سالها با تشنگی دور سراب ...
نقشه هایم شد همه نقش بر آب
می گریزم سوی تو از دست نفس
باز، بیرونم بکش از منجلاب
مستی عصیانم آرامم نکرد
آمدم میخانه با حال خراب
«ساقیا یکبار دشنامی بده
گر سلامم را نمی گویی جواب»*
چشم خشک و پُر گناهم تر شده
آفتابِ وقت تطهیرم، بتاب!
من همانم که کند بعد از خطا
حضرت زهرات را مادر خطاب
داشت چوبت به حسابم می رسید
با علی جان شد حسابم بی حساب
صورت آلوده ام را در نجف
پاک کرده خاک پای بوتراب
آخر سالی، دلم شش گوشه خواست
کربلایم را بده، دارد ثواب
«یا اِلهی لا تَرُدُّ حاجَتی»
دارم از غیر حسینت اجتناب
دختر ارباب، ارباب من است
او که کرده نوکرش را انتخاب
صد گره از کار من وا می کند
با همان دستان بسته در طناب
آنکه بالای مجالس می نشست
مجلس اغیار رفته با رباب
گرچه دید آزار از بوی غذا
شد اذیت با سر و بوی شراب
گفت بابا پرده دارِ کاخ، هم
دیده ناموس حرم را بی نقاب
* گر سلامم را نمی گویی علیک
در جواب بنده دشنامی بگو
«فیض کاشانی»
#مناجات_با_خدا #حضرت_رقیه_س #مجلس_یزید#سال_جدید@reza_dinparvar101