#حضرت_عباس_ع #محرم #تاسوعا راهی شده به سمتی و شد لشکری به خط
یک دست مشک دارد و دستی علم فقط
او نذر کرده تا بشکافد به هر چه شد
دستش اگر رسد به گلوی پُر آب شط
آخر لب حرم به لب مشک می خورد
حتی اگر که یکّه بماند در آن وسط
او را حسین گفته علمدار کربلا
نامش اگر که این نشود، می شود غلط
دراین مسیر گر بشود عاقبت بخیر
بدخواه خیمه را دم تیغش کند سقط
سقای کربلاست که تک تازتر شده
دیده لب علی ترکش بازتر شده
لشکر نشسته است چه ها و چه ها کـند
دستی ز مشک و مشک ز دستی جدا کند
لشکر گرفته است کمین بین نخل ها
تا یک عمود را به سری خوب، جا کند
قدّاره بندها همگی هم قسم شدند
طوری زنند تا بدنی سرصدا کند
هرچه بلاست برسرش آید ولی فقط
تیری به چشم او ننشیند-خدا کند-
ای کاش از دیار زبان های پُرعطش
پیدا شود کسی و برایش دعا کند
صد حیف که نشد سفر آخرش بخیر
افتاده دست حضرت سقا به دست غیر
ماهی که بود جلوه رویش سحرشکن
داغش عظیم بود و نگاهش کمرشکن
خون گریه کرد آه، به هر زحمتی که بود
انگار شد غمش به حرم زود سرشکن
دارد خمیده می رسد از خیمه ها کسی
ادرک اخای او شده زیر و زبر شکن
این بوی کیست؟ علقمه از چه قرُق شده؟
مادر برآمد از پس این قوم در شکن
افتاده مشک و خود و علم دست حرمله
یعنی فتاده ریشه به دست تبرشکن
بهتر دگر که سر به سرِ نیزه ها شود
تا که ز روی نیزه کند خیمه را رصد
@reza_dinparvar101