الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#فرمانده_دوست_داشتنی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#پنج_سال_گذشت
شهریور 1398 بود که حاج سعید ادیبی آسمانی شد

#برادر_صبور
#و_مهربانم
#سعید
#آقا_سعید روحیات خاص خودش رو داشت وزیاد نمیشد بهش نزدیک شد
سعیدخیلی با جذبه بود وعلی الظاهرخیلی خشک به نظر میرسید.
هیاتی بود اما زیاد با بچه ها نمیجوشید واهل رفاقت و توی گعده اومدن نبود.
خودش یک تنه خیلی از کارها رو بی سرو صدا انجام میداد وهیچوقت نه توی کارنمی آورد
بودند اونهایی که ادعا ومدعای زیادی داشتن وموقع کار فرار میکردند

برای رفیق شدن با سعید باید چند وقت باهاش روزگار میگذروندی و یواش یواش مهربونی هاش رو میدیدی
وبعد ازاون دوست داشتی باهاش کار کنی

آقا سعید فرمانده ای با جذبه،منظم ،منضبط ،وقت شناس و دقیق و درعین حال صبور بود
صبوری آقا سعید بهانه ای بود برای چشیدن مهربانی اش.
دوستان وهمسنگرانش ازاین دست خاطرات زیادی از سعید دارن.
و همه اون ها میگویند ما از همین دریچه ی صبوری آقا سعید باهاش رفیق شدیم

#فرمانده_دوست_داشتنی

تا بودی قدرت رو ندونستیم
سعید عزیز
الان که درمحضرشهیدان هستی یادی هم ازما کن و برای عاقبت بخیری ما دعا کن.


#برادرت_جعفر_طهماسبی
💐🌹 @alvaresinchannel
#فرمانده_دوست_داشتنی
همیشه چشمت به دهان امامت هست
از تو به یک اشاره
از ما به سر دویدن
حاج علی توی این تصویر که ثبت شده 37 بهار از زندگی رو پشت سر گذاشته
حاج علی 61 سالش است و پای در رکاب داره و فدایی نظام و انقلاب است
اما هستن کسانی در این تصویر که در فتنه 1401به نظام جمهوری اسلامی تهمت قتل زدند و متاسفانه با اظهاراتشان در خون شهدا شریکند
به خدا باید پناه برد....
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10

وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10

وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10

وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#فرمانده_دوست_داشتنی
#حاج_علی_فضلی

☑️🌷 سرلشکر سلامی از سردار علی فضلی عیادت کرد..

چقدر چهره حاج علی حوری پسند شده.
چند ماه پیش توی دانشگاه امام حسین(ع) با خنده بهش گفتم حاج آقا یه ماچ به ما میدی. ؟؟؟
گفت برای چی میخوای. گفتم برای مریض میخوام..
یه خنده ملیحی کرد وگفت :
حالا که برای مریض میخواهی دو تا ماچ بهت میدم..
خدا نگهدارت فرمانده دوست داشتنی.
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#برادر_صبور
#و_مهربانم
#سعید
#آقا_سعید روحیات خاص خودش رو داشت وزیاد نمیشد بهش نزدیک شد
سعیدخیلی با جذبه بود وعلی الظاهرخیلی خشک به نظر میرسید.
هیاتی بود اما زیاد با بچه ها نمیجوشید واهل رفاقت و توی گعده اومدن نبود.
خودش یک تنه خیلی از کارها رو بی سرو صدا انجام میداد وهیچوقت نه توی کارنمی آورد
بودند اونهایی که ادعا ومدعای زیادی داشتن وموقع کار فرار میکردند

برای رفیق شدن با سعید باید چند وقت باهاش روزگار میگذروندی و یواش یواش مهربونی هاش رو میدیدی
وبعد ازاون دوست داشتی باهاش کار کنی

آقا سعید فرمانده ای با جذبه،منظم ،منضبط ،وقت شناس و دقیق و درعین حال صبور بود
صبوری آقا سعید بهانه ای بود برای چشیدن مهربانی اش.
دوستان وهمسنگرانش ازاین دست خاطرات زیادی از سعید دارن.
و همه اون ها میگویند ما از همین دریچه ی صبوری آقا سعید باهاش رفیق شدیم

#فرمانده_دوست_داشتنی

تا بودی قدرت رو ندونستیم
سعید عزیز
الان که درمحضرشهیدان هستی یادی هم ازما کن و برای عاقبت بخیری ما دعا کن.


#برادرت_جعفر_طهماسبی
💐🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#تخریبچی_ویژه
#شهید_حاج_رضا_صمدیان
شهادت: #عملیات_بیت_المقدس_2
محل شهادت: #ارتفاع_قمیش 25 دیماه 66
✍️✍️✍️راوی: #جعفر_طهماسبی

#قسمت_اول

شهید حاج رضا رو اولین بار در اوائل پائیزسال 62 در مقر #گردان_تخریب_تیپ_سیدالشهداء علیه السلام در منطقه رودهن تهران دیدم.
یه نوجوان کم سن و سال با یک جثه کوچک وضعیف.
در دیدار اول تعجب کردم . درسته خودم هم سن وسالی نداشتم اما دیگه اینقدر جمع و جور نشون نمیدادم. از اخوی که اون هم توی گردان تخریب بود سووال کردم. ایشون هم رزمنده و تخریب چی است؟؟؟.
گفت: آره.. هم رزمنده است هم تخریبچی و هم خیلی زرنگ و شیطون...
بعد از #عملیات_خیبر رفاقتم با حاج رضا بیشتر و بیشتر شد.
بهش گفتم چرا حاج رضا صدات میکنند..
گفت: چون من روز عید قربون به دنیا اومدم
معمولا بچه هایی که توی تخریب میومدن به جهت نوع ماموریت ها بایستی خیلی ویژه بودند. رضا علاوه بر دارا بودن این ویژگی ها خیلی کنجکاو هم بود.
البته کنجکاوی هم چیز خوبی بود اما حاج رضا خیلی افراطی بود.
اون موقع ها آموزش های مواد سازی و انفجارات هنوز جزء آموزش های معمول نبود و فرماندهان بچه ها رو از دقت توی این امور منع میکردند اما رضا ریاد به این حرف ها گوش نمیداد و من رو هم وسوسه میکرد که همراهیش کنم.
همراهی با رضا موجب شد که چند بار #شهید_نوریان فرمانده مون به من تذکر بدهد .
یادمه بعد از عملیات خیبر مقرمون پشت بهداری #پادگان_دوکوهه بود. دور مقر بهداری تعداد زیادی قوطی خالی #پیف_پاف افتاده بود.
یه روز رضا گفت: بیا آتیش روشن کنیم و این قوطی ها رو بندازیم توی آتیش.
من هم خام شدم و قبول کردم. آتیش که خوب سرخ شد چند تا قوطی داخل آتیش انداختیم و با صدای انفجار اولی و دومی بچه های بهداری بیرون اومدند و حاج رضا پا به فرار گذاشت اما من خیره گی کردم و زیاد دور نشدم. یهو هم دیدم یکی از پشت گوشم رو گرفت. البته با خوشونت نه... با مهربونی.
دیدم #فرمانده_دوست_داشتنی_تخریب_شهید_حاج_عبدالله است
گفت : داداش جون داری شیطونی میکنی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#تخریبچی_ویژه
#شهید_حاج_رضا_صمدیان
شهادت: #عملیات_بیت_المقدس_2
محل شهادت: #ارتفاع_قمیش 25 دیماه 66
✍️✍️✍️راوی: #جعفر_طهماسبی

#قسمت_اول

شهید حاج رضا رو اولین بار در اوائل پائیزسال 62 در مقر #گردان_تخریب_تیپ_سیدالشهداء علیه السلام در منطقه رودهن تهران دیدم.
یه نوجوان کم سن و سال با یک جثه کوچک وضعیف.
در دیدار اول تعجب کردم . درسته خودم هم سن وسالی نداشتم اما دیگه اینقدر جمع و جور نشون نمیدادم. از اخوی که اون هم توی گردان تخریب بود سووال کردم. ایشون هم رزمنده و تخریب چی است؟؟؟.
گفت: آره.. هم رزمنده است هم تخریبچی و هم خیلی زرنگ و شیطون...
بعد از #عملیات_خیبر رفاقتم با حاج رضا بیشتر و بیشتر شد.
بهش گفتم چرا حاج رضا صدات میکنند..
گفت: چون من روز عید قربون به دنیا اومدم
معمولا بچه هایی که توی تخریب میومدن به جهت نوع ماموریت ها بایستی خیلی ویژه بودند. رضا علاوه بر دارا بودن این ویژگی ها خیلی کنجکاو هم بود.
البته کنجکاوی هم چیز خوبی بود اما حاج رضا خیلی افراطی بود.
اون موقع ها آموزش های مواد سازی و انفجارات هنوز جزء آموزش های معمول نبود و فرماندهان بچه ها رو از دقت توی این امور منع میکردند اما رضا ریاد به این حرف ها گوش نمیداد و من رو هم وسوسه میکرد که همراهیش کنم.
همراهی با رضا موجب شد که چند بار #شهید_نوریان فرمانده مون به من تذکر بدهد .
یادمه بعد از عملیات خیبر مقرمون پشت بهداری #پادگان_دوکوهه بود. دور مقر بهداری تعداد زیادی قوطی خالی #پیف_پاف افتاده بود.
یه روز رضا گفت: بیا آتیش روشن کنیم و این قوطی ها رو بندازیم توی آتیش.
من هم خام شدم و قبول کردم. آتیش که خوب سرخ شد چند تا قوطی داخل آتیش انداختیم و با صدای انفجار اولی و دومی بچه های بهداری بیرون اومدند و حاج رضا پا به فرار گذاشت اما من خیره گی کردم و زیاد دور نشدم. یهو هم دیدم یکی از پشت گوشم رو گرفت. البته با خوشونت نه... با مهربونی.
دیدم #فرمانده_دوست_داشتنی_تخریب_شهید_حاج_عبدالله است
گفت : داداش جون داری شیطونی میکنی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
3️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

هر وقت بین ما کدورتی بود #سید پیش قدم میشد و به یک بهونه ای من رو به حرف میکشید و همدیگر رو بغل میکردیم و به #معانقه ای مشکل حل میشد.
اما این بار که سید نبود که مشکل حل بشه.
برای #تشییع و #تدفین سید اومدیم تهران.
ابتدا پیکر مطهر سید در #پادگان_ولیعصر(ع) تشییع شد و بعد هم مقابل منزلشان و بعد هم برای خاکسپاری به #گلزار_شهدای_بهشت_زهراء(ع) انتقال پیدا کرد.
اقرار نبود موقع دفن سید من توی قبر برم .
اما یک لحظه بخودم اومدم دیدم #پیکر_سید_رو_به_آغوش کشیدم و دارم سرازیر قبر میکنم...

دیگه هیچی دست خودم نبود.
سید رو توی قبر خوابوندم .
مشمایی که سید رو داخلش پیچیده بودند باز کردم و صورتش که از شدت تابش آفتاب گل انداخته بود از کفن بیرون آوردم و روی خاک گذاشتم.
دگمه پیراهن خاکیش رو باز کردم و #پیرهن_سبزی که زیرش پوشیده بود به بقیه #بچه_های_تخریب که بالای سر قبر نظاره گر بودند نشون دادم .
روی پیرهنش نوشته بود #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء(س).
همه با صدای بلند گریه میکردند.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10

وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
4️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

همه با صدای بلند گریه میکردند
باید #تلقین خونده میشد.
دست راستم رو روی کتفش گذاشتم و شروع کردم تکان دادن.و خوندن..اسمع افهم یا #سید_محمد_ابن_سید_عباس.
هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده .... و اشکم مثل بارون میومد و داخل قبر میریخت.
جملات آخر تلقین بود..اللهم عفوک..عفوک..عفوک..که صدای بلندگوهای گلزار شهدای #بهشت_زهرا_سلام_الله_علیها به اذان ظهر بلند شد.
همه کارها تموم شده بود و باید لحد رو بر روی حفره قبر میچیدم و با سید برای همیشه وداع میکردم ...در این لحظه چند تا چیز یادم اومد.
سید سال 65 حاجی شده بود و از مکه برای من چند تا سوغاتی آورده بود که جالبه این سوغاتی ها رو هم در یک #مجلس_آشتی_کنون به من داد و یکی از سوغاتی ها،یک بسته ای بود که داخلش #تربت_کربلا بود و به من گفت: این خاک برای من خیلی عزیزه . و با یک عراقی در مکه آشنا شدم و او این خاک رو به من داد و گفت این خاک ، #غبار_دور_ضریح_امام_حسینه و من داخل جانمازم گذاشتم و هر وقت نماز خوندم اون رو بو کردم.
سید جانماز و عطر و اون خاک کربلا که براش خیلی خیلی عزیز بود به من هدیه کرد و من هم در آخرین دیدار بسته خاک کربلا رو از داخل جانماز بیرون آوردم و مقداری از اون را به نوک زبانم مالیدم و بقیه آن را در کام #سید_محمد گذاشتم . یادم اومد که به رسم همیشه که همدیگر رو حلال میکردیم تا دیر نشده از سید حلالیت بگیرم.
دو تا دستم رو دو طرف صورتش گذاشتم و صورت گرمش رو بوسیدم و گفتم سید همیشه تو پیش قدم بودی اما اینبار من قدم جلو گذاشتم.
#سخترین_لحظه_برای_دو_تا_دوست این لحظه است...دلم نیومد چیدن لحد رو از روی صورتش شروع کنم .
برگشتم و از پایین پا یکی یکی لحد ها رو گذاشتم و یادم میاد که #شهید_حاج_قاسم_اصغری سنگ های لحد رو به دستم میداد و سنگ لحد آخر ماند که باید بالای سر گذاشتم و سید در خانه قبر به آرامش رسید.بعضی وقت ها دیده بودم سید مناجات میکرد و توی مناجاتش میگفت : خدایا گریه میکنم برای اون ساعتی که من رو توی قبر سرازیر میکنند و صورتم رو روی خاک میگذارن و سنگ لحد می چینند و میرند ..من تنهای تنهایم...به من رحم کن..
بالاخره با جان کندن سنگ آخرین سنگ لحد روی هم گذاشتم و برای همیشه از دیدن اون صورت نورانی محروم شدم
30 سال از اون روز میگذره و من هرشب جمعه کنار مزار سید این حکایت برام تداعی میشه.
امید به شفاعتش دارم
چون وقتی با سید #صیغه_برادری خوندیم اینطوری عهد کردیم :
که با تو در راه خدا برادر می شوم , با تو در راه خدا راه صفا وصمیمیت در پیش می گیرم؛ با تو در راه خدا دست می دهم و با خدا,ملائکه , و پیامبرانش و أئمه معصومین (ع) عهد می بندم که اگراز اهل بهشت و شفاعت شده و اجازه ورود به بهشت یافتم , #داخل_آن_نشوم_مگر_آنکه_تو_با_من_همراه_شوی.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
3️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

هر وقت بین ما کدورتی بود #سید پیش قدم میشد و به یک بهونه ای من رو به حرف میکشید و همدیگر رو بغل میکردیم و به #معانقه ای مشکل حل میشد.
اما این بار که سید نبود که مشکل حل بشه.
برای #تشییع و #تدفین سید اومدیم تهران.
ابتدا پیکر مطهر سید در #پادگان_ولیعصر(ع) تشییع شد و بعد هم مقابل منزلشان و بعد هم برای خاکسپاری به #گلزار_شهدای_بهشت_زهراء(ع) انتقال پیدا کرد.
اقرار نبود موقع دفن سید من توی قبر برم .
اما یک لحظه بخودم اومدم دیدم #پیکر_سید_رو_به_آغوش کشیدم و دارم سرازیر قبر میکنم...

دیگه هیچی دست خودم نبود.
سید رو توی قبر خوابوندم .
مشمایی که سید رو داخلش پیچیده بودند باز کردم و صورتش که از شدت تابش آفتاب گل انداخته بود از کفن بیرون آوردم و روی خاک گذاشتم.
دگمه پیراهن خاکیش رو باز کردم و #پیرهن_سبزی که زیرش پوشیده بود به بقیه #بچه_های_تخریب که بالای سر قبر نظاره گر بودند نشون دادم .
روی پیرهنش نوشته بود #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء(س).
همه با صدای بلند گریه میکردند.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
2️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10
✍️✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
دستور فرمانده بود وباید بعد از باز شدن معابر و #عبور_گردان ها به عقب برمیگشتیم
نزدیک خط خودمون که رسیدم دیدم سید درب سنگر نگران ایستاده.
ما رو از دور دید و باز آغوشش رو باز کرد و ما رو بغل کرد و بعد از وضعیت خط و #معبرها پرسید.
گفتم نماز صبح رو بخونم تا قضا نشده.
و بعد از نماز صبح توقع داشتم توی خط باشم و برای ادامه عملیات اگر کاری بود انجام بدهم .
اما در کمال ناباوری #آقا_سید_گفت : نمازت رو خوندی.
گفتم آره..گفت پاشو با بچه ها برید عقب.
من خیلی ناراحت شدم و گفتم: اگر فکر میکردم اینجوری میشه از توی خط عقب نمی اومدم آقاسید گفت حرف گوش بده.
همینه که گفتم .
با سید بگو مگو کردم و باز بین ما شکرآب شد.
و فردا هم #آقا_سید_شهید_شد.
و وقت نشد یک بار دیگه همدیگر رو حلال کنیم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
@alvresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🌿🍃🌺
1️⃣#فرمانده_دوست_داشتنی
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
#فرمانده_تخریب_لشگر_10

وقتی جلو میرفتیم برای #عملیات_نصر_4 دوست نداشتم با سید رو در رو بشم چون بینمون شکر آب شده بود .
دیدم درب سنگر ایستاده .
سریع رد شدم که سوار ماشین بشم.
اما صدام زد : #برادر_جعفر.
خودم رو به نشنیدن زدم .
اما برای بار دوم هم صدا زد.
#برادر_طهماسبی..
دیگه مجبور شدم رفتم سمتش . بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت منو حلال کن .
منهم که دلم نرم شده بود و دنبال فرصت آشتی میگشتم .
گفتم #آقا_سید شما هم ما رو حلال کن.
آخه ما با هم #داداش_صیغه_ای بودیم.
روی هم رو بوسیدیم و بعد هم گفت #مواظب_بچه_ها_باش.کسی چیزیش نشه.
سید تاکید کرد که شرعا جایز نیست بعد از اینکه نیروها رو از معبر عبور دادید و نیاز به #بچه_های_تخریب نبود در محل درگیری بمونید زود بچه ها رو عقب بیار برای کارهای بعد.
و با سید خداحافظی کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel