری ژنها از کنار گذاشتن خویشان و زیباهایی که نادرست هستند، اندوهگین نشویم؟
- آیا ما به دانشی رسیدهایم که از گرسنگی و تشنگی ژنی ما بکاهد تا کمتر در پلههای تنورزی و دلورزی بمانیم؟
- آیا ما به دانشی رسیدهایم که با دستکاری ژنها از وابستگی، اشغ(عشق) و بردگی پنهان ما بکاهد و زودتر و آسانتر به پایهی خردورزی و خداوندی برسیم؟
#پیام_پارسی🧬🧪 @AdabSar