View in Telegram
اهمیت تسلط بر تنش و پنجره فرصت بهره‌برداری از آن برای ایران، بخش دوم ✍️امیرمحسن هادیان پیش از این تحولات هم که در بخش نخست به آن اشاره شد، در تیرماه تابستان 1398 وزیر خارجه وقت، محمدجواد ظریف با سناتور رند پال، سناتور انزواطلب آمریکایی که روی ترامپ هم نفوذ داشت دیدار کرده بود. رند پال به وزیر خارجه ایران پیشنهاد کرد تا علی رغم یکسان نبودن سطح دو مقام، دیداری دو جانبه با ترامپ رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید داشته باشد. وزیرخارجه ایران به سبب محذوراتی از جمله مطالبه رفع تحریم ها قبل از هرگونه دیدار و ملاحظات سیاست داخلی نتوانست با ترامپ دیدار کند یا به تفاهمی برسد. پس از آن نیز در شهریور 1398، جواد ظریف وارد محل نشست جی 7 در بیاریتز فرانسه شد. ظریف 3 ساعت و نیم با همتای فرانسوی خود دیدار کرد و سپس نشستی نیم ساعته با مکرون رئیس جمهور فرانسه داشت. بعدها چنین شایع شد که بولتون و پمپئو که سیاست وقت آمریکا درباره ایران را اجرا می کردند آماده شده بودند در صورت دیدار ظریف با ترامپ در بیاریتز، استعفا دهند. به عبارت دیگر، برتری ایران در بحران خلیج فارس در آن مقطع و سرمایه سیاسی ناشی از رخدادهای نظامی، باعث شده بود رهبران جهانی از نخست وزیر ژاپن گرفته تا مکرون رئیس جمهور فرانسه، خواهان تنش زدایی بین ایران و آمریکا و حصول نوعی تفاهم بین نظام ایران و دولت ترامپ شوند. ایران بر شدت و ضرباهنگ تنش مسلط شده بود و قدرت های جهانی ناچار بودند در بازی، ایران را نیز به عنوان یک طرف لحاظ کنند. در اواخر شهریور 1398 که رئیس جمهور حسن روحانی عازم نیویورک شد هم، تقاضای بین المللی برای مذاکره بین روحانی و ترامپ، روزافزون شد. هدف قرار گرفتن آرامکو با غافلگیری، دقت و انتخاب هدفی کم نظیر و تصمیم آمریکا برای هزینه ندادن برای امنیت عربستان سعودی، باعث شده بود جامعه جهانی به مذاکره بین ایران و دولت ترامپ ابراز علاقه کند. در هر صورت حسن روحانی بدون آنکه دیداری با ترامپ داشته باشد از سفر بازگشت. با بازگشت حسن روحانی از آمریکا و نچرخیدن چرخ دیپلماسی بین ایران و آمریکا، مناسبات قبلی برقرار ماند. به طوری که تهران به سبب سلسله حوادثی که به آن اشاره شد، بر جریان تنش بین ایران و آمریکا مسلط بود. نکته دیگر نیز آن است که هر بار شدت تنش نیز در حال تصاعد و افزایش بود. چنین وضعیتی در خلیج فارس، برای امریکا و متحدانش در منطقه که روی فشار حداکثری سرمایه گذاری زیادی کرده بودند، غیرقابل تحمل و به طبع غیرقابل تداوم بود. آمریکا درصدد بود دیر یا زود معادلات را به سود خود بازگرداند و جایگاه نخست امنیتی را از تهران در خلیج فارس بازپس گیرد. برای رسیدن به این هدف لازم بود آمریکا بر تنش مسلط شود و ضرباهنگ و شدت تنش را هم به سود خود دیکته و از دست ایران خارج کند. چنین واکنشی از سوی آمریکا قابل پیش بینی بود چرا که برتری قدرت منطقه ای ناهماهنگی مانند ایران در خلیج فارس، برای آمریکا که خواهان صدرنشینی در بازی قدرت های بزرگ است، غیرقابل تحمل است. از سوی دیگر ایران به انباشت سرمایه سیاسی ناشی از رخدادهای نظامی ادامه میداد و از دید آمریکایی ها ظاهرا تهران سقفی در اقداماتش لحاظ نکرده بود. فشارها برای احیای بازدارندگی در برابر ایران و بازپس گیری جایگاه نخست در امنیت خلیج فارس در آمریکا بالا گرفت. به ویژه آنکه تهران بنا به ملاحظاتی تا پیش از توقف فشار حداکثری، قصد نداشت وارد مذاکره با دولت ترامپ شود. بنابراین، ترور سردار سلیمانی متاثر از موارد مختلفی در داخل آمریکا، سیاست خارجی آمریکا، وضع سیاسی منطقه و وضعیت داخلی ایران بود. اما نباید فراموش کرد که در کنار همه متغیرهای یاد شده، باید به قصد آمریکا برای احیای بازدارندگی، زائل کردن سرمایه سیاست خارجی انباشت شده ایران که ناشی از قدرت سخت بود، بازپسگیری جایگاه نخست در مناسبات امنیتی خلیج فارس و بازپسگیری تسلط در تنش، ضرباهنگ و شدت تنش توجه کرد. به عبارتی آمریکا نمی خواست به بازی ادامه دهد که قواعد و حرکت بعدی آن را تهران دیکته می کرد. این رویکرد تاریخی-تحلیلی به فهم ابعاد دیگری از عملیات وعده صادق کمک می کند که به آن پرداخته خواهد شد. ادامه دارد... @OurWorldToday2024
Telegram Center
Telegram Center
Channel