الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#فرماندهی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀
🥀🌹
🌹
🌾#فرماندهی_که_روز_عید_قربان_شهید_شد
سردار تخریبچی
🌹🌹#شهید_حاج_محسن_دین_شعاری
فرمانده گردان تخریب لشگر 27
شهادت : #عملیات_نصر_7
جبهه ی سردشت #دوپازا
#غریبانه_رفتند
#چه_عاشقانه_رفتند
#یاران_تخریب
@alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃
#بعد_از_سالها_نوه_فرمانده_شهیدم_را_در_بغل_گرفتم

🔹 روز اول مرداد سال 67 به #فرماندهی_شهید_حاج_سعید_تراب به سمت #خرمشهر حرکت کردیم .
بعد از کیلومتر 40 جاده اهواز-خرمشهر در ضلع جنوبی جاده از ماشین پیاده شدیم و در آنجا مستقر شدیم که با حمله ی ناگهانی دشمن بعثی مواجه شدیم .
در این عملیات که بعدها #دفاع_سراسری نام گرفت ، من و چند تن دیگر به #اسارت بعثی ها در آمدیم .
آخرین باری که #حاج_سعید را دیدم روی خاک ریز با تیربار به سمت دشمن شلیک میکرد. در همین عملیات ما اسیر شدیم و حاج سعید شهید شد.
ما را اول به اردوگاه ۱۷ نهروان و ۱۸ بعقوبه بردند .
بعد از ۲۶ ماه آزاد شدیم و به میهن بازگشتیم و بعد از ۲۸ سال پسر و عروس و نوه فرمانده شهیدم حاج سعید تراب را دیدم.
#جانباز_آزاده_حاج_مصطفی_محمدی
@alvaresinchannel
💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷
💐🌷
#روزی_که_مجید_اسیر_شد
سردار شهید #مجید_داوودی_راسخ
فرمانده گروهان گردان قمربنی هاشم در عملیات خیبر
و فرمانده گردان حضرت زهراء سلام الله علیها بعد از اسارت
اسارت اول فروردین سال 1363
#منطقه_طلائیه
✍️✍️✍️ راوی: #معز_خادم_حسینی

به محض دریافت #فرمان_حمله، گروهان مجید به خط زدند. شبی پرحادثه را پیش رو داشتیم. دود و آتش و خون همه جا را به هم ریخته بود. هنوز پنجاه قدم جلوتر نرفته بودند که یک گرینوف دشمن همه‌ی ستون را هدف گرفت و در همان اولین دقایق تعداد زیادی از نیروها مجروح شدند. مجید ته ستون بود. به او تکلیف کرده بودند که از دسته‌ای که قرار دارد خارج نشود. دشمن هر لحظه با امکانات جدیدتر و آرایشی قوی‌تر به منطقه می‌آمد. لحظه‌ای امان نمی‌داد. آتش توپ و خمپاره از زمین و زمان می‌بارید. من از طریق بی‌سیم با فرمانده گردان در تماس بودم. ارتباط با گروهان مجید، بیست دقیقه بیشتر طول نکشید. بی‌سیم‌چی لحظه به لحظه عملیات را مرتب گزاری می‌داد.
بچه‌ها دارن می‌رن جلو . . .
به سیم‌خاردار رسیدند . . .
معبر را زدند . . .
عراقی‌ها ما رو دیدند . . .
تیراندازی شروع شد . . . ت . . . ت . . تق . . .
بچه‌ها زخمی شدند . . .
از فرماندهی به بی‌سیم‌چی گفتند: خودت برو جلو
نمی‌شه . . .
چرا؟
تیر خوردم!
گوشی را بده داوودی.
اونم زخمی شده . . . افتاده نمی‌تونه حرکت کنه . . .
خودت چه کار می‌کنی؟ مگه سلاح نداری؟
نه، اوضاع خیلی خرابه . . .
بعد صدای تک تیر و ناگهان سکوت. ارتباط به کلی قطع شد. دشمن با کالیبر دوشکا آنتن بی‌سیم‌ را زد و از بین برد. احساس کردم هر دو به شهادت رسیدند. به کنار جاده رفتم. #تانک‌های_دشمن در حال پوشش دادن بودند تا پاتک کنند. توی کانال پر از اجساد عراقی و شهدا بود. سرم را از کانال بیرون آوردم و نگاهی به منطقه کردم؛ محاصره شده بودیم. پایین آمدم و به سمت نیروها رفتم و رو به آنها گفتم: ما محاصره شده‌ایم. اگر به بیرون کانال نگاه کنید به راحتی متوجه می‌شوید . . .
کمی مکث کردم و بعد در حالی که به شهدا اشاره می‌کردم، ادامه دادم: تعارف نداریم. هر کس اهلش نیست یا نمی‌تونه تحمل کند با آمبولانس مجروحین بره عقب . . .
هنوز حرفم تمام نشده بود که نوجوانی از بین جمع بلند شد و با صدای بلند رو به من گفت: سه ماه به انتظار امروز صبر کردیم، حالا که به اینجا رسید بگذاریم و برویم! ما تا آخرش هستیم.
حرف‌هایش که تمام شد، بقیه بلافاصله حرف‌های او را تأیید کردند. کسی عقب نرفت تا صبح مقاومت کردیم. صبح روز بعد برای بررسی وضعیت منطقه و همچنین شهدا و مجروحین که جلوتر از ما بودند، به بالای خاکریز رفتم. با دوربین وجب به وجب منطقه را بررسی کردم. بسیاری از شهدا مظلومانه در خون خود غلتیده بودند. نه امکان جلو رفتن بود، نه امکان عقب نشینی. بی خبر از وضعیت مجروحینی که جلوی ما بودند، لحظه‌‌ای آرام و قرار نداشتم. برگشتم پایین. هنوز به کف کانال نرسیده بودم که آسمان غرید و باران گرفت.دیگر مطمئن شدم که کسی زنده نمانده است. چون اگر هم تا آن لحظه زنده مانده بود با آن باران شدید و سیلابی که راه افتاده بود، حتماً غرق شده بود. رفتم لیست شهدا را آوردم. بغضی گلویم را می‌فشرد. به سختی قلم در دستم می‌چرخید. نام #مجید_داوودی را هم جزو #اسامی_شهدا نوشتم.
شهید_مجید_داوودی_راسخ در تابستان سال 64 از اسارت آزاد شد و مجدد به صفوف رزمندگان لشگر10 پیوست و در کسوت #فرماندهی_گردان_حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها در #عملیات_نصر_4 در تابستان 1366 در ارتفاعات مشرف به #ماووت_عراق به شهادت رسید
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷.
@alvaresinChannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#برای_یک_مهندس_غریب
بمناسبت 5 اسفند #روز_مهندس
#سردار_شهید_مهندس_جعفر_شجاعی_فرد
جانشین #لشگر_43_امام_علی_علیه_السلام
شهادت 16 بهمن ماه 64
#جزیره_ام_الرصاص

33 سال از شهادت #نابغه_مهندسی_رزمی میگذرد و او همچنان گمنام است
توی جبهه سعید صداش میکردند اما اسم شناسنامه اش جعفر بود
یکی دوسال قبل که #هیات_الوارثین به مناسبت سالگرد شهادت #شهیدان_معصومی درمنزلشان برگزار شد با نام #شهیدان_شجاعی_فرد آشنا شدم.
منزل پدری این شهید در دولت آباد شهرری در همسایگی منزل خانواده شهیدان معصومی بود.
اون شب به علت ارتباطی که یکی از همرزمان با #سردار_بحرینی فرمانده #لشگر_مهندسی_امام_علی_علیه_السلام داشت ایشون به همراه چند تا از همرزمانش در جلسه حضور داشتند و در انتهای جلسه از سردار بحرینی خواستم از #شهید_جعفر(سعید) #شجاعی_فرد که روزگارانی به عنوان جانشین #فرماندهی_لشگر_امام_علی_علیه_السلام کمک کارشون بود قدری صحبت کنند.
مجید بحرینی #فرمانده_لشکر_مهندسی_امام_علی )ع) در دوران دفاع مقدس در رابطه با سعید شجاعی‌فرد فرمود: سعید در زمینه‌های مختلف مهندسی به خصوص در زمینه #پل_شناور مبتکر خوبی بود. بعد از #عملیات_بدر، #خیبر و #عملیات_والفجر_8
سعید توانست با ابتکارات خوب خود موفقیت‌هایی بدست آورد. او مدام در حال فعالیت بود و از پذیرفتن ماموریت و گرفتن کار واهمه نداشت. امور را با توکل بر خدا می‌پذیرفت و به خوبی هم انجام می‌داد.
تمامی نیرو‌های لشکر، سعید را از نظر اخلاقی خوب می‌شناختند و او را واقعا دوست داشتند.
#شهید_سعید_شجاعی_‌فرد از اول جنگ فعالیت‌های متنوعی داشت و یک فرد شناخته شده‌ای در بین فرماندهان مخصوصا در جنوب بود. هنوز داغ سعید برای ما تازه است و ما هر موقع به یادش می‌افتیم ناراحت می‌شویم».
#سردار_محمد_وفائی #مسئول_مهندسی_رزمی_نیروی زمینی در دوران دفاع مقدس نیز در رابطه با خصوصیات شهید سعید شجاعی گفت:
این شهید بزرگوار یک فرد صاحبنظر در امر #مهندسی_جنگ با اطلاعات کافی بود که از اول جنگ در بعد مهندسی فعالیت داشت. وقتی که به تک ‌تک محور‌های عملیاتی می‌رفتیم آثار این عزیزان بالاخص این شهید عزیز مشهود بود. یکی از فعالیت‌های وی این بود که در زیر آتش دشمن در #عملیات_بدر نزدیک به 11 کیلومتر پلی احداث کرد که به وسیله آن، #جاده_خندق حفظ شد. این پل‌ها را شجاعی‌ها می‌زدند که در زیر رگبار مسلسل و بمباران هواپیما‌ها و توپخانه و با شهامت تمام پلی عظیم را نصب و یا جاده‌ای حساس را احداث می‌کردند و دنیا را مایوس می‌کنند.
ازجمله فعالیت های این فرمانده شهید نصب پل عظیم #عملیات_خیبر بود.
پلی که به همت #مهندسان_جهاد_سازندگی ساخته شد و با ایثار و دلاوری #شهید_سعید_شجاعی_فرد و همرزمانش در مهندسی رزمی در زیر آتش شدید توپخانه و بمباران هواپیماهای دشمن به طول 13 کیلومتر در میان #آبهای_هور نصب گردید
#سردار_شهید_سعید_شجاعی_فرد در سن 23 سالگی قبل از #عملیات_والفجر_8 در منطقه #ام_الرصاص در16 بهمن ماه 64 مزد جهادش را دریافت کرد و عروس شهادت را در آغوش کشید.
پیکر مطهر این سردار مظلوم در قطعه 27 گلزارشهدای بهشت زهراء(س) در کنار برادر شهیدش در خاک آرمید.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹

پیکر مطهر شهید مدافع حرم #حمید_رضا_ضیایی با حضور جمع کثیری از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران و اقشار مختلف مردم طی مراسم باشکوهی تشییع و در قطعه ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران در کنار همرزمانش آرام گرفت.

شهید مدافع حرم«حمیدرضا ضیایی» متولد سال ۴۸ بود که در سن ۱۵ سالگی به #جبهه_ها_ی_نبرد حق علیه باطل شتافت و در #لشکر_سید_الشهدا(ع) و #تیپ_نینوا به عنوان #دیدبان مشغول جهاد در راه خدا شد. او در فروردین ماه سال 67 درعملیات والفجر 10 و در خاک دشمن توسط بمباران‌های هوایی به درجه رفیع جانبازی نائل آمد. پای وی از ناحیه زانو در این عملیات قطع شد و مدال پر افتخار جانبازی را به گردن آویخت. #شهید_ضیایی پس از دوران دفاع مقدس در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی فعالانه حضوری چشمگیر و تاثیرگذار داشت و خدماتی ارزشمند از خود بر جای گذاشت.

شهید ضیایی چندین بار به صورت داوطلبانه عازم سوریه شده بود و در قسمت ها و یگان های مختلف از حریم اهل بیت(ع) دفاع می‌کرد. او در حالی که #فرماندهی_ادوات_تیپ_زینبیون را بر عهده داشت، در آخرین مرحله پاکسازی داعش در سوریه، در ۳۰ آبان امسال در #شهر_بوکمال بر اثر اصابت تیر تک تیرانداز های داعشی به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل شد.
تصاویر تشییع پیگر شهید مدافع حرم حمیدرضا ضیایی👇👇👇👇👇
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
روز ۲۲ تیرماه ۶۷ بود که خبر رسید #دشمن_قرارگاه_ارتش در "تپه های برغازه" رو گرفته.
همه آماده شدند .
چون از "برغازه" تا مقر ما نیم ساعت بیشتر راه نبود.
خطر خیلی جدی بود.
#حاج_ناصر_معاون_گردان بود و بایستی بچه ها رو #فرماندهی کنه. برای اینکه دقیقا بدونه دشمن تا کجا جلو اومده #سوار_موتور_تریل_250 شد و #مجتبی رو هم ترکش نشوند و رفتن به سمت فکه ..
#فرمانده_ما_شهید_حاج_ناصر_اربابیان با بدنی مجروح در حالیکه تیری به قلبش نشسته بود گرفتار مزدوران بعثی شد.
با او چگونه رفتار کردند الله و اعلم.
اما استخوان های مطهرش ، سال ۸۰ از بیابان های #فکه به ما رسید و در #گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها مهمان خاک شد.
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel