فلسفه بدون مرز

◾️مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت می‌کند :جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان می‌شود.


▪️اولی مربوط به کسانی است که اصلا بی‌سوادند و کتاب نمی‌خوانند. دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خوانده‌اند.

▪️اینها به قول الکساندر پوپ "آدمهای بی‌هوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خوانده‌اند انباشته شده است".

▪️در دنیا همیشه از این نوع جاهلان باسواد که کتابهای فراوانی را بد خوانده‌اند وجود داشته است.

▪️یونانی‌ها برای این آمیزه‌ی علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد می‌خوانند ولی بد می‌خوانند، در تمام دوره‌ها اطلاق شود و آنها به این‌گونه افراد "عالمان جاهل" نام داده بودند.



▪️(چارلز ون دورن / چگونه کتاب بخوانیم)


@philosophybimarz

◾️برای شرکت تو دوره ی کتابخوانی و اطلاعات بیشتر به آیدی زیر عدد 8 رو ارسال کنید:

@philosophy11111
@philosophy11111
@philosophy11111

◾️دوستان این مطالبی که ارائه شد،چکیده ای کوتاه از شوپنهاور بود که امیدوارم مورد توجه و لطفتون قرار بگیره❤️🥀

▪️در روز های آینده بیشتر از شوپنهاور میگیم🤝

@philosophybimarz

◾️انتقاد از خوش‌بینی فلسفی (توضیحات تکمیلی)


▪️شوپنهاور از خوش‌بینی فلسفی دوران خود به شدت انتقاد می‌کرد، به ویژه از ایدئالیسم هگلی و ادعاهایی که جهان را به‌گونه‌ای منطقی و بهینه جلوه می‌دادند.


▪️ او این نوع دیدگاه را نوعی توهم و خودفریبی می‌دانست که حقیقت رنج و واقعیت زندگی را نادیده می‌گیرد. از نظر او، جهان به هیچ وجه "بهترین جهان ممکن" نیست، بلکه جهانی پر از رنج و ناسازگاری است که هیچ هدف مشخصی ندارد.


▪️او با اشاره به مسائلی مانند جنگ، فقر و نابرابری، تلاش داشت تا نشان دهد که خوش‌بینی فلسفی با واقعیت‌های تلخ زندگی انسان ناسازگار است.

▪️ در این چارچوب، شوپنهاور فلسفه خود را به عنوان یک "واقع‌گرایی تلخ" ارائه داد که می‌خواست انسان‌ها با پذیرش واقعیت‌های تلخ زندگی، به جای خوش‌خیالی، به جستجوی راه‌های واقعی برای کاهش رنج بپردازند.

#بخش_آخر

@philosophybimarz

◾️اخلاق و شفقت (توضیحات تکمیلی)


▪️در فلسفهٔ اخلاقی شوپنهاور، شفقت و همدلی با دیگران جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد. او باور داشت که انسان زمانی می‌تواند از خودخواهی و میل‌های فردی‌اش فراتر رود که درد و رنج دیگران را احساس کند.

▪️به این ترتیب، شفقت و همدردی، پایه و اساس اخلاق به شمار می‌آید. شوپنهاور برخلاف فیلسوفانی که اخلاق را بر اساس عقل و منطق بنا کرده‌اند، معتقد بود که انگیزه‌های اخلاقی به‌طور ذاتی در شفقت ریشه دارند.


▪️به همین دلیل، در مواجهه با دیگران، اگر بتوانیم خود را در جایگاه آنان ببینیم و رنج‌هایشان را درک کنیم، رفتار ما به صورت خودکار به سمت کمک به آنان و کاهش رنجشان سوق پیدا خواهد کرد.


▪️این بینش اخلاقی، برخاسته از نگاه او به وحدت اساسی موجودات در زیرساخت‌های جهانی است.

#بخش_چهارم

@philosophybimarz

◾️هنر، راه رهایی از رنج (توضیحات تکمیلی)


▪️هنر، به باور شوپنهاور، راهی است برای رهایی موقتی از چنگال اراده و میل‌های بی‌پایان. در تجربه هنری، ما به نظاره‌گرانی بی‌طرف و غیر وابسته به دنیای خواسته‌ها تبدیل می‌شویم.


▪️ برای مثال، زمانی که غرق در شنیدن یک قطعه موسیقی می‌شویم یا هنگام تماشای یک نقاشی به تأمل فرو می‌رویم، از میل‌ها و خواسته‌های خود دور می‌شویم و وارد حالتی از بی‌طرفی و آرامش می‌شویم.

▪️ به همین دلیل، شوپنهاور هنر را یکی از بالاترین و ارزشمندترین تجلیات انسانی می‌دانست. او به موسیقی توجه ویژه‌ای داشت و آن را به عنوان "تجلی مستقیم و خالص اراده" می‌دانست؛ چرا که موسیقی به طور مستقیم احساسات و حالات روانی ما را بازتاب می‌دهد و از کلام و مفاهیم معمولی فراتر می‌رود.

#بخش_سوم

@philosophybimarz

◾️بدبینی و زندگی به عنوان رنج (توضیحات تکمیلی)


▪️شوپنهاور معتقد بود که اراده، نیرویی کور و بی‌هدف است که در اعماق هر موجود زنده قرار دارد. به نظر او، میل به زیستن و تلاش برای بقا، منبع تمام رنج‌ها و ناامیدی‌های انسان است.

▪️در واقع، زندگی یک چرخه بی‌پایان از "نیاز" و "برآورده‌سازی" نیازها است، و هرگاه یکی از این نیازها برآورده می‌شود، نیاز دیگری جایگزین آن می‌شود.

▪️به همین دلیل، هر لذتی که تجربه می‌کنیم، موقتی و زودگذر است و اغلب بلافاصله جای خود را به درد و رنج می‌دهد.

▪️ او تأکید داشت که حتی زمانی که به اهداف خود می‌رسیم، خوشحالی واقعی و پایدار به دست نمی‌آید، بلکه تنها آرامش موقتی است که به زودی با نارضایتی و میل جدید جایگزین می‌شود.

▪️ این دیدگاه بدبینانه، ریشه در تجربه شخصی و تأملات عمیق او بر ماهیت زندگی و اراده دارد.

#بخش_دوم

@philosophybimarz

◾️آرتور شوپنهاور (1788-1860)، یکی از فیلسوفان برجسته قرن نوزدهم آلمان، به دلیل دیدگاه‌های متفاوتش در فلسفه شهرت دارد.

▪️فلسفهٔ او عمدتاً بر اساس تفسیر خاصی از "اراده" بنا شده است. در این پست‌های تلگرامی، به اصول اساسی فلسفهٔ او می‌پردازیم:

▪️جهان به مثابه اراده و تصور شوپنهاور معتقد است که جهان دو جنبه دارد:

▪️ "تصور" و "اراده." تصور، همان است که ما از طریق حواس خود و ذهنمان درک می‌کنیم؛ اما این تنها یک ظاهر است.

▪️در واقعیت عمیق‌تر، جهان "اراده‌ای ناب و نامتناهی" است که خود را به صورت‌های مختلف تجلی می‌دهد.

▪️ اراده، نیرو و انگیزه‌ای است که در هر چیز زنده جریان دارد و علت هر گونه حرکت، تغییر و خواست در جهان است.

#بخش_اول


@philosophybimarz

◾️درباره ی کشیشان

▪️روزی زرتشت شاگردان را اشارتي کرد و این سخنان با ایشان بگفت:

▪️این جا کشیشان اند. و اگر چه ایشان مرا دشمنان اند، از کنارشان آرام بگذرید و تیغ از نیام بر نکشید

▪️در میان اینان نيز پهلواناني هستند و بسي از ایشان بسا رنج برده اند. ازین رو، دوست دارند دیگران را به رنج درافكنند.

▪️دشمناني شرير اند اینان و چیزی کین توزتر از افتادگی شان نیست و دست یازیدن بر ایشان مایه ي الودگی ست.

▪️#چنین_گفت_زرتشت_ص_103
▪️#نیچه

@philosophybimarz

📚 به جمع علاقه‌مندان به خوانش بهترین کتاب های فلسفی و ادبی بپیوندید!

🏮اگر شما هم از دوستداران مطالعه و بحث‌های عمیق پیرامون کتاب‌های بزرگان اندیشه هستید، گروه ویژه خوانش کتاب ما منتظر شماست!

🧨 در این گروه هر هفته بخش‌هایی از یک کتاب ارزشمند برای مطالعه قرار می‌گیرد و پس از یک هفته، فضای گروه باز می‌شود تا درباره مطالب خوانده‌شده به بحث و تبادل نظر بپردازیم.

✨ ویژگی‌های خاص گروه ما:

تجربه‌ای متفاوت و مفید از خوانش گروهی با همراهی علاقه‌مندان و تحلیل‌های مفید.

قوانین منظم برای جلوگیری از هرگونه مزاحمت و تمرکز بر گفت‌وگوهای هدفمند.

حداکثر ظرفیت گروه ۱۰۰ نفر است و هدف ما ارائه محیطی دوستانه و حرفه‌ای می‌باشد.


💵 هزینه عضویت: ۳۰۰ هزار تومان برای یک دوره کامل

🔹 برای ثبت‌نام، مبلغ را به شماره کارت

6063731105748850
فریق محمدی

واریز کرده و رسید پرداخت را به پیوی زیر ارسال کنید.🔻🔻🔻
@philosophy11111
@philosophy11111
@philosophy11111

حداکثر ظرفیت 100 نفر

ظرفیت باقی مانده:90 نفر

منتظریم که به این تجربه شگفت‌انگیز بپیوندید و از مطالعه و گفت‌وگوهای عمیق لذت ببرید! 📖✨

▪️۴. مسئله‌ی افزایش جمعیت

یکی از ایرادات عملی و منطقی که به تناسخ وارد می‌شود، مسئله‌ی افزایش جمعیت جهانی است.

▪️ اگر ارواح به طور مداوم به بدن‌های جدید منتقل می‌شوند، چگونه می‌توان افزایش چشمگیر جمعیت انسان‌ها در طی قرون اخیر را توجیه کرد؟

▪️ آیا تعداد ارواح محدود بوده و به‌تدریج به بدن‌های جدید منتقل شده‌اند، یا این‌که ارواح جدیدی به وجود می‌آیند؟

▪️این پرسش، تناسخ را با مشکلاتی در مورد منشأ و تعداد ارواح مواجه می‌کند.

▪️۵. مسئله‌ی هویت شخصی و ثبات آن

تناسخ باعث می‌شود که روح، پس از ترک یک بدن، به بدنی دیگر منتقل شود.

▪️در این حالت، هویت شخصی فرد چگونه ثابت و پایدار می‌ماند؟

▪️ اگر فردی در زندگی جدید خود، خصوصیات، عادات و شخصیت کاملاً متفاوتی پیدا کند، آیا می‌توان گفت که او همان فرد گذشته است؟

▪️ یا این‌که تناسخ تنها به معنای انتقال «روح» به معنای فیزیکی بوده و هویت و شخصیت فردی از بین می‌رود؟

▪️۶. نقد از منظر علم عصب‌شناسی

از دیدگاه علمی و عصب‌شناسی، تجارب، شخصیت و خاطرات ما به‌شدت با ساختارهای مغزی و عصبی بدن ما مرتبط هستند. وقتی که فردی می‌میرد، مغز و ساختارهای عصبی او از بین می‌روند.

▪️ چگونه می‌توان باور داشت که روحی که از یک بدن جدا شده و وارد بدن دیگری می‌شود، همچنان تجارب و ویژگی‌های قبلی خود را حفظ می‌کند؟

▪️ این موضوع با اصول علمی سازگار نیست و تناسخ را به یک پدیده‌ی غیرقابل اثبات از دیدگاه علمی تبدیل می‌کند.


▪️۷. مسئله‌ی عدم تداوم هویت فردی

اگر روح از بدنی به بدن دیگر منتقل شود، باید هویت فردی آن روح را تعریف کرد.

▪️ اما اگر در بدن جدید، تمامی خاطرات، تجارب و خصوصیات فردی تغییر یابند، چه چیزی از روح گذشته باقی می‌ماند؟

▪️ آیا این انتقال صرفاً یک «هسته‌ی خالی» از شخصیت را منتقل می‌کند، یا این‌که روح با تمامی ویژگی‌های خود منتقل می‌شود؟

▪️ عدم وجود شواهد کافی برای نشان دادن تداوم هویت فردی، این موضوع را پیچیده می‌کند.

🖍به دلیل طولانی شدن نقد ها،آن ها را در دو پست تقدیم کردیم.

📬برای مطالعه در مورد تناسخ روی این لینک بزنید.

@philosophybimarz

◾️نقدهای بیشتر در مورد تناسخ:

▪️۱. مسئله‌ی پیوستگی زمانی و مکانی

تناسخ به معنای انتقال روح از یک بدن به بدن دیگر در زمان و مکانی متفاوت است. یکی از نقدهای فلسفی به این ایده، مسئله‌ی پیوستگی زمانی و مکانی است.

▪️ اگر روح از بدنی به بدن دیگر منتقل می‌شود، باید توجیهی برای این تغییر مکان و زمان داشته باشیم.

▪️چگونه می‌توان پیوستگی زمانی را که هویت فردی را تعریف می‌کند، در یک چرخه‌ی جدید حفظ کرد؟

▪️۲. مسئله‌ی خاطرات و تجارب قبلی

یکی از دلایلی که موافقان تناسخ مطرح می‌کنند، خاطرات زندگی‌های قبلی است که برخی افراد به یاد می‌آورند.

▪️ اما یک پرسش مهم در اینجا مطرح می‌شود: چرا اکثریت قریب به اتفاق انسان‌ها هیچ خاطره‌ای از زندگی‌های قبلی خود ندارند؟

▪️آیا این فقدان خاطرات به معنای نقص در نظریه‌ی تناسخ است؟

▪️ برخی معتقدند که اگر تناسخ واقعیت داشت، باید تمام افراد دست‌کم نشانه‌هایی از زندگی‌های گذشته‌ی خود را به یاد می‌آوردند.

▪️۳. مسئله‌ی عدالت و اخلاقیات

باور به تناسخ اغلب به عنوان روشی برای توجیه عدالت اخلاقی و کارما (عمل و نتیجه) مطرح می‌شود.

▪️ اما این نظریه می‌تواند پرسش‌های اخلاقی پیچیده‌ای را به وجود آورد. اگر روحی در زندگی جدید خود به خاطر اعمالی که در زندگی‌های گذشته انجام داده مجازات می‌شود، این به معنای تحمل مسئولیت اعمالی است که فرد فعلی در زمان زندگی جدید هیچ کنترلی بر آن‌ها نداشته است.

▪️ آیا این منصفانه است که فردی به خاطر اعمال یک زندگی گذشته، که حتی از آن اطلاعی ندارد، مجازات شود؟

@philosophybimarz

◾️۴: استدلال‌های مخالفان تناسخ

▪️مخالفان تناسخ، چندین انتقاد و ایراد منطقی به این نظریه وارد کرده‌اند:

▪️1. مسئله‌ی هویت شخصی: اگر روح فردی پس از مرگ به بدن دیگری منتقل شود، چگونه می‌توان هویت و شخصیت آن فرد را در بدن جدید حفظ کرد؟ به عبارت دیگر، هویت و تجارب فردی که ویژگی‌های خاصی در یک بدن دارد، چگونه در بدن جدید تعریف می‌شود؟


▪️2. نبود شواهد علمی: تناسخ به عنوان یک پدیده‌ی متافیزیکی، شواهد علمی قابل قبولی ندارد و نمی‌توان آن را با ابزارهای علمی مورد آزمون قرار داد. از دیدگاه علمی، تناسخ بیش از آن‌که واقعیتی ثابت باشد، یک باور فرهنگی و دینی است.


▪️3. تعارض با آموزه‌های دینی: در بسیاری از ادیان، تناسخ با اصولی چون معاد و بازگشت روح به خالق در تضاد است. برای مثال، در اسلام، اعتقاد به زندگی پس از مرگ به شکلی کاملاً متفاوت از تناسخ بیان شده است.



▪️سؤال برای تأمل: آیا می‌توان باور به تناسخ را به عنوان یک آموزه‌ی اخلاقی پذیرفت، حتی اگر شواهد علمی کافی برای اثبات آن وجود نداشته باشد؟

@philosophybimarz

◾️۳: استدلال‌های موافقان تناسخ

▪️موافقان تناسخ، چندین استدلال برای دفاع از این عقیده مطرح می‌کنند:

▪️1. خاطرات زندگی‌های پیشین: برخی افراد مدعی‌اند که خاطرات و تجارب زندگی‌های گذشته‌ی خود را به یاد می‌آورند. این افراد معمولاً جزئیاتی را بیان می‌کنند که در زندگی کنونی آن‌ها نمی‌تواند حاصل تجربه‌ی شخصی باشد. در این رابطه، محققانی مانند ایان استیونسون، به بررسی علمی چنین مواردی پرداخته‌اند.


▪️2. عدالت الهی و قانون کارما: باور به تناسخ، نوعی عدالت را در چرخه‌های بازتولد برقرار می‌کند. به این معنا که انسان‌ها در زندگی‌های بعدی نتیجه‌ی اعمال خود را تجربه می‌کنند و این موجب می‌شود تا به رشد اخلاقی و روحی دست یابند.


▪️3. شواهد تجربی: برخی از کودکان، خصوصاً در فرهنگ‌هایی که تناسخ بخشی از اعتقادات مذهبی و فرهنگی آن‌هاست، ادعا می‌کنند که می‌توانند زندگی‌های پیشین خود را به یاد آورند. این موضوع، از نظر برخی، دلیلی بر وجود تناسخ است.



▪️نقد: این ادعاها اغلب از سوی دانشمندان تجربی به عنوان شواهدی ناکافی و غیرقابل اثبات تلقی می‌شوند و به دلیل عدم قابلیت بازآزمایی علمی، مورد شک قرار می‌گیرند.

@philosophybimarz

◾️۲: تناسخ در فلسفه‌ی اسلامی

▪️فلاسفه‌ی اسلامی عمدتاً با نظریه‌ی تناسخ مخالف بوده و آن را در تقابل با آموزه‌های دینی و عقلی می‌دانستند. ابن سینا تناسخ را رد می‌کرد و معتقد بود که روح انسان پس از مرگ به بدن دیگری منتقل نمی‌شود، چرا که روح با بدن پیوندی ذاتی و خاص دارد.

▪️ ملاصدرا، با طرح نظریه‌ی حرکت جوهری و تکامل تدریجی روح، تناسخ را غیرمنطقی می‌دانست و بر این باور بود که روح انسان در مسیر تکامل خود نیاز به بازگشت به بدن دیگری ندارد.

▪️ به بیان ساده، در فلسفه‌ی اسلامی، روح پس از مرگ به مرحله‌ای دیگر از هستی وارد می‌شود و این انتقال، برخلاف باور به تناسخ، پیوستگی منطقی خود را با جسم قبلی حفظ نمی‌کند.

▪️استدلال ملاصدرا: اگر روح بدون توجه به پیوندهای پیشین خود به بدن دیگری منتقل شود، این انتقال باعث نابودی هویت و شخصیت فردی می‌شود.

@philosophybimarz

◾️۱: تاریخچه‌ی فلسفی تناسخ

▪️تناسخ، به عنوان باور به انتقال روح از بدنی به بدن دیگر پس از مرگ، یکی از قدیمی‌ترین عقاید بشری است. این مفهوم در فلسفه و ادیان مختلفی از جمله هندوییسم، بودیسم و حتی برخی مکاتب یونانی همچون فیثاغورسیان، به اشکال گوناگون مطرح شده است.

▪️فیثاغورس به تناسخ معتقد بود و باور داشت که روح انسان پس از مرگ به موجودات زنده دیگر منتقل می‌شود و چرخه‌ای از زندگی و مرگ را طی می‌کند تا به حالت خلوص کامل برسد. افلاطون نیز در آثار خود به نوعی از تناسخ اشاره دارد و آن را ابزاری برای تکامل روحی می‌داند.

▪️ در هندوییسم و بودیسم، این چرخه به قوانین کارما وابسته است و اعمال انسان در هر زندگی، سرنوشت او را در زندگی‌های بعدی تعیین می‌کند. به همین دلیل، تناسخ در فرهنگ‌های شرقی به عنوان یک اصل اخلاقی و آموزه‌ای برای رشد معنوی تلقی می‌شود.

▪️آیا باور به تناسخ به شکل‌گیری ارزش‌های اخلاقی و انسانی در جوامع باستانی کمک کرده است؟

@philosophybimarz

◾️دیروز آن قدر خسته تر بودم که تمام مدت روی کاناپه دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم. بنا به عادت گفتگوی روز تلویزیون را تماشا می کردم، که در آن اطلاعاتی را بدون ملاحظه آشکار می کردند. آشکار کردن بدون ملاحظه اطلاعات مد شده است: مردم اطلاعاتی درباره خود و دیگران آشکار می کنند. این کار را از فرط نگرانی و گناه، و به خاطر خوش آمد خودشان می کنند، ولی بیشتر به این دلیل که می خواهند خودشان را نشان دهند، و آدم های دیگر هم می خواهند تماشایشان کنند.

من خود را از آن ها مستثنی نمی کنم: من هم از تماشای این گناهان کوچک زشت، این نابسامانی های کثیف خانوادگی، و این ضربه های روحی لذت می برم.

▪️#مارگارت_اتوود
▪️کتاب: آدمکش کور
▪️مترجم: شهین آسایش


@philosophybimarz

◾️من برای شناخت بشریت به اینجا آمده ام به خاطر اینکه دلم میخواهد بفهمم مردی که مرد دیگری را میکشد در جست و جوی چیست و وقتی که آخرین گلوله را در بدن مردی فرو میکند به چه می اندیشد. من برای ثابت کردن عقیده ای که همیشه به آن معتقد بوده ام به اینجا آمده ام و آن پوچی و احمقانه بودن جنگ است و فکر میکنم جنگیدن قاطع ترین دلیل حماقت بشر است. ...
از هنگامی که به دنیا آمده ام گوشم رابا کلمه وطن و پرچم پر کرده اند و همیشه به من آموخته اند که باید به شهید شدن و به شهادت رسیدن افتخار کرد و بالید و هرگز کسی به من نگفت که چرا کشتن به خاطر دزدی یک گناه بزرگ است در حالی که کشتن در لباس سربازی باعث افتخار.

▪️#زندگی_جنگ_و_دیگر_هیچ
▪️#اوریانا_فالاچی

@Philosophybimarz

‍ ⁠■ من بیشتر دوست داشتم دراز بکشم و فکر کنم. همه اش فکر می‌کردم. همه اش خوابهایی می‌دیدم عجیب و غریب. نمی‌ارزد بگویم چه خوابهایی! من آن همه وقت همه اش از خودم می‌پرسیدم چرا آنقدر احمقم. اگر دیگران نفهم هستند و من یقین می‌دانم که نفهمند، پس چرا خودم نمی‌خواهم عاقلتر شوم. بعد دانستم که اگر منتظر شوم تا همه عاقل شوند، خیلی وقت لازم است. بعد دانستم که چنین چیزی هرگز نخواهد شد. مردم تغییر نخواهند کرد و کسی آنها را تغییر نخواهد داد و نمی‌ارزد انسان سعیِ بیهوده کند! بله همین‌طور است. این قانون آنهاست.

من اکنون می‌دانم کسی که عقلا و روحا محکم و قوی باشد، آن کس بر آنها مسلط خواهد بود. کسی که جسارت زیاد داشته باشد، آن کس در نظر آنان حق خواهد داشت. آن کس که امور مهم را نادیده بگیرد و بر آنها تف بیاندازد، او قانونگذار آنهاست. کسی که بیشتر از همه جرات کند، او بیش از هر کس دیگری حق دارد! تا بحال چنین بوده و بعدها هم چنین خواهد بود! باید کور بود که این‌ها را ندید…

▪️ #جنایت_و_مکافات
▪️#فئودور_داستایوفسکی

@philosophybimarz