🔸حوضچه های فرهنگ
🔸▪️به آلمان سفر کرده ام. کُلن و بُن. قبل ترها، شهرهای دیگری از آلمان را هم دیده ام. به هر شهری که میروید، تقریبا همان غذاها را میبینید. تقریبا همان لباسها. تقریبا همان ادبیات. با اندکی تغییر: شاید یک پنیر ِ متفاوت، یک نوشیدنی ِ محلی.. همین. چیزی به عنوان "
هنرهای سنتی" هر منطقه و شهر و آبادی نمیبینی. هر چه میگردم، نیست.
▪️در ایران اما، سفر که میکنی، جهان عوض میشود: از استانی به استانی. از شهری به شهری. غذاها بالکل عوض میشوند: از جهانِ بَل بَل های بوشهر، میرسی به میرزاقاسمی ِ ساری.
شیرینی ها متحول میشوند: از باقلوای یزد، میرسی به کاک کرمانشاهی، از نوقای تبریزی به قتلمه ی سیستانی. زبان و لهجه و مَثَل ها تغییر میکند.
هنرهای سنتی هر منطقه، فرق میکنند: حتی نوع "گره" قالی و جاجیم و گلیم، سوزن دوزی زابل تا حصیربافی شادگان، قلمکار اصفهان تا ترمه بافی یزد و عبابافی بهبهان..
▪️در اروپای غربی، یا حداقل در درون هر کشورشان، انگار با یک "دریاچه فرهنگی" روبروییم: تقریبا یکدست و همگِن و همگون. در ایران اما با "حوضچه های فرهنگی" جدا جدا روبروییم: هر کدام رنگ ِ خودش، طعم ِ خودش، منظره ی خودش، عمقِ خودش، و زیبایی خودش. یک کهکشان ِ متنوع و حیرت انگیز..
▪️آیا آن دریاچه ی همگِن اروپایی، محصول مدرنیته و همشکلی ناشی از زدودن سنتهاست؟ آیا از ابتدا و پیش از مدرنیته نیز چنین بوده؟ نمیدانم. اما هر چه که هست، میدانم که در مقایسه با گونه گونی ِ اعجاب آور فرهنگی ِ ایران و جوامع این منطقه، یک سادگی ِ کسالت بار به نظر میرسد.
▪️آنوقت، آنها، برای مطالعه ی هنر و فرهنگ
ما، چند قرن است که همان الگوی آشنای خودشان را به کار میبرند: به دنبال یک دریاچه ی همگن و همگون فرهنگی اند. همین است که معدودی هنر و معدودی سنت را برمیگزینند و به کتابهای تاریخ فرهنگ و هنرشان می برند. باقی، جایی در آثارشان ندارد. چرا که ذهن اروپایی، با چنین گوناگونی از "حوضچه های مستقل فرهنگی" آشنا نیست. این تنوع را نمیشناسد. در نتیجه، به رسمیتش هم نمیشناسد.
▪️اینجاست که نقش رشته هایی چون مطالعات فرهنگی و انسانشناسی و پژوهش هنر مهم میشود: توانایی به دست دادن تصویری از گونه گونی این حوضچه های متنوع و شگفت آور. توصیفی که بتواند شگفت آوربودن این تنوع فرهنگی را بیش از پیش هویدا کند. و جامعه شناسی و تاریخنگاری هنری که این تصویر متکثر را تحلیل کند و ربط آن را به سایر جنبه های حیات اجتماعی و ریشه های تاریخی
ما نشان دهد.
▪️چه دین ِ بزرگی بر گردن ماست: روایت ِ زیبایی و غنای هزاران حوضچه ی سحرانگیز فرهنگ..
راهیانه/ایده نوشت های مهدی سلیمانیه
@raahiane#آنسوی_حیرت/
#جامعه_شناسی_سفری/
#هنرهای_ما/
#هنر