https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
مجموعه فعالیتهای نجف دریابندری چنان وسیع است که از ادبیات، فلسفه تا #مستطاب_آشپزی را در بر میگیرد و گهگاه گوشه چشمی نیز به طنز نشان میدهد. روحشان شاد و یادشان گرامی🖤
#معرفی_نویسنده #معرفی _کتاب #خوآن_رولفو نویسنده، فیلمنامهنویس، و عکاس مکزیکی خوآن نپوموسنو کارلوس پرز رولفو ویزکاینو (به اسپانیایی: Juan Nepomuceno Carlos Pérez Rulfo Vizcaíno) (زادهٔ ۱۶ مه ۱۹۱۷ در آپلکو، خالیسکو – درگذشتهٔ ۷ ژانویه ۱۹۸۶ در مکزیکوسیتی) نویسنده و عکاس مکزیکی است. وی از مهمترین نویسندگان آمریکای لاتین بهشمار میرود. او تنها دو کتاب منتشر کرد: پدرو پارامو (رمان) و دشت سوزان (مجموعه داستانهای کوتاه)
#خوآن_رولفو Rulfo por Lyon.jpg نام اصلی خوآن نپوموسنو کارلوس پرز رولفو ویزکاینو زادروز ۱۶ مهٔ ۱۹۱۷ آپلکو، خالیسکو، مکزیک مرگ ۷ ژانویهٔ ۱۹۸۶ (۶۸ سال) مکزیکوسیتی ملیت مکزیک رویدادهای مهم انقلاب مکزیک بنیانگذار رئالیسم جادویی پیشه نویسنده، عکاس کتابها پدرو پارامو، دشت سوزان همسر(ها) کارلا آنجلینا آپایچیو ریز (۱۹۴۸–۱۹۸۶) فرزندان کلودیا برنیس، خوآن فرانسیسکو، خوآن پابلو، خوآن کارلوس اثرگذاشته بر #گابریل_گارسیا_مارکز، #ماریو_بارگاس_یوسا، #المر_مندوزا اثرپذیرفته از #ویلیام_فاکنر، #ژوائو_گیمرس_روزا جوایز جایزهٔ #ادبیات_مکزیک (۱۹۷۰) جایزهٔ #سروانتس (۱۹۸۰)
#ویلیام_فاکنر که هنرمند را "موجودی رانده شده توسط شیاطین" می داند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتناب ناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته می شود.
فاکنر در سال 1956 در مصاحبه ای با پاریس ریویو گفت: نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام داده اند راضی باشند. نوشته ها هرگز به آن خوبی که باید باشند از کار در نمی آیند. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.
12- فقط انجامش بدهید.
#استفان_کینگ درباره اینکه چگونه می توان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد، و تقریبا تمام حرفهای بالا به همین جا ختم می شود: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میانبری وجود ندارد.
13- و این کار را با لذت انجام دهید
#جویس_کارول_اوتس، در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن (که از طریق توئیتر منتشر شده) می نویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.
از این لحاظ آری کارنامه ۱۳۸۹ ۴۸۰ صفحه، (مجموعهٔ مقدمههای دریابندری بر ترجمههایش) افسانه اسطوره آری شرح چند نظریه در افسانهشناسی و نقد یک اصطلاح کتاب #مستطاب_آشپزی کارنامه با همکاری #فهیمه_راستکار به عبارت دیگر: مجموعه مقالهها در عین حال: مجموعه مقالهها آری درد بی خویشتنی، بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفهٔ غرب یک گفتگو نشر کارنامه ۱۳۷۶ با ناصر حریری، ۲۱۹ صفحه گفتگو با نجف دریابندری با مهدی مظفر ساوجی #وداع_با_اسلحه#ارنست_همینگوی ۱۳۳۳ #پیرمرد_و_دریا ارنست همینگوی انتشارات خوارزمی ۱۳۶۳ #سرگذشت_هکلبری فین مارک توین انتشارات خوارزمی ۱۳۶۶ #بیگانهای_در_دهکده مارک توین ۱۳۴۰ #گور_به_گور ویلیام فاکنر آری نشر چشمه ۱۳۷۱ #یک_گل_سرخ_برای_امیلی#ویلیام_فاکنر آری نیلوفر ۱۳۸۲ ۲۴۵ صفحه #رگتایم#ای_ال_دکتروف ۱۳۶۱ بیلی باتگیت ای.ال. دکتروف انتشارات طرح نو ۱۳۷۷ #پیامبر_و_دیوانه#جبران_خلیل جبران ۱۳۷۸ بازماندهٔ روز کازو ایشیگورو ۱۳۷۵ آنتیگونه سوفوکل آری ۱۳۵۵ چنین کنند بزرگان ویل کاپی آ
میگویند گاهی عشق دو انسان نسبت به هم میمیرد! این درست نیست. عشق نمیمیرد، تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایستهی آن نباشید، شما را ترک میگوید و میرود. عشق نمیمیرد؛ خود آدم است که میمیرد.
عشق به مانند دریاییست اگر لایق آن نباشید، اگر باعث تعفن آن شوید، شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید.
۱. ویلیام فاکنر #ویلیام_فاکنر، یکی از بانفوذترین و تاثیرگذارترین و بهترین نویسندگان برخاسته از جنوب ایالات متحده، در اوایل قرن بیستم بیوقفه مجموعهای از آثار داستانی را روانهی بازار کرد که چند سالی طول کشید تا در میان اکثریت مخاطبان مقبولیت گستردهای پیدا کند. بین سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۶۳، او چهار رمان منتشر کرد – #خشم_و_هياهو، #گور_به_گور، #روشنایی_در_ماه_اوت، و #آبشالوم_آبشالوم! – که سبک جریان سیال ذهن وی و اکتشافاتش در زمینهی فناپذیری را با استفاده از شخصیتهایی که در میسیسیپی خلق شدهاند نشان میدهند.
او همچنین فیلمنامههایی برای کارگردان معروف هاوارد هاکس نوشت،که با نامهای خواب ابدی و داشتن و نداشتن منتشر شدند، اما این مجموعهی آثار ادبیاش بود که وی را در سال ۱۹۴۹ برندهی جایزهی نوبل ادبیات کرد، که سطح جدیدی از شهرت را برای او رقم زد. او بر نویسندگان بزرگی تاثیر گذاشته است از جنوب آمریکا گرفته تا سرتاسر کشور و حتی سایر کشورها.
زن ها موجوداتی بی نظیر هستند. آنها قادرند هر مصیبتی را تاب بیاورند، چونکه اینقدر عقل توی کله شان هست که بدانند تنها کاری که باید در قبال اندوه و دشواری های زندگی انجام داد اینست که دل به دریا بزنی و از میانه آن بگذری و از آن طرف سر به سلامت بیرون ببری. به نظرم دلیل اینکه زن ها قادرند این طور عمل کنند اینست که آنها نه تنها برای درد جسمانی شأن و اعتباری قایل نیستند بلکه اصلاً آن را محل اعتنا هم به حساب نمی آورند، زن ها از اینکه از پا در بیایند اصلاً خجالت نمی کشند...!
ویلیام فاکنر رمان خشم و هياهو را در 7 اکتبر 1929 منتشر کرد، اين اثر پانزده سال بعد، جايزه نوبل ادبی را براي نويسندهاش به همراه آورد و نام فاکنر را به عنوان یکی از بزرگترين نويسندگان آمريکايي قرن بيستم، مطرح ساخت. پس از ترجمه این اثر به فارسی، شيوه جريان سيال ذهن در ایران، مورد توجه قرار گرفت و به طور عملي، به نويسندگان ایرانی شناسانده شد و تاثیری عمیق روی سبک نویسندگی آنان گذاشت.
خشم و هياهو چهارمين رمان فاکنر است. فاکنر میگوید زمانی که شروع به نوشتن کرده است، خود از ترتیب حوادث داستان، مطلع نبوده است. بخش اعظم اين کتاب، طي شش ماه کار فشرده نوشته شده است. نام کتاب «خشم و هياهو» برگرفته از قسمتی از نمايشنامه مکبث نوشته ويليام شکسپير است: «زندگي داستاني است لبريز از خشم و هياهو، که از زبان ابلهي حکايت ميشود، و معناي آن هيچ است.» داستان در سال 1895 و با مرگ مادربزرگ خانواده کامپسون آغاز میشود. در خانه مراسم تدفین در حال برگزاری است. خانم و آقای کامپسون برای آن که چهار فرزندشان متوجه مرگ مادربزرگ نشوند، آنها را به خارج از خانه فرستادهاند، اما بچهها زير درخت گلابيِ پشت پنجره تالار محل برگزاري مراسم جمع شدهاند. کدي، دختر هفت ساله خانواده، از درخت گلابي بالا رفته است و هر آنچه پشت پنجره میبيند را به طور مبهم درک کرده و برای بقیه تعریف میکند، داستان این بچهها ادامه مییابد.... قسمتی از این کتاب را با هم میخوانیم: « پاروها آفتاب را در برقهاي فاصلهدار ميگرفتند، بوي تاريک و روشن ياس ديواري، تاريکي نجواگر تابستان و ماه اوت درختها روي ديوار خم شده بودند... به نظر ميرسيد که در اين هوا حتي صدا هم درميماند، انگار که هوا آنقدر صدا حمل کرده بود که خسته شده بود. ما در برگهاي خشک که با دم زدن آهسته انتظار ما نجوا ميکردند و تنفس آهسته خاک و ماه اکتبر بدون باد، مينشستيم. رشتههاي ظريف، چون حرکت خواب آهسته ميجنبند...» @nevisandbdonya
. ⛔️ به يک جايی از زندگی که رسيدی، ميفهمی رنج را نبايد امتداد داد ... ⛔️ بايد مثل يک چاقو که چيزها را ميبُره و از ميانشون ميگذره، از بعضی آدمها بگذری و برای هميشه قائله رنجآور را تمام کنی ...!
پ.ن: اسون نيست گذشتن از بعضي آدمها ، اما براي آرامش خودتان و پايان رنج ، از اين آدم ها بگذريد ، ببريد ، تمام كنيد براي هميشه اين قائله ي رنج آور را ....رسيدن به آرامش درون بها دارد :بريدن از آدمهاي كه باعث رنجند ...
وکاس در تاریکی هم کاملا می دانست باید از کدام مسیر برود و راهش چگونه است، چون در همین مزرعه به دنیا آمده بود، آن هم بیست و پنج سال پیش از ادموندز که حالا مالکش بود.
روی این زمین کار کرده بود، تقریبا از وقتی که دیگر آن قدر بزرگ شده بود که می توانست خیش را سرپا نگه دارد و کار کند. از بچگی و نوجوانی تا وقتی مرد شد، در سرتاسر این کِشتگاه شکار کرده بود. بعد دیگر دنبال شکار نرفت، نه اینکه چون دیگر مرد شده بود شب ها یا روزها نمی توانست دنبال شکار برود، بلکه بیشتر به این خاطر که احساس می کرد شکار خرگوش یا ساریگ در شان و منزلتش نیست و برایش افت دارد.
اسبهای خالدار اثر ویلیام فاکنر، به ترجمه احمد اخوت، رمان کوتاهی از تریلوژی اسنوپس است. نوشتن این رمان دوازده سال ذهن نویسنده را به خود مشغول کرد و پنج اثر مختلف از آن موجود است. در ابتدا داستان کوتاهی بود و در نهایت، پس از طی کردن یک سیر تکوینی، به رمانی کوتاه بدل شد. نسخه ی ترجمه شده به فارسی، کاملترین نسخه است که بنا به آنچه در پیشگفتار کتاب آمده، در سال ۱۹۴۰ منتشر شده است.
عشق و رنج دو روی یک سکهاند! و ارزش عشق به اندازه ی رنجی است که آدم از بابت آن میکشد و اگر عشق همین طور مفت و مجانی پای آدم تمام شود در واقع عشق نبوده و فقط خودش را گول زده ...