کامالا هریس در ۵ نوامبر ۲۰۲۴ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از ترامپ شکست خورد. این شکست، شکستی برای دموکراتها نیز بود. هریس هم رای عمومی را واگذار کرد هم در همهی ۷ ایالت رقابتی شکست خورد. یکی از مهمترین دلایل شکست هریس ادراک منفی رای دهندگان آمریکایی در مورد اقتصاد آمریکا بود. اقتصاد آمریکا هم اینک وضعیت مناسبی دارد، وال استریت حالش خوب است و آمار اشتغال زایی ماهانهی اقتصاد آمریکا هم در اکثر ماه ها رضایتبخش بود. تورم نیز در دوره بایدن به حدود ۲ درصد رسیده است. تولید ناخالص ملی آمریکا هم در حال افزایش است. پس اشکال کار کجاست؟
بایدن اقتصادی پساکرونایی را به ارث برد که حجم نقدینگی در آن بالا بود و تورم ناشی از تقاضای بالا هم شکل گرفت. بستههای محرک اقتصادی باعث شد تقاضا بالا برود. در نتیجه تورم در دوره بایدن به رکورد ۹ درصدی رسید. اما این تمام ماجرا نبود، قیمت اقلام خوراکی و اجاره بها بیش از نرخ تورم که معدلی از کالاهاست بالا رفت.
بنابراین عموم آمریکایی ها از اینکه مجبور بودند برای سفره و مسکن خود بیشتر هزینه کنند ناراحت بودند. این اثر بسیار مخربی روی نظرسنجیها در مورد عملکرد اقتصادی بایدن و سپس هریس گذاشت. در حقیقت علی رغم افزایش دستمزدها، آمریکایی ها از اینکه ارزانی در کار نیست به شدت ناراضی شدند. بدین ترتیب موضوع اقتصاد و تورم پساکرونایی دوره بایدن برای دموکرات ها گران تمام شد.
تبعات پیروزی ترامپ برای اوکراین: نگرانی کیف از قطع کمک های غرب
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می تواند باعث نگرانی زلنسکی و سایر سیاستمداران اوکراین شود. روسیه در حال پیشروی در خط مقدم است و اوکراین با سرعتی کم سابقه در حال عقب نشینی است. اوکراین حالا چندین نگرانی دارد. نخست آنکه جمهوریخواهان به رهبری ترامپ، کمک های نظامی به اوکراین را کاهش دهند و از ظرفیت مالی و صنعتی آمریکا برای حمایت از اوکراین استفاده نکنند. دومین مساله تداوم پیشروی های روسیه در آخرین روزهای ریاست جمهوری بایدن است. پیش بینی می شود روسیه در روزهای آینده شدت و گستره ی حملات خود را افزایش دهد.
به نظر می رسد اساسا اوکراین سناریویی برای بازگشت ترامپ به کاخ سفید در نظر نگرفته است و اوکراین که با فیلیپ گوردون از مقامات ارشد سیاست خارجی بایدن و هریس در تماس است، همه ی تخم مرغ ها را در سبد هریس گذاشته است. علاوه بر این کمک های اروپایی به اوکراین از سرعت کافی برخوردار نیست. شکست اوکراین از روسیه در کنار خروج پرحاشیه ی آمریکا از افغانستان، به اعتبار آمریکا در سطح بین المللی ضربه می زند.
اوکراین معتقد است بایدن نتوانسته با کمک هایش به اندازه کافی به روسیه فشار وارد کند تا روسیه وارد مذاکرات شود. به نظر نمی رسد آمریکا تحت ریاست ترامپ به کمک ها در سطح کنونی ادامه دهد یا آنکه اوکراین را به عضویت در ناتو تشویق کند. طرح صلح ترامپ می تواند منجر به ایجاد مناطق غیرنظامی سازی شده در همسایگی خطوط مقدم کنونی شود و منافع مسکو را تا حد زیادی تامین کند. بدین ترتیب دونتسک، خرسان، زاپروژیا و کریمه احتمالا در اختیار روسیه باقی خواهد ماند. اگرچه می توان حالتی را متصور شد که اروپا وادار شود تجهیزات مورد نیاز اوکراین را از آمریکا خریداری کند و بدین ترتیب نقش نظامی آمریکا تا حد زیادی کمرنگ می شود اما این کمک ها هم برای پیروزی قاطع اوکراین بر روسیه کافی نیست چرا که منابع روسیه و قدرت نسبی آن از اوکراین بیشتر است.
تلاش اسرائیل برای خارج کردن ایران از منطقه خاکستری
درپی زد و خوردهای اخیر بین ایران و اسرائیل ، اسرائیل که در برابر جنگ نامتقارن با حماس و حزب الله به پیروزی راهبردی نرسیده، درصدد باز تعریف اهداف و شیوه جنگ است. اسرائیل درصدد است با اقدامات تحریک آمیز علنی ضد ایران، ایران را از منطقه خاکستری خارج کند و در برابر دوگانه جنگ یا ختم منازعات قرار دهد. به نظر می رسد اسرائیل توانسته دولت بایدن را تا حدی تابع این رویکرد جدید کند. انتقال تجهیزات جدید به منطقه مانند تاد، اف۲۲ و استفاده از بی۲ را میتوان در این راستا نیز ارزیابی کرد. به ویژه آنکه سنتکام پس از استفاده از بی۲ علیه استحکامات زیرزمینی حوثیها به ایران هم اشاره کرد.
در سوی دیگر اسرائیل مایل است علاوه بر عقب راندن حزب الله به پشت لیتانی، خلع سلاح این گروه را از طریق ایجاد فشار در داخل لبنان نیز پیگیری کند. انچه اسرائیل را به این مطلوبات می کشاند همان فقدان پیروزی راهبردی است که اسرائیل به دنبال آن است.
اسرائیل تصمیم گرفته بعد از تضعیف حماس در غزه، حزب الله لبنان را تضعیف کند. حزب الله لبنان متحد کلیدی ایران و کانون کنشگرهای غیر دولتی در محور موسوم به محور مقاومت است. اسرائیل ابتدا قصد داشت حزب الله را وادار به عقب نشینی به شمال لیتانی کند. اما ظاهرا پیشروی در غزه بهتر از چیزی که اسرائیل تصور می کرد پیش رفت و اسرائیل تلاش کرد با استفاده از برتری هوایی، فناوری و اطلاعاتی حزب الله لبنان را از کارکرد بیندازد. تضعیف حزب الله لبنان دست اسرائیل را برای تهدید ایران نیز باز می کند.
از سوی دیگر اسرائیل با ترورهای هدفمند به دنبال رهبری حزب الله و نیروهای کلیدی آن رفت. حالا اسرائیل گمان می کند توانسته حزب الله را سردرگم کند و دیگر به توقف حملات علیه مناطق شمالی اسرائیل قانع نیست و درصدد است مناطق حائلی در لبنان و غزه ایجاد کند که عملا به معنای اشغال این اراضی توسط اسرائیل است. اسرائیل قصد دارد بین خط موسوم به خط آبی و لیتانی را تبدیل به منطقه حائل کند. از سوی دیگر اسرائیل در تبلیغات خود می کوشد تلقین کند که با لبنان سر جنگ ندارد و تنها درصدد اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ است.
بدین ترتیب اسرائیل میخواهد جامعه لبنان را هم علیه حزب الله تحریک کند تا با استفاده از فشار داخلی و برتری هوایی، فناوری و اطلاعاتی، توان رزمی حزب الله لبنان را تضعیف کند. در چنین چارچوبی عملا حضور نیروهای یونیفل بی معنا شده و اسرائیل می خواهد آن ها را از صحنه خارج کند تا بتواند عملیات ضد حزب الله را با شدت بیشتری ادامه دهد.
اهمیت راهبردی تغییر موازنه قوا در فضای پسا۷اکتبر و چارچوب توافق ابراهیم
اسرائیل در غزه به دنبال این بود که توان تکرار ۷ اکتبر را از حماس بگیرد، ساختار نظامی حماس را از بین ببرد و حکومت حماس در غزه را نابود کند. اگرچه اسرائیل نمی تواند مدعی تحقق همه این اهداف شود، اما با تضعیف حماس، اسرائیل تصمیم گرفت گام بعدی را بردارد تا با حزب الله لبنان تصفیه حساب کند.
حزب الله لبنان دست بلند و توانمند جمهوری اسلامی ایران در منطقه است و از کار انداختن آن می تواند توازن قوا را در شامات کاملا به نفع اسرائیل بچرخاند. علاوه بر این، نوار مرزی که حزب الله باعث شده بود تبدیل به شهر ارواح شود، فشار داخلی را در اسرائیل بالا برده بود.
اسرائیل در تلافی بی سابقه، در ۴ سطح با استفاده از جنگ ترکیبی به هرم حزب الله لبنان حمله ور شد و رده میانی، شورای جهاد، راس و قاعده هرم را به ترتیب و بعضاً همزمان مورد حمله قرار داد. اسرائیل قصد دارد با تضعیف فلج کننده حزب الله لبنان، به سه رکن هسته ای، موشکی و منطقه ای ایران که ستون های بازدارندگی هستند، حمله ور شود.
اما ملاحظات انتخاباتی هریس و عدم تمایل دموکرات ها به داشتن منطقه ای بی ثبات، فعلا دامنه حرکت اسرائیل را محدود کرده است. اما از سویی دیگر گروهی در آمریکا و اسرائیل معتقدند که فرصتی تاریخی برای تضعیف ارکان بازدارندگی ایران ایجاد شده، چنانکه ترامپ و کوشنر اشاره کردند. بنابراین سطح منازعه صرفا به منازعات سیاست داخلی ایران، آمریکا و اسرائیل محدود نیست و فهمیدن آن در چارچوب حواشی پیرامون نتانیاهو کاری تقلیل گرایانه است. منازعه اهمیت راهبردی در بازچینی توازن قوا در پس زمینه و چارچوب پسا۷ اکتبر و توافق ابراهیم یافته است.
تلاش اسرائیل برای ترور هاشم صفی الدین چهرهی برجسته حزب الله لبنان، در کنار تلاش برای محاصرهی همهجانبه لبنان، اقداماتی است که برای تسلط بر تنش از سوی اسرائیل انجام میشود. اسرائیل که عمق استراتژیک جغرافیایی چندانی ندارد برای جبران این کاستی، از عمق راهبردی در حوزه اطلاعاتی و تسلط بر تنش استفاده میکند. همین مساله نشانگر علت حساسیت اسرائیل به تخلیه ی نواری در شمال اسرائیل یا واگذار کردن تسلط بر تنش به ایران است. اسرائیل معتقد است هزینه عقب نشینی جغرافیایی یا عقب نشینی در تسلط بر تنش به قدری بالاست که تداوم کارزار حذف رهبران جبهه منطقهای متحد ایران موسوم به جبهه مقاومت را توجیه می کند.
از سوی دیگر همان طور که پیشتر اشاره شد ظاهرا در جریان سفر نتانیاهو به آمریکا توافقاتی بین اسرائیل و ترامپ شکل گرفته تا انتخاب ترامپ در انتخابات پیش رو تسهیل شود. این مساله در اظهارات ترامپ و داماد پرنفوذش کوشنر بازتاب دارد. به عبارت دیگر اسرائیل با در پیش گرفتن سیاست نظامی تهاجمی، در حال جهتدهی به فرآیند سیاسی داخل آمریکا نیز هست. چرا که اسرائیل به خوبی میداند دموکرات ها در برابر بازگشت تورم و شوک اقتصادی به آمریکا آسیب پذیرند و جمهوریخواهان در مسائل امنیت ملی وجهه بهتری نسبت به دموکرات ها در بین رای دهندگان آمریکایی دارند.
با تحولات اخیر در منطقه، توازن قوا در غرب آسیا بیش از پیش به هم خورده بود. در فقدان آتش بس در غزه و تشدید فشار در جبهه لبنان توسط اسرائیل، به نظر می رسید اسرائیل به نوبت در حال قطع سر متحدان تهران است تا بعدا تهران را هم تهدید کند. اما آرایش تهران هنوز دفاعی و آرایش اسرائیل هنوز هجومی است. اما باید دید آیا حمله تهران توانسته تا حدی از عهده پدافند ۳ لایه اسرائیل برآید یا خیر. اگر چنین شده باشد آنگاه اوضاع به سمت کاهش بی ثباتی خواهد رفت که خطر کمتری نسبت به حالتی دارد که صرفه با حمله است.
در حقیقت آرایش دفاعی تهران در هر حال به کاهش بیثباتی کمک می کند و این اسرائیل است که بستگی دارد ادراکش چه باشد. چناچه ادراک اسرائیل آن باشد که صرفه در دفاع است آنگاه مواضع تهاجمیش تعدیل خواهد شد وگرنه به سمت بازی رفت و برگشتی حرکت خواهیم کرد که امکان تصاعد تنش را افزایش می دهد. اینجاست که اهمیت شدت و عبور موفق موشک ها در وعده ی صادق ۲، خود را نشان میدهد.
از سوی دیگر باید توقع داشت اسرائیل در مدت باقیمانده تا سر کار آمدن دولت جدید آمریکا، به سبب ضعف در سیاست خاورمیانهای بایدن، آمریکا را در خاورمیانه به دنبال خود بکشاند که خود عاملی تنش زا است.
با سرعت گرفتن تحولات منطقه و تلاش مستمر و شدید اسرائیل برای تضعیف غزه در جنوب و حزب الله در شمال، مسأله مهمی در حوزه بازدارندگی مطرح می شود. با نامتعادل شدن توازن قوا و همین طور توازن تهدید، دست اسرائیل در تضعیف خطوط دفاعی نامبرده باز می شود. در این صورت این سوال مطرح می شود که بازدارندگی مد نظر محور مقاومت چگونه تامین می شود و این محور در برابر تهدید ایران توسط نتانیاهو چه برنامه ای دارد.
چرا که اسرائیل پیش از این بارها ایران را تلویحا تهدید کرده بود اما تفاوت اصلی در وضعیتی است که برای بیروت و غزه ایجاد شده است.
همانطور که پیشتر و در چند نوبت اشاره شد، جنوب لبنان وضعیتی بحرانی پیدا کرده است. اسرائیل در تلاش است حزب الله لبنان را به پشت رودخانه لیتانی براند و قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت را مستمسک قرار داده است.
عملیات ایذایی حزب الله در مناطق همجوار با اسرائیل باعث شده نواری عرضی در شمال اسرائیل خالی از سکنه شود و آوارگان نیز به سبب آغاز سال تحصیلی جدید، درصدد هستند اقامت خود در سکونتگاه های جدیدشان را طولانی کنند. این رخداد در کنار ترس از تکرار ۷ اکتبر در ابعادی بسیار گسترده تر باعث شده احتمال دائمی شدن کوچ این اسرائیلی ها افزایش یابد.
به عبارت دیگر حزب الله لبنان که کنشگر غیردولتی است توانسته نواری داخل اسرائیل را برای حدود یکسال خالی از سکنه کند، امری که در منازعات اعراب و اسرائیل بی سابقه است اما برای حزب الله به قیمت از دست دادن فرماندهان و نیروهای زیادی تمام شده است. تا زمانی که وضعیت مناطق شمالی اسرائیل چنین باشد، حزب الله از نظر راهبردی دست برتر را دارد. اما آیا این وضع قابل تداوم است؟ اصرار گروهی در دولت اسرائیل برای حمله به لبنان از همین مسائل نشات می گیرد.
اگر حزب الله به دنبال معامله است، هنوز هم دست برتر را دارد. اما حادثه پیجرها که نشانگر توانایی بسیار بالاست، از جهتی کلیدی است. آیا اسرائیل بدون آنکه بخواهد حمله کند از این توانایی رونمایی می کند و چنین کاری عقلانی است؟ آیا نتانیاهو به دنبال عملیات در لبنان است؟ این اقدام تا چه حد کارزار هریس را تضعیف می کند و هم زمان حزب الله را هم عقب می راند؟ به نظر می رسد لبنان در حال نزدیک شدن به ساعت صفر است و زمان برای جلوگیری از تصاعد تنش به سرعت در حال سپری شدن است.
امروز حوثی های یمن یا همان انصارالله در اقدامی نمادین و بی سابقه، تنها یک موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک کردند که حاوی پیام و پیامدهای ویژه ی خودش است.
حوثی ها با شلیک این موشک فوق سریع که توانست از پدافندهای ناوهای دریای سرخ و اسرائیل عبور کند، درصدد هستند پیامی موازنه گر به اسرائیل بفرستند. اسرائیل پیشتر با طی مسافتی بی سابقه با نیروی هوایی خود حوثی ها را هدف قرار داده بود و برتری هوایی خود را با انجام ماموریتی در شعاع 2000 کیلومتری به رخ حوثی ها کشید.
پیشتر نیز گمانه زنی هایی در مورد انجام عملیات در شعاع های مشابه در نقاط دیگر در مورد نیروی هوایی اسرائیل و اهمیت نمادین آن مطرح شده بود. اینکه اقدام حوثی ها در عبور از سد پدافند اسرائیل با سلاح جدید فوق سریعشان و طی موفقیت آمیز این فاصله چه تاثیری در چرتکه ی راهبردی اسرائیل خواهد داشت، مهم است.
قاعدتا اسرائیل در کوتاه مدت این اقدام را تلافی خواهد کرد. اما انصارالله و متحدانش در منطقه در صدد هستند با این اقدام نمادین به اسرائیل در مورد تداوم تلاش هایش برای کشاندن منطقه به جنگ هشدار دهند. اما نتانیاهو هم باک زیادی از تصاعد تنش ندارد و به فشار دولت بایدن هم چندان توجهی ندارد. اگرچه دولت بایدن هم اکنون متعهد به مهار ایران و عدم گسترش درگیری به شکل توامان است. اسرائیل نیز سعی دارد مسائل منطقه را به سطح جهانی ارتقا دهد تا بر شدت فشار به ایران در کنار مسائل اوکراین و هستهای بیفزاید و مهار شدیدتری را ممکن سازد.
نگاهی به برخی ابعاد راهبردی بحران اوکراین و چشم انداز صلح
✍امیرمحسن هادیان
در جریان بحران اوکراین، غرب به رهبری آمریکا و بریتانیا صبر کردند تا درگیری بین روسیه و اوکراین آغاز شود و سپس اوکراین را با بازمانده تسلیحات بلوک شرق که در انبارهای شرق اروپا بود مسلح کردند. همچنین اوکراین به اسلحه هایی مسلح شد که فناوری های جدید در آن ها به کار رفته بودند. بیرقدار، هیمارس، پاتریوت، موشک های بالستیک تاکتیکی، شناورهای هدایت پذیر از راه دور و اف ۱۶ از جمله سلاح هایی بود که غربی ها برای ایجاد برتری کیفی به اوکراین دادند.
این حجم از تسلیحات و تجهیزات با نیت ایجاد چندین آورده برای غرب به اوکراین داده شد. نخست آنکه نیروی هوایی اوکراین از بین نرود و آسمان اوکراین در اختیار روسیه قرار نگیرد. دوم اینکه روسیه موفق به پیشروی تا ادسا و تبدیل اوکراین به کشوری محصور در خشکی نشود. سوم اینکه ناوگان دریای سیاه روسیه که کلیدی ترین ناوگان روسیه -که کشوری زمین پایه است- تا جای ممکن صدمه ببیند. در سطح کلان نگاه غرب به وضعیت اوکراین طوری است که گمان می کند روسیه را می توان زخمی کرد تا توان روسیه تضعیف شود. ورود اوکراین به خاک روسیه از این زاویه نیز قابل ارزیابی است.
یکی دیگر از تبعات بحران اوکراین نظامی سازی محیط اروپا و امنیتی سازی روسیه است. در این بین ملاحظات روسیه مبنی بر دسترسی هوایی و زمینی آسان ناتو به مسکو و قلب سرزمین های روس-نشین، در صورت وارد شدن اوکراین به مدار غرب نادیده گرفته شد.
اما باید در نظر داشت که جمهوریخواهان جدید به رهبری ترامپ علاقه چندانی به مهار روسیه ندارند و تمایل دارند موضوع سریعتر حل شود که مطلوب مسکو نیز هست. اما اگر به موضوع از حیث راهبردی و رقابت قدرت های بزرگ و حفظ نظام بین الملل فعلی که بر پایه برتری آمریکاست نگاه شود، آنگاه میتوان گفت استراتژیست های غربی فعلا تمایلی به التیام این زخم ندارند.
انتشار آمار مختلف در مورد گزارش مشاغل آمریکا، بازارهای مالی و اقتصاد آمریکا را تا حدی سردرگم کرده است. عموم اطلاعات از ضعف در گزارش مشاغل ماه ژوئن حکایت می کند. اما مشخص نیست این ضعف تا چه حد جدی است و آیا به سبب بسته شدن موقعیت های باز است یا آنکه اقتصاد آمریکا حقیقتا در ایجاد شغل ضعیف شده است. حقیقت ماجرا هر چه باشد به نظر می رسد فدرال رزرو در اقدامی احتیاطی برای پیشگیری از رکود و تداوم موفقیت در مهار تورم، نرخ بهره را ۲۵ صدم یا ۵۰ صدم درصد کاهش دهد. این می تواند برای نفت، طلا و کریپتو خبر خوبی باشد. اما اگر کند شدن رشد اقتصاد امریکا و ایجاد مشاغل، در حدی باشد که این کاهش نرخ بهره نتواند آن را جبران کند، آنوقت کامالا هریس در ماه نوامبر به مشکل بر می خورد. هم اکنون دو موضوع ریسک ژئوپولتیک در خاورمیانه و استعدادی که برای تشدید تورم دارد و آمار ضعیف گزارش مشاغل می تواند «فرود نرم» اقتصاد آمریکا را با مشکل مواجه کند.
حملات اخیر اسرائیل اهداف چندگانهای را دنبال می کند. در داخل نتانیاهو به دنبال خلاص شدن از دست راست افراطی است که به بازخواست متعرضان به اسرای فلسطینی، معترض هستند و معتقدند ارتش در مواجهه با فلسطینیان مصونیت کامل دارد. تمدید چندماهه دوره نخست وزیری و کم کردن فاصله نظرسنجیها با بنی گانتس هم از دیگر اهداف نتانیاهو است. نتانیاهو راه تداوم نخستوزیریش را در بحرانسازی کنترل شده می بیند. البته این روش ریشه در فرهنگ سیاسی نیز دارد چرا که همان طور که موشه دایان گفت، اسرائیل باید همچون سگی دیوانه باشد تا همه را به هراس بیندازد.
هم زمان نتانیاهو، اهداف راهبردی اسرائیل را نیز به شیوهی خاص خود دنبال می کند. نتانیاهو توانسته قواعد بازی در «کارزار بین جنگ ها» در سوریه را به لبنان و تا حدی نیز عراق تسری دهد که برای حزبالله لبنان مرگبار است. علاوه بر این، نیروی هوایی اسرائیل عملیات جسورانهای در یمن هم انجام داد که از حیث دوردستی، بی سابقه است. حادثهی تهران نشان داد که اسرائیل درصدد است از روبیکن هم عبور کند و خط قرمز روانی مهمی را بشکند، که عبارت است از هدف قرار دادن دشمنان اسرائیل در زمان و مکانی به انتخاب خود و در خاک ایران.
بدین ترتیب چالشی حداقل ۵ گانه برای تهران ایجاد شده است. اسرائیل به دنبال خدشه دار کردن پرستیژ و حیثیت، تضعیف بازدارندگی، به رخ کشیدن عمق اطلاعاتی، بحرانسازی برای دولت جدید ایران و ناامن نشان دادن هر جایی در ایران است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه این اقدامات پس از بازگشت نتانیاهو از آمریکا و ملاقاتش با ترامپ رخ داده، دور از ذهن نیست که نتانیاهو به دنبال ضربه زدن به دموکراتها و استفاده از سرمایه سیاسی ایجاد شده بر اثر سخنرانیش در کنگره است. به ویژه آنکه بایدن با انصراف از نامزدی، عملا یک «اردک لنگ» است و ریاست جمهوریش با نوعی فترت سیاسی مواجه شد. عدم محکومیت اقدام اسرائیل از سوی برخی کشورهای عربی نشان میدهد کشورهای بااهمیتی مانند عربستان سعودی هم هنوز چشم به توافقاتی مانند ابراهیم دارند و پیگیر نظم جدید منطقه در پساجنگ غزه هستند. نظمی که ظاهرا بر اساس مهار نظامی-اقتصادی تهران و همکاری عبری-عربی بنا شده است.
اهمیت تسلط بر تنش و پنجره فرصت بهرهبرداری از آن برای ایران، بخش سوم
✍️امیرمحسن هادیان
در ادامه زنجیره رخدادهای منطقه پس از ۷ اکتبر، با عملیات وعده صادق، ایران تلاش کرد در برابر اسرائیل آفندی شود. این تلاش ایران تلاش برای شکاندن چرخه تسلط بر تنشی بود که اسرائیل در صدد ایجاد آن بود.
همان طور که سابقه تاریخی و اهمیت تحلیلی بحث در دو بخش قبلی مورد بررسی قرار گرفت، با عملیات وعده صادق و خودداری اسرائیل از پاسخ آشکار و سنگین، تهران در وضعی مشابه دیگر رویارویی های نظامی خود در نیم قرن اخیر قرار گرفت و بر تنش مسلط شد. منتهی آشکار بود اسرائیل و متحدانش این برتری تهران را تحمل نخواهند کرد و درصدد خواهند بود وضعیت را به گونهای باز تنظیم کنند که برتری نظامی و امنیتی از آن اسرائیل و آمریکا باشد.
هدف قرار دادن ضاحیهی بیروت و اسماعیل هنیئه در تهران در حقیقت اقدامات نظامی-امنیتی آشکار اسرائیل و متحدانش برای از بین بردن مزیت ایجاد شده بر اثر عملیات وعده صادق است. چرا که این عملیات با ایجاد تسلط بر تنش به تهران سرمایه سیاسی زیادی داده بود که میتوانست در گفتگوهای دیپلماتیک به کار ایران بیاید و معادلات امنیتی و نظامی را متأثر کرده بود.
همان طور که قبلا تحلیل شد، آتش جنگ در جنوب لبنان آمادگی برای شعله ور شدن دارد. تجربه ای که اسرائیل از ۷ اکتبر به دست آورده باعث شده اصرار کند تا حزبالله به پشت رود لیتانی عقب نشینی کند. این مسئله برای اسرائیل اهمیت راهبردی و حیثیتی دارد. به عبارت دیگر ارزش استقرار در همسایگی خط آبی و جلوی لیتانی راهبردی است و ظاهرا اسرائیل آماده است هزینه های لازم را هم پرداخت کند تا حزبالله از این محدوده خارج شود.
در صورتی که حزب الله تصمیم گرفته بنا به ملاحظاتی به پشت رود لیتانی برود، با توجه به ارزش راهبردی موضوع، بهتر است این اقدام در چارچوب کلی تر مطالبات متقابل غرب و ایران در حوزه منطقه ای انجام شود تا دستاورد آن برای ایران و بهبود وضعیت لبنان هم ملموس باشد وگرنه این مزیت راهبردی بدون گرفتن ما به ازاء متناسب ممکن است تلف شود.
برنامه بعضی نخبگان حزب دموکرات برای جایگزینی بایدن
✍️امیرمحسن هادیان
در جریان کناره گیری بایدن، زیرکی گروهی از نخبگان دموکرات که مایلند آمریکا نخستین رئیسجمهور زن رنگین پوست خود را داشته باشد، مشخص شد. این نخبگان که احتمال زیادی می دادند بایدن مجبور به کناره گیری شود یا به دلایل پزشکی یا درگذشت نتواند دور دوم خود را تکمیل کند، اجازه دادند بایدن در فرآیندی آسان به عنوان رئیسجمهور مستقر نامزد حزب شود.
سپس با جلو افتادن مناظره اول با ترامپ که اتفاقا به خواست و اراده حزب دموکرات بود، ناتوانی بایدن آشکار شد و فشار برای کناره گیری او بالا رفت و هریس که زنی رنگین پوست است طی فرآیندی نخبگانی و بدون دخالت چندانی از بدنه حزب، نامزد بالقوه حزب شد و به این ترتیب اتفاقی رخ داد که در صورت طی شدن مراحل مقدماتی انتخابات حزب دشوار بود، یعنی زنی رنگین پوست منتخب حزب شد. البته هریس رسما منتخب حزب نیست اما معقول است که او را با توجه به مواضع هیات های نمایندگی، منتخب حزب دانست.