الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#تانک_‌های
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀
🌷🥀🌷🥀
🌷🥀
#حماسه_شهادت_سادات_شهید
جاده اهواز خرمشهر
#سه_راه_کوشک
اول مرداد 1367
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_اباذری

هنوز آفتاب روز اول مرداد 67 طلوع نکرده بود که با #ستونی_از_تانک روبرو شدیم به کامیونها گفتم زود سرو ته کنید تا دشمن ما رو ندیده... به بچه ها گفتم نماز صبح رو توی ماشین و در حال حرکت بخونید و خودم به کامیون آویزون شده بودم و راننده هم که ترسیده بود با حداکثر سرعت توی جاده خاکی به سمت سه راهی کوشک میتازید.
دیدم ماشین فرمانده تیپ برادر خادم به سرعت تمام از کنار ما گذشت.
توی دلم گفتم این ها هم جونشون رو بر داشتند و از معرکه فرار کردند و ما رو تنها گذشتند میون این همه تانک...
همینطور که با سرعت میرفتیم کنار جاده تعدادی لوله تانک از خاکریز بالا اومده بود و بچه ها به تصور اینکه خودی هستند براشون دست تکون دادند اما غافل از اینکه #تانک_های_دشمن هستند و نفراتش با دیدن کامیون ها ، لوله های تانک رو به سمت جاده نشانه رفتند و از پهلو با توپ مستقیم تانک به سمت ما شلیک میکردند.
من میدیدم گلوله ها وسط جاده میخوره و یا از کنار ماشین ها رد میشه اما به کامیون ها نمیخوره.
با هر زحمتی بود به #سه_راه_کوشک رسیدیم از دور دیدم برادر خادم با یه تعداد بچه ها موضع گرفتن و منتظر ما هستند تازه متوجه شدم دلیل عجله اونها چی بوده .
اونها حدس میزدند که احتمال داره دشمن ما رو محاصره کنه و بچه ها اسیر بشن.
سر سه راه به برادر خادم گفتم ما مهمات نداریم و ایستادن مقابل این همه تانک ، گلوله آرپی جی میخواد و اگرنه همه بچه ها قتل عام میشند.
ایشون هم با کلامی که توش آرامش موج میزد و مواظب بود استرسی به نیروها نده..گفت برید به #سمت_اهواز و یه جایی موضع بگیرید و من همه به بچه ها گفتم سوار ماشین ها بشید تا بریم عقب.
بچه ها سوار شدند و من هم با حاج خادم هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای انفجار شنیدم . هردو برگشتیم به سمت کامیون که یه دفعه خشکمون زد.
دیدیم عقب کامیون سوراخ شده و صدای ناله بچه ها میاد.
چند لحظه هر دوی ما توان هیچگونه حرکتی نداشتیم.
به سوی کامیون دویدیم..
همه جا رو بوی دود و خون گرفته بود.
بچه ها رو آروم کردیم.
برادر خادم گفت : برادر ابوذری مکث نکنید همینجوری برید عقب تا تلفات بیشتر نشده.
دستور فرمانده بود .
عقب اومدیم اما چه عقب اومدنی.
مثل اینکه قرار بود در رفت و برگشت ما توی خط 5 تا بچه سید به معراج برند.
توی اون کامیون و از اون دسته یه عده مجروح شدندو #پنج_تا_سید اجازه ورود به بهشت رو کسب کردند
شهیدان..
1️⃣سید صاحب محمدی
2️⃣سید علیرضا جوزی
3️⃣سید داود طباطبایی
4️⃣سید حسین حسینی
5️⃣سید داود موسوی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹

#عملیات_خیبر
#شکافتن_دژ
به روایت فرمانده گردان تخریب لشگر10
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی


در #عملیات_خیبر قرار بود دژی را بشکافیم. اطراف دژ باتلاقی بود، #مواد_منفجره را کار گذاشتیم. دشمن به‌شدت دژ را می‌کوبید و هر لحظه امکان داشت گلوله‌ای روی مواد اصابت کند و انفجار مهیبی رخ دهد.
باید سریع دژ منفجر می‌شد تا آب از پشت دژ رها شده و #تانک_‌های دشمن در آب و گل اسیر شوند تا جلوی پاتک تانک‌ها گرفته شود. چاشنی را داخل مواد منفجره گذاشتم و فیتیله آن را آتش زدم، هنگام دور شدن از محل انفجار پایم در باتلاق فرو رفت، هر چه کردم پایم آزاد نشد. تا ثانیه‌هایی دیگر انفجار رخ می‌داد و ده ها تن خاک و دود به آسمان می‌رفت. در این لحظه بود که با همه خطرات آن برگشتم سمت محل انفجار! و شاید ثانیه‌ای قبل از انفجار، چاشنی را از مواد جدا و در یک فرصت دیگر دژ را منهدم کردم.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀
🌷🥀🌷🥀
🌷🥀
#حماسه_شهادت_سادات_شهید
جاده اهواز خرمشهر
#سه_راه_کوشک
اول مرداد 1367
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_اباذری

هنوز آفتاب روز اول مرداد 67 طلوع نکرده بود که با #ستونی_از_تانک روبرو شدیم به کامیونها گفتم زود سرو ته کنید تا دشمن ما رو ندیده... به بچه ها گفتم نماز صبح رو توی ماشین و در حال حرکت بخونید و خودم به کامیون آویزون شده بودم و راننده هم که ترسیده بود با حداکثر سرعت توی جاده خاکی به سمت سه راهی کوشک میتازید.
دیدم ماشین فرمانده تیپ برادر خادم به سرعت تمام از کنار ما گذشت.
توی دلم گفتم این ها هم جونشون رو بر داشتند و از معرکه فرار کردند و ما رو تنها گذشتند میون این همه تانک...
همینطور که با سرعت میرفتیم کنار جاده تعدادی لوله تانک از خاکریز بالا اومده بود و بچه ها به تصور اینکه خودی هستند براشون دست تکون دادند اما غافل از اینکه #تانک_های_دشمن هستند و نفراتش با دیدن کامیون ها ، لوله های تانک رو به سمت جاده نشانه رفتند و از پهلو با توپ مستقیم تانک به سمت ما شلیک میکردند.
من میدیدم گلوله ها وسط جاده میخوره و یا از کنار ماشین ها رد میشه اما به کامیون ها نمیخوره.
با هر زحمتی بود به #سه_راه_کوشک رسیدیم از دور دیدم برادر خادم با یه تعداد بچه ها موضع گرفتن و منتظر ما هستند تازه متوجه شدم دلیل عجله اونها چی بوده .
اونها حدس میزدند که احتمال داره دشمن ما رو محاصره کنه و بچه ها اسیر بشن.
سر سه راه به برادر خادم گفتم ما مهمات نداریم و ایستادن مقابل این همه تانک ، گلوله آرپی جی میخواد و اگرنه همه بچه ها قتل عام میشند.
ایشون هم با کلامی که توش آرامش موج میزد و مواظب بود استرسی به نیروها نده..گفت برید به #سمت_اهواز و یه جایی موضع بگیرید و من همه به بچه ها گفتم سوار ماشین ها بشید تا بریم عقب.
بچه ها سوار شدند و من هم با حاج خادم هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای انفجار شنیدم . هردو برگشتیم به سمت کامیون که یه دفعه خشکمون زد.
دیدیم عقب کامیون سوراخ شده و صدای ناله بچه ها میاد.
چند لحظه هر دوی ما توان هیچگونه حرکتی نداشتیم.
به سوی کامیون دویدیم..
همه جا رو بوی دود و خون گرفته بود.
بچه ها رو آروم کردیم.
برادر خادم گفت : برادر ابوذری مکث نکنید همینجوری برید عقب تا تلفات بیشتر نشده.
دستور فرمانده بود .
عقب اومدیم اما چه عقب اومدنی.
مثل اینکه قرار بود در رفت و برگشت ما توی خط 5 تا بچه سید به معراج برند.
توی اون کامیون و از اون دسته یه عده مجروح شدند و #5_ تا_سید_اجازه_ورود_به_بهشت رو کسب کردند.
شهیدان..
1️⃣سید صاحب محمدی
2️⃣سید علیرضا جوزی
3️⃣سید داود طباطبایی
4️⃣سید حسین حسینی
5️⃣سید داود موسوی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹

🍃🌹بچه ها که خبردار شدن #حاج_عبدالله_توی_خط_اومده کلی روحیه گرفتند
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿 راوی : #حمید_راستگو
فرمانده گروهان گردان قمربنی هاشم علیه السلام در فاو


گروهان ما مقابل #کارخانه_نمک با دشمن درگیر بود . دشمن #تانک های زیادی را وارد منطقه کرده بود و با آتش سنگین و دقیق سعی داشت ما رو عقب بزنه...آنقدر با #گلوله_مستقیم_تانک شلیک_کرده_بود_که_ارتفاع_خاکریزها_کم_شده_بود و یک مسافتی هم از خط پدافندی ما خاکریز نداشت و امکان نفوذ دشمن از اون نقطه وجود داشت .

لحظات سختی بر ما میگذشت تا اینکه دیدیم در اون معرکه که دشمن هر جنبنده ای رو هدف قرار میداد سرو کله یک دستگاه لودر پیدا شد وعجیب تر اینکه #حاج_عبدالله هم همراه لودر بود.

#بچه_ها_که_خبردار_شدن_حاج_عبدالله_توی_خط اومده کلی روحیه گرفتند . ایشون از ما وضعیت کلی خط رو پرسیدند و ما هم گفتیم مشکل اصلی ما خاکریزی است که هر لحظه کوتاه و کوتاهتر میشود و با فرمان حاج عبدالله لودر دست به کار شد . راننده لودر بدون توجه به اطراف، دلاورانه بیل لودر رو پر خاک میکرد و بالا میاورد و گلوله های تیربار بود که به اطراف لودر اصابت میکرد .

حاج عبدالله پا به پای لودر زیر آتیش عقب و جلو میرفت و رانند لودر رو هدایت میکرد و گاهی اوقات هم برای اینکه به راننده لودر رو حیه بده ذکری رو بلند بلند فریاد میزد. راننده لودر همانطور که مشغول بود زیر اون سر و صدا از ما میخواست که حاج عبدالله رو داخل سنگر ببریم تا آسیبی نبینه.

لودر یک مقدار ارتفاع خاکریز رو بالا آورد و من از این بخش از خط خاطرم جمع شد و رفتم سمت سه راهی کارخانه نمک تا به سایر بچه هایی که درگیر بودند سری بزنم.

داشت هوا تاریک میشد که دشمن منطقه رو به #خمپاره _60 بست و مثل باران از هر طرف میبارید . فاصله ما با دشمن خیلی کم بود خمپاره ها اجازه خوابیدن به ما نمیداد تا میومدی خیز بری روی زمین ، ترکش میخوردی.

من برگشتم دوباره ببینم کار #لودر تمام شده یا نه. دیدم توی یکی از سنگرها بچه ها دارند سر یک #مجروح رو پانسمان میکنند . تا من رو دیدند گفتند #برادر_راستگو . #حاج_عبدالله حاج عبدالله. من یکی از بچه ها رو فرستادم که به بچه های #تخریب که توی خط بودن خبر بده. چند لحظه نگذشت که دیدم 🌷#شهید_پیام_پوررازقی رسید . و بعد هم بقیه بچه ها رو خبر کردند و حاجی رو سوار #پی_ام_پی کردند و به عقب بردند ... شهید حاج عبدالله رو به عقب منتقل کردند و به علت صدمه ای که به سرش وارد شده در #اغما بود و دو روز بعددر چهارمین روز اسفند ماه 64 به معراج رفت

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹 @alvaresinchannel