رادیکال

#ترجمه
Channel
Art and Design
Humor and Entertainment
Psychology
Education
Persian
Logo of the Telegram channel رادیکال
@radikal_shere_nabPromote
111
subscribers
2.27K
photos
28
videos
238
links
برترین کانال شعر و ادبیات اشعار برگزیده متن های:عاشقانه،عرفانی،فلسفی و روانشناسی . @radikal_shere_nab ارسال انتقاد و پیشنهادات به صورت ناشناس https://telegram.me/HarfBeManBot?start=MTA3MTE2MDUwOQ ارتباط با ادمین👇 @Sajad_ir021
با ترس یا با ریش گرو گذاشتن
دموکراسی دس نمیاد
نه امروز نه امسال
نه هیچ وخت ِ خدا.

منم مث هر بابای دیگه
حق دارم
که وایسم
رو دوتّا پاهام و
صاحاب یه تیکه زمین باشم.
دیگه ذله شده‌م از شنیدن این حرف
که: «ــ هر چیزی باید جریانشو طی کنه
فردام روز خداس!»

من نمی‌دونم بعد از مرگ
آزادی به چه دردم می‌خوره،
من نمی‌تونم شیکم ِ امروزَمو
با نون ِ فردا پُر کنم.

آزادی
بذر پُر برکتیه
که احتیاج
کاشته‌تش.

خب منم این جا زنده‌گی می‌کنم نه
منم محتاج آزادیم
عینهو مث شما.

#هیوز
#ترجمه_شاملو

@radikal_shere_nab
@radikal_shere_nab

"بگذار این وطن دوباره وطن شود"

بگذارید این وطن دوباره وطن شود،
بگذارید دوباره همان رویایی
شود که بود...
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است منزلگاهی بجوید.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش‌داشته‌اند.
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساخته‌گی ِ وطن‌پرستی نمی‌آرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده‌گی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق می‌کنیم.
(در این «سرزمین ِ آزاده‌گان» برای من هرگز نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)

بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه می‌کنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستاره‌گان فراگستر می‌شود؟

سفیدپوستی بینوایم که فریبم داده به دورم افکنده‌اند،
سیاهپوستی هستم که داغ برده‌گی بر تن دارم،
سرخپوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بسته‌ام
اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبرده‌ام
که سگ سگ را می‌درد و توانا ناتوان را لگدمال می‌کند.

من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمده‌ام
در زنجیره‌ی بی‌پایان ِ دیرینه سال
سود،قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوه‌های برآوردن نیاز،
کار ِ انسان‌ها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.

من کشاورزم ــ بنده‌ی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درمانده‌ام.
آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بینواترین کارگری که سال‌هاست دست به دست می‌گردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی‌ترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود می‌خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.

آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جست‌وجوی آنچه می‌خواستم خانه‌ام باشد درنوشتم
من همان کسم که کرانه‌های تاریک ایرلند و
دشت‌های لهستان
و جلگه‌های سرسبز انگلستان را پس پشت نهادم
از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم
و آمدم تا «سرزمین آزاده‌گان» را بنیان بگذارم.

آزاده‌گان؟
یک رویا . . .
رویایی که فرامی‌خواندم هنوز امّا.
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود

ــ سرزمینی که هنوز آن‌چه می‌بایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ

سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن ِ من است.
ــ از آن ِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبین‌شان، درد و ایمان‌شان،
در ریخته‌گری‌های دست‌هاشان، و در زیر باران خیش‌هاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.


آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولاد ِ آزادی زنگار ندارد.
از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیده‌اند
ما می‌باید سرزمین‌مان را آمریکا را بار دیگر باز پس بستانیم.
آه، آری
آشکارا می‌گویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد می‌کنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.

#لنگستون_هیوز

#ترجمه_شاملو

@radikal_shere_nab
برخيزيد، دوزخيان زمين!
برخيزيد، زنجيريان گرسنگی!
عقل از دهانۀ آتشفشان خويش تندر وار می‌ غرد.
اينک! فورانِ نهائی ‌ست اين.
بساط گذشته بروبيم،
به‌پا خيزيد!
خيل بردگان، به‌پا خيزيد!
جهان از بنياد ديگرگون می شود
هيچيم کنون، «همه» گرديم!
نبرد نهائی ‌ست اين.
به‌هم گرد آئيم
و فردا «بين‌الملل»
طريق بشری خواهد شد.
رهانندۀ برتری در کار نيست،
نه آسمان، نه قيصر، نه خطيب.
خود به رهائی خويش برخيزيم،
ای توليد گران!
رستگاری مشترک را برپا داريم!
تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند،
تا روح از بند رهائی يابد،
خود به کورۀ خويش بردميم
و آهن را گرماگرم بکوبيم!
نبرد نهائی ‌ست اين.
به‌هم گرد آئيم
و فردا «بين‌الملل»
طريق بشری خواهد شد.
کارگران، برزگران
فرقۀ عظيم زحمتکشانيم ما
جهان جز از آن آدميان نيست
مسکن بی ‌مصرفان جای ديگری است.
تا کی از شيرۀ جان ما بنوشند؟
اما، امروز و فردا،
چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند
آفتاب، جاودانه خواهد درخشيد.
نبرد نهائی ‌ست اين.
به‌هم گرد آئيم
و فردا «بين‌الملل»
طريق بشری خواهد شد.

#اوژن_پواتیه
#ترجمه_احمد_شاملو

@radikal_shere_nab
آدم یکبار که بیشتر عمر نمی کند.
یکبار هم بیشتر نمی میرد. خوب پس مرگ یکبار شیون هم یکبار!
جای آنکه بی حرف و بی صدا مثل خر زیر بار بترکیم، بگذار در حالی که داریم برای حق زندگیمان می جنگیم بمیریم.

📚پابرهنه ها
#زاهاریا_استانکو
#ترجمه_شاملو

❄️ @radikal_shere_nab ❄️
اگر بمیرم
جعبه سیاهم را پیدا نخواهند کرد
نه ظرافت عشق
نه تعبیر خیال
عمر کوچکم
تا همیشه عطر شقایق خواهد داد
انگار که از تشییع جنازه ی یک پشه برگشته ام
لب و دهانم کنیاک .
جنازه ی باران را
تازه از دریا در آورده اند
از موسم ها "بمب"
از روزها ، بهار
آبادیهای کوهستانی
پر از گلایل های ارزان قبر من خواهند بود
کودکی ام
آن راز اساسی را بسیار خواهد جست .
صورت من
یک آمیپ گربه است
من که بمیرم او
خود به خود تکثیر خواهد شد
من که بمیرم
جعبه سیاهم را پیدا نخواهند کرد
نه خستگی یک یخ
نه پرده ی پاره ی یک سینما
مزار کوچکم
مانند قلب یک کودک
تا همیشه بازیگوش خواهد بود...

#درمان_اسکندر_اوور
#ترجمه
#رویا_شاه_حسین_زاده
مجموعه
#با_من_خودکشی_کن_مادر

@radikal_shere_nab