#شعرپرسشهای یک کارگر که میخواند▫️برتولت برشت
چه کسی شهر هفت دروازهی« تِب» را ساخت؟
در کتابها، فقط نام فرمانروایان را میخوانید.
آیا فرمانروایان، تخته سنگها را به دوش کشیدند؟
و بابِل، که چندین و چند بار
ویران شد،
چه کسی آن را بارها ساخت؟
در کدام خانه از شهر پر زرق و برق لیما
عملهها زندگی میکردند؟
در آن غروب که دیوار بزرگ چین به پایان رسید
بنایانش کجا رفتند؟
رُم بزرگ را
با آن طاقهای شکوهمندش
چه کسی بر پا داشت؟
قیصرها بر چه کسانی پیروز شدند؟
آیا بیزانس پر آوازه، برای ساکنانش، فقط قصر داشت؟
حتی در آتلانتیس افسانهیی
آن شب که دریا به کامش کشید،
به دریا اُفتادگان، بر سر بَردِگان خود نعره میکشیدند.
اسکندر جوان، هند را تسخیر کرد
به تنهایی؟
قیصر که«گُل»ها را در هم کوبید،
حتی آشپزی هم همراهش نبود؟
فیلیپ اسپانیایی، به هنگامی که ناوگانش
غرق شد، گریست.
فقط او بود که گریه کرد؟
فردریک دوم در جنگهای هفتساله پیروز شد
هیچ کس دراین پیروزی نقش نداشت؟
با ورق خوردن پیروزی
چه کسی طعام ضیافت پیروزمندان را پُخت؟
هر ده سال، مردی بزرگ.
چه کسی هزینهاش را پرداخت؟
این همه گزارش.
این همه پرسش.
▫️این شعر برشتِ بزرگ بارها ترجمه شده از زبانهای مختلف. من ترجمهی یک مترجم نامعلوم را ویرایش کردم. به این صورت درآمد. اصل همانا خواندن است!
@Quqnus