دوازده اندرز که مانی ِ دروج و گجسته درایید پذیره ی اندرزهای اهلایی-آراستار آذرباد ِ مهراسپندان:
پذیره ی آن که اهلایی-آراستار آذرباد اندرز داد که کین ِ وارون به منش نه باید داشتن، مانی ِ دروج و گجسته اندرز داد که : کین و دیگر دروجان، لانه شان تن ِ مردم است.
پذیره ی آن که آذرباد اندرز داد که آزورانه کین نه باید ساختن، مانی با آموزش ِ کشت نه باید ورزیدن، انبار ِ خورش و دارش ِ مردم ِ جهان تباه کردن، و جان ِ کسانی را که نیوشاگان نامید آزورانه انباردن اندرز گفت.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که مهمان خوب باید پذیرفتن، مانی گفت که : حتی خانه ای که مهمان اندر آن توان پذیرفتن، نه باید ساختن.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که زن از تخمه باید کردن، مانی گفت که : برای گزیدگان، زن از تخمه و حتی بیرون از تخمه کردن، برای پیوند رایانیدن، گناه است.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که به پیشمالی و پسمالی دادستان راست باید رایانیدن، مانی گفت که : دادستان، داد و داور از جهان باید برچیدن.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که از بیدادانه کشتن ِ گاوان و گوسپندان پرهیز باید کردن، مانی، با گفتن ِ به جهان کشت نه باید ورزیدن، دارش ِ همه مردمان برچیدن، و گوسپند و مردم از میان بردن اندرز گفت.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که گیتی را بنست (اصل) نه باید پنداشتن، مانی گفت که شالوده ی گیتی پوست ِ دروج کنده (و یا دروج ِ پوست کنده) است؛ و اصل ِ گیتی اش درایید.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که چیز ِ گیتی به یزدان فراز باید هشتن، مانی گفت که چیز ِ گیتی خواستن گناه است و کننده و دهنده اش بزه گر.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که چیز ِ مینو خود برای ِ خویشتن باید خواستن، مانی گفت که : مینوی خوب اندر توقف ِ آراستگی است، و امیدی به نجات نیست.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که دروج از تن بیرون باید کردن، مانی گفت که: تن ِ مردم دروج است.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که یزدان به تن مهمان باید کردن، مانی گفت که: یزدان به تن مهمان نه بود، بلکه اندر تن بسته است.
پذیره ی آنچه آذرباد آندرز داد که این و آن جای اندر این و آن خویشتن باید ویراستن برای ِ ویراستن ِ جهان، مانی گفت که : جهان را هرگز ویراستار نه بود، بلکه به آذر ِ جاویدان سوز به گشوبد.
(دینکرد سوم، در ِ دویستم، گزارش به پارسی از استاد رهام اشه)
🍃 @rastih72 🍃