نج،روستای من و تو

‍ ‍ 🆔 @rostaye_noj

#کمی_تامل
با سلام و درود ها
وقبولی طاعات و عبادات یکایک شما سروران

دوستان عزیز سعی کنیم هم خودمان وهم با آموختن به فرزندان خود
از #فرهنگ خوبمان دور نشیم .
باخبر شدیم در تعطیلات گذشته
#ماشین دو ‌برادر را خط انداختن
چه از روی #عمد و چه توسط کودکانی که در حال بازی بودند.
خدایی نکرده اگر از روی #عمده بوده چرا!!!!!!!!!!
در این عصر پر پیچ وتاب و ما مردمی از #دیار_فرهنگ و #تمدن می توانیم خیلی از مشکلات درونی را به زیبایی هر چه تمام تر حل کنیم با زبانی که #خداوند به ما داده ویا با ارتباط برقرار کردن با دوستانی دیگر برای رفع این مشکل.
ویا اگر از سوی کودکانی در حال بازی بودند بهتر است به فرزندانمان
سفارشهای لازم را انجام دهیم
تا ضرری به دیگران وارد نگردد.
تقریبا یکسال پیش بود که ماشین آقای #حسین_برزگر متحمل همین کار ناشایست شده بود براستی چرا.....
و اینبار برای دومین بار شاهد این ماجرا بودیم.امیدواریم شاهد بار سومی نباشیم.......
#ما_میتوانیم_خوب_باشیم
#کمی_مهربانی
#نویسنده_ادمین_من_تو
#عکس_آقای_یوسف_خسروی
☘🌸☘🌸
☘🌸☘
☘🌸
☘
#تنها_کانال_رسمی_فرهنگی_اجتماعی_مردمی_روستای_نج_من_تو
🆔 @rostaye_noj

‍ ☘🌸☘
☘🌸
☘
🆔 @rostaye_noj

#تقدیری_ناچیز_از_من_و_تو

از #قدیم_الایام رسم بر این بود در اعیاد از بهترینها تقدیر می کردند.
ما در این روزهای میلاد فرزندان فاطمه (س)
می خواهیم از یکی از خادمانش تقدیر کنیم
در #تعزیه_خوانی روستایمان.
از گذشته تا کنون خوبان زیادی بودند و هستند
که در نقش های مختلف نقش آفرینی کردند
از تعزیه گردان گرفته تا تعزیه خوان.
عزیزانی در کنار این #پرچم ادامه دادند و
عزیزانی هم بعد از چند سال نقش آفرینی به دلایلی ادامه ندادند اما حمایت خود را از دیگران دریغ نکردند مثل #دکتر_حسن_آذری
که از کودکی تا نوجوانی در نقش های متفاوت حاضر شدن و خاطرات زیادی بجا گذاشتن که مایه افتخار و سربلندی ما هستند.
یا همین #مهندس_علی_اصغر_مقدم
بعد از گذشتن از این پرچم تمام #کتابت ها(فرد) را بصورت چاپی بازسازی نمود
که خود جای #تقدیر فراوان دارد
و یا مرد همیشه صحنه ما #جناب #مرد_کوهستان،زمانی تعزیه خوان بودند،امروزه در سنگری دیگر فعالیت می نمایند .
و بسی عزیزان دیگری که در این راه قدم نهادن که حضور ذهن نخواهیم داشت،اما امروز می خواهیم از #آقای_مرتضی_رضایی تشکر و قدر دانی کنیم.
مردی که در این سالها در تعزیه ما خوش درخشید با #نوای_دلنشینش
با #رجز_خوانی هایش با از #بر_خوانی در رزم ها، تلفظات واضح و بی نقصش در تعزیه خوانی روستایمان در این روزگار پر مشغله توانسته
انتظارات نسلهای گوناگون روستای من وتو بخصوص نسل مسن را بر آورده سازد.
#جناب_رضایی عزیر تشکر و تقدیر ناچیز ما را پذیرا باشد. انشاالله همیشه در کنار پرچم
خاندان علی (ع) سلامت وپیروز باشید .
و در پایان از همه عزیزان دست اندرکارن #تعزیه از تدارکات و تعزیه گردان و تعزیه خوان تشکر می نمایم بی شک تلاش شما بی ثمر نخواهد ماند.
☘
☘🌸
☘🌸☘
🆔 @rostaye_noj

#روستای_من_تو_به_داشته_هایش_افتخار_ می کند.
#نویسنده_ادمین_من_تو
#تقدیر

‍ ‍ 🆔 @rostaye_noj
☘🌸☘🌸
🌸☘🌸
☘🌸
🌸

#خدایا_شکرت.....
ولی چرا؟؟؟؟
#خدا_جون چرا فکر میکنی ما تحمل انقدر مصیبت رو داریم.....
#حادثه_تلخ_پلاسکو در سی_دی_ماه سال قبل....
دفن شدن_معدن چی ها
زلزله #کرمانشاه
و........
و هزاران حادثه تلخی که تو این یکسال اتفاق افتاد.....
ولی با هیچ واژه ای نمیشود با خانواده های درگذشتگان #کشتی_سانچی همدردی کرد،
شاید نفر به نفر این 32 خدمه #سانچی با هزار و امید پا به آبهای بیکران گذاشتند و آبهای که برای آنان آرزوها داشتند، هیچ وقت فکر نمیکردند در دریای به این بزرگی در دل آتش آرام آرام محو شوند......
هر اتفاق ناگواری که برگی تلخ به تاریخ کشور اضافه میکند برای من و شما نوعی باید تلنگری باشد،تلنگری از جنس اینکه هیچ یک از ثانیه ای بعد خبر ندارد.....
و اما #هیچکس از #آخرین_خداحافظی با خبر نیست پس خواهشا کمی با هم #مهربانتر باشیم،کمی قدردان یکدیگر باشیم ،کمی بهم عشق بورزیم......
کینه و حسادت را از دلهایمان بیرون کنیم،بذر دوست داشتن را دلهایمان بکاریم و دستان یکدیگر را به گرمی بفشاریم که #عمر من و شما خیلی کوتاهتر از چیزیست که به آن فکر کنیم.

🆔 @rostaye_noj
#باز_هم_ایرانم_تسلیت
#سانچی
#نویسنده_ادمین_من_تو
#تنها_کانال_رسمی_مردمی_خبری_اجتماعی_فرهنگی_روستای_نج_من_تو

‍ ‍ ‍ 💕 @rostaye_noj 💕
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
به اصرار #خانواده و از سر #دلتنگی بعد از مدت زمان زیادی پا به روستا گذاشتم،همان جایی که روزی دوران خوش کودکی را در کوچه پس کوچه هایش میدویدم و با جیغ و هیاهیو در جاده های خاکیش خوشبخترین #کودک روی زمین بودم....
سربالایی #پرپیچ و خم که تمام شد و به وسط ده رسیدیم ناخودآگاه #دلم پر کشید برای خانه ای قدیمی و خراب شده #آقاجون که شاید فقط بناهای باقی مانده بود....
نمیدانم چه حسی بود که مرا به خانه #گاهگلی که تنها #نمای زیبای گلدسته های #امامزاده برایم ارامش خاصی از #جنس_کودکی بود کشاند....
وقتی به #در_چوبی قدیمی و دیوارهای گاهکلی اطرافش نگاه کردم به دیوارهای که روزی #ننجون با آن دستهای خسته از روزگار #گاهکل میکرد و نمایی میداد....
چندبار به دری که روزی شاید هزاران بار باز و بسته میشد #سخت_ضربه زدم ولی #افسوس و #صد_حیف که دیگر صدایی از خانه بلند نمیشد ....
راهم را کج کردم و به امامزاده رفتم به امامزاده ای که برای من ارامش خاصی به همراه داشت به دور تا دور حیاط امامزاده نگاه کردم چقدر #احساس_غریبی داشتم،وقتی بر سر سنگ مزار #ننجون و #اقاجون زانو زدم و با دستم خاکهای انباشته شده بر روی #قبر را جمع کردم ،ناگهان #دستی بر روی شانه هام زد و گفت: #کیجا_ته_ننجان_چنه_تسه_مونه_داشتو
وقتی برگشتم دیدم #خاله_زینب هست که با قدی خمیده و عصای چوبی به راه افتاده تا سر قبر شوهر خدابیامرزش بره و فاتحه ای بخونی.
وقتی دوباره به این شهر #پر_دود و شلوغ برگشتم تازه حرف #خاله_زینب روم اثر کرد که چرا زودتر تا زمانی که #عزیزترین افرادم زنده بودند به روستا نمیرفتم تا بجای #بوسه زدن بر #سنگ_سرد_گورستان روی ماهشون رو ببوسم.
#افسوس و صد حیف.......
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
#دلنوشته
#نویسنده_ادمین_من_تو
#کانال_روستای_نج_من و تو