روزی که خانم مستشار نظامی عزیزم پیام دادند عاطفه جان برنامهایست چنین و چنان شرایط حضور داری؟ به هیچ چیز جز مهربانی ایشان فکر نکردم.
یکی دوروزِ منتهی به ضبط فکر کردیم حالا کدام شعر را بخوانم؟
یک عاشقانه و یک شعر دیگر که شرح زندگی و احوالات خودم بود را انتخاب کردیم و تا یکساعت قبل از اینکه نوبت شعرخوانی من باشد بین همان دوشعر مردد بودیم.
اما از عصر همان روز که استوریهای زینبجان بیات را مبنی بر دختران بازمانده از تحصیل در حکومت فعلی افغانستان دیدم به این فکر کردم شعر دهمزنگ را بخوانم تا صدای مردمم باشم.
درمسیر فرودگاه به محل ضبط که همچنان مردد بودم با زینبجان تماس گرفتم و مشورت کردم که نظر شما چیست؟ نظر زینبجان هم روی شعر دهمزنگ بود.
وقتی سال ۹۸ برای شعرخوانی در دیدار با رهبر انقلاب دعوتشده بودم تمام وجودم میخواست این شعر را بخواند اما خدا سرنوشت دیگری را رقم زد و میخواست برای شهدای فاطمیون شعری خوانده شود، و اینجا که روی دو شعر دیگر مردد بودم خدا خواست که لحظهی آخر تصمیم تغییر کند و بلاخره این شعر در جایی مثل رسانهی ملی شنیده شود.
راستش را بخواهید از همان اول هم هیچ برنامهای برای مرحلهی بعد نداشتم اصلا برایم مهم نبود با چه کسانی هم گروهیام.
بعد از برنامه هم همینطور، میخندیدم، به رقبا تبریک میگفتم، به خواهرهایم پیام دادم و با چند ایموجی خنده حذف را اطلاع رسانی کردم.
چون
چیزی که برای من مهم بود بغض استاد فیض و استاد کاظمی بود و اینکه این بغض راوی درد مردم من است.
رسالت شعر بالا رفتن از این مرحله به مرحلهی بعد و... نیست شعر من با بغض استاد فیض رسالتش را به جا آورد و این مرا بس است.
آنجا که بعد از اعلام نتایج استاد کاظمی گفتند: اشک همهی مارا درآوردی و من به شوخی گفتم: استاد من اینجوریام اشک رهبر را هم درآوردم و بعد خندیدم.
من برندهی مسابقهی خودم بودم و با بغض داوران جایزهام را دریافت کردم.
#عاطفه_جعفری#مسعود_یوسف_پور#سرزمین_شعر#نغمه_مستشار_نظامی#شبکه_چهار