راهیان نور

#اولین
Channel
Logo of the Telegram channel راهیان نور
@rAhian_nurPromote
824
subscribers
8.83K
photos
786
videos
813
links
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
دلنوشته مادر شهید محمدخانی، در #اولین روز ماه مبارک رمضان:

پســـرم این شبــہـا جاے خالیت را بیشتر احســـاس مے ڪنم، و دلم بیشتر مے گیرد، زیرا بہ بودنت عادت داشتم، نبودے تا ڪنار سفره افطـــار برایــــمان دعاے سفره بخوانے. 
یادش بخیر شبــــہــایے را ڪہ با هم بہ مسجد ارڪ مے رفـتـیـم، و تو اصرار داشتے تـا لحظات آخر مناجات حضور داشتہ باشیم،
وقتے بہ خانہ برمے گشتیم تو چہ زیبا مشغول نماز شب مے شدے، و بعد با هم سحرے مےخوردیم. 

حالا تو سر سفره ارباب
🌹"عـــنــــد ربــــہــــم يـــرزقــــون"🌹
هستے و من بہ حال تو غبطہ مے خورم.
👇

https://sapp.ir/rahian_nur
Forwarded from KHAMENEI.IR
🚨 همه دستگاهها با سرعت و همه توان به یاری آسیب‌دیدگان بشتابند
🏴پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی درپی حادثه تلخ و مصیبت‌بار زمین‌لرزه در غرب کشور

🔻بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و اندوه فراوان خبر زمین‌لرزه در غرب کشور را که به جان‌باختن جمعی از هم‌میهنان عزیز و زخمی شدن جمعی بیشتر انجامیده و خسارات بسیاری پدید آورده است، دریافت کردم.

⚠️#وظیفه_مسئولان آن است که در همین #اولین_ساعات با همه‌ی همّت و توان به یاری آسیب‌دیدگان بویژه در زیر آوار ماندگان بشتابند و با بهره‌گیری سریع از همه‌ی امکانات موجود، از افزایش تلفات جلوگیری کنند. #ارتش و #سپاه و #بسیج، با نظم و سرعت به آوار برداری و انتقال مجروحان کمک کنند و دستگاههای دولتی چه نظامی و چه غیر نظامی همه‌ی توان خود را برای یاری آسیب دیده‌ها و #خانواده‌های آنان به صحنه آورند.

🔳اینجانب از اعماق دل، این حادثه‌ی تلخ و مصیبت‌بار را به ملّت ایران بخصوص به مردم عزیز استان #کرمانشاه و بویژه به خانواده‌های مصیبت‌زده #تسلیت عرض میکنم و متضرعانه از خداوند متعال میخواهم که این محنت و رنج را مایه‌ی جلب رحمت و فضل خود قرار دهد و بر صبر و پایداری و مقاومت ملّت عزیزمان بیفزاید.

🔺 از #همه‌ی کسانی‌که میتوانند به نحوی در سبک کردن بار مصیبت و جبران خسارت مؤثر باشند درخواست میکنم که به یاری آسیب‌دیدگان #بشتابند.

والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنه‌ای
۲۲ آبان ۱۳۹۶

☑️مطالب‌درباره‌رهبرانقلاب👇
http://telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg
#شهید_جواد_تیموری #پاسدارمحافظ مجلس و #اولین شهیدمجلس است که بازبانی روزه به #شهادت رسید
🔸برادرش شهید رضاتیموری در #عملیات_مرصاد به دست کوردلان منافق به #شهادت رسید
@bakeri_channel
راهیان نور
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری: ‌‌#قسمت_چهاردهم #شهدا_شهادت 🌺این طلسم را مهدی در ذهنش شکست،با آمدن به باغ قرص ماه توی اسمان همه جا را روشن کرده بود صفیه دست مهدی را گرفت و با هم در باغ قدم زدند.دلش انگار باز نیمشد،آنقدر #دلتنگی کشیده بود و هول…
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری:
#قسمت_پانزدهم
.
🌷دیگر نمیتوانستم بدون مهدی سر کنم،#ناز_کردن فایده نداشت
#حمید آقا امد،یک وانت گرفت و وسایل را بار زد و فرستاد اهواز
#خودمان هم با یک مینی بوس راه افتادیم
من بودم و حمید آقا.توی مینی بوس،با راننده سه نفر میشدیم. #موقع خداحافظی با خانوادم،آنقدر خندان بودم که همسایه مان تعجب کرده بود
#میگفت:"صفیه چطور میتونی اینقدر شاد باشی؟😳تو داری از خونوادت جدا میشی🤔.داری میری توی یه منطقه جنگی"
گفتم:"میرم پیش مهدی"😊
#اولین باری بود که از ارومیه خارج میشدم#چله ی زمستان،برف توی راه کولاک شد،ماشین نمیتوانست راه برود؛
#شب،میانه ماندیم و صبح دوباره راه افتادیم.تا رسیدیم باختران ظهر بود، #مهدی منتظرمان بود. #از نگرانی کلافه شده بود😞،فردای آن روز با مهدی رفتیم اهواز و دوتایی خانه ای اجاره کرده بود،مرتب کردیم
#مهدی یک جعبه ی مهمات را داده بود طبقه زده بودند و به جای کتابخانه گذاشتیم کنار اتاق و کتاب هامان را چیدیم توش
#میگفت:"اگر وقت نمیکنم بخونم،اقلا چشمم که بهشون می اُفته خجالت میکشم"
#به من سپرده بود از المعجم آیات ایثار و#شهادت و جهاد و هجرت را در بیاورم.هر بار میآمد،چیزهایی که درآورده بودم رو میدادم بخواند
خانه مان دوطبقه داشت،سرویس بهداشتی و آشپز خانه،طبقه پایین بود که یکی از دوستان مهدی با خانم و دوتا بچه هاش نشسته بودند. #دور و بر خانه،اداره و سازمان های دولتی وراه آهن بود،از این بابت خیلی امن نبود. #دیوار های کوتاهی هم داشت،پنجره را با پلاستیک سیاه پوشانده بودند که از بیرون نور چراغ پیدا نباشد.

#ادامه_دارد
#شهدا_شهادت
@rahian_nur
راهیان نور
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری: #قسمت_نهم 🌺بعد از ظهر روزی که آمد گفت:"یه کاغذ و مداد📝 بیار،چیزهایی رو که لازم داریم بنویس. #یه روز که وقت داری بریم خرید"🙂 مادرم از قبل برایم چیزهایی کنار گذاشته بود.به مهدی گفتم،راضی بود با همان ها شروع کنیم.…
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری:
#قسمت_دهم
.
🌺تازه احساس میکرد اصلا مهدی را نمیشناسد
او چطور مردی بود؟هیچ نپرسیده بود غذا پختن بلد هست یا نه،اما حالا میگفت باید رانندگی یاد بگیرد. #دیده بود و شنیده بود مردها دوست دارند زنشان کد بانو باشد😊
صفیه یادش نمیآمد تا به حال خانه پدرش غذا درست کرده باشد، #مادر وسواس داشت به اینکار،نمیگذاشت دختر ها دخالتی بکنند، #دل خوش کرده بود حالا حالاها وقت دارد و این چیزها را یاد میگیرد.باز به صورت مهدی نگاه کرد.چقدر جدی به نظر می آمد،دلش خالی شد))
.
🌷به خودم #دلداری میدادم غذا پختن که کاری ندارد،یاد میگیرم،هفته ی اول ناهار و شام میهمان مادرش بودیم. #اولین شبی که میخواستم خودم غذا بپزم،برایمان میهمان رسید😌،دوستان مهدی آمده بودند دیدنمان
مهدی پرسید"میتونی شام درست کنی،نگهشون داریم؟"🙈
#گفتم:"آره،درست کردم"😉
#برنج را کشیدم،رویم نمیشد بیاورم سر سفره🙈 برنج#خارجی را کته کرده بودم. #شفته شده بود☺️. #مهدی دیس پلو را برداشت و گفت"بیا تو،کاریت نباشه"
#دیس را گذاشت وسط سفره و گفت"آش پزی خانم ما حرف نداره،اگه میبینید پلو خوب در نیومده،چون برنجش خوب نبوده"😉
#میهمانها که رفتند،گفت"اینطور که معلومه،یه مدت باید غذا درست کنم تا یاد بگیری"
🍀خداییش مهدی هیچ وقت به غذا ایراد نگرفت🍀
#خودم آش ماست دوست داشتم و چون بلد بودم،درست کردم؛یادم رفت نمک بریزم.توی بشقاب خودم نمک میریختم،مهدی هیچی نمیگفت،فکر کردم متوجه نشده.پرسیدم"مهدی به نظرت چیزی کم نداره؟"گفت:"نه" گفتم:"اما نمکش کمه" گفت:"غذاست دیگه،بی نمک هم میشه خورد."🙄😇
.
#ادامه_داره
@rahian_nur






🌼دلنوشته مادر شهید دهقان در اولین سحر ماه🌙 مبارک رمضان 🌼

#محمد_رضا_جان سلام...👋
#اولین_سحر ماه مبارک رمضان بدون وجود تو خیلی سخت گذشت همه اش همراه اشک و آه و ضجه بود😔
مثل همیشه وارد اتاقت شدم چند بار صدایت زدم و گفتم #محمدرضا بلند شو سحری بخور..خواب نمونی😊
یادت هست همیشه با اولین صدای من بیدار می شدی اما بلند نمی شدی
و منو مجبور می کردی،هی برم،بیام و صدات کنم
ای #عزیزتر_از_جانم...اولین سحر نیز همین طوری گذشت..مدام رفتم و برگشتم اما هر بار جای خالیت در اتاقت ...بگذریم😔
اولین سحر در سکوت تلخ همراه اشک و آه من و بابا خیلی به کندی گذشت😭
#پسر_عزیزم هر جا هستی مواظب خودت باش☺️
برای دل من و بابا هم دعا کن🙏
یادت هست چقدر مقید به واجباتت بودی ؛ #پنج_سال بود به سن تکلیف رسیده بودی اما تنها پنج روز،روزه قضا در وصیت نامه ات برایم جا گذاشتی!؟
چقدرم شرمنده این پنج روز بودی😔 ...و مدام می گفتی چرا آموزش در ماه رمضان ؟!
اما خیالت راحت پسرم،من به وصیت نامه ات مو به مو عمل کردم،روزه هات را گرفتم.😊
نگذاشتم چیزی بر گردنت بماند و حال تو نیز در اولین سحر و روز #ماه_رمضان🌙 دست نوازشت را برقلب ما بکش و نزد ائمه اطهار (ع) دعا گوی ما باش
پسر عزیزم

💠دلنوشته برای آقا مـــحــمــدرضـــا💠

@rahian_nur